خون است و خاکشیر که با مشت آشناست
این کاسهی انار عزیزان دهان ماست
تیغی که دشمنان صله دادند، زخم زد
دردی که دوستان هبه کردند، ادعاست
آشفته مثل گیسوی بیدیم و ماندهایم...
آن شانهای که خواب بر آن میشود کجاست؟
خط بد مرا به غزلهای من ببخش
زنجیر زر شکسته...طلا بودنش طلاست
#حامدعسکری
روسری را تر بکن تا نم شود موهای تو
دوست دارم عطر موهایت فضا را پر کند
#مصطفی_محمدی
پُرم از تو
با زبان شعر كه نه!
بی هيچ تشبيه و استعاره ای
ساده و روان می نويسم؛
"ديوانه جان
ديوانه ام من
دوستت دارم"
#سارا_قبادی
شده هی گم بشوی
در خودت و دم نزنی؟
من غریبانه ترین
حالت دردم به خدا...
#نگار_قاسمی
🌱
چای داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم...
#علیرضا_اذر
با بـوسـهی آتشین خـود، رامم کرد
رقصید، نواخت، خواند، آرامم کرد
با جـرعـهی نابی از غـزلهای لبش
سـرمـست ربـاعـیات خـیـامـم کرد
#محمدامین_فردوسی
#اللهمعجللولیکالفرج🌿
کاش با آمدنش، روشنی دیده شود
تا به کی گریه ی خود، از همه پنهان داریم؟
#محمدجوادشیرازی
احوال تو با غیر رسیده است به گوشم
در "با خبری" غصه کم از "بی خبری" نیست
#محمد_عزیزی
جای صیدِ شاهماهی، سهمم از این گیرودار
لنگ کفشِ کهنه ای افتاده در قلّاب بود!
#جواد_منفرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راضی شوی به اینکه شنیدی فقط که او
حالش به هم میخورد از شعرهای تو ..
#روزبه_بمانی
"سلام وطن"
غروب میشود و فارغ از هیاهوها
نشستهام به تماشای ساحل و قوها
که ناگهان غزلی پا برهنه در چشمم
شبیه موج، گره میزند به ابروها
و مصرعی که مرا میبرد به آن قرنی
که آب نفرت و نفرین زدند بر روها
به آن زمان که تو را تکه تکه بلعیدند
به صلحنامهی ننگین درون پستوها
به آن زمان که به هر قیمتی و لو ناچیز
تو را معامله کردند منفعتجوها
به روی موج از این سرزمین رازآلود
چقدر خاطره را بردهاند پاروها
هنوز غیرت عباسمیرزا هر صبح
هوار میکشد از بام برج و باروها
هنوز برق نگاه رئیسعلی هر شب
زبانه میکشد از سینههای جاشوها
هنوز هی هی سردارهای نادر شاه
ترانهای است به لبهای ماجراجوها
هنوز سمت غزلهای اصفهان باز است
به جان صائب و بیدل دهان هندوها
به تکههای خودش فکر میکند وطنم
هنوز چشم وطن مانده در فراسوها
وطن! برای مداوای زخمهای تنت
همیشه دیر رسیدند نوشداروها
بزن به صخره سرت را خزر که میدانم
تو هم دلت پر درد است... آه و اندوها
وطن! به داغ بخارا هنوز میسوزی
بگو که بلخ و سمرقند و گنجهات کو؟... ها
وطن به خاطر تو هشت سال گریه شدیم
چقدر پشت سر لالهها و شببوها
گذشت دورهی موبورهای چشم آبی
شکست هیمنهی این قبیل تابوها
نریز مادر من! روی شانه گیسو را
ببین! هلاک تو هستند خیلی آن سوها...
(عباس شاه زیدی- بابلسر۱۳۹۴)
#خروش_اصفهانی
#عباس_شاهزیدی
🌱
گفتم که چرا با دل من بر سرِ جنگی؟
گفتی "ره عشق است"
همین است و همینم....
#نوید_نیّری