به روی دستِ پدر دست و پا مزن گلِ من!
تمامِ ارض و سماوات رفتهاند از حال ...
#نوید_نیّری
#علی_اصغرم
ای تیر! کجا چنین شتابان؟...آرام
قدری به کمان بگیر دندان...آرام!
ای تیر!به حرفِ حرمله گوش نکن!
برگرد...نرو تو را به قرآن...آرام
#عارفه_دهقانی
به روی دست پدر غنچه ی تو پر پر شد
و جمع شد کف دستش گلاب بعد از تو
#علیاصغرِحسین
.
.
پسرم میروی آرام و پر از واهمه ام
بیشتر دل نگران پسر فاطمه ام
پسرم شادی این قوم فراهم نشود
تاری از موی حسین بن علی کم نشود
تیر حس کردی اگر سوی پدر می آید
کار از دست تو، از حلق تو بر می آید
خطری بود اگر، چاره خودت پیداکن
قد بکش حنجره ات را سپر بابا کن
آه بانو چه کسی حال تو را میفهمد
اصغر از فرط عطش سوخت خدا میفهمد
داغ در چهره تو چند برابر گشته
طفل سیراب شده خنده کنان برگشته
#سیدحمیدرضابرقعی
#شهادتحضرتعلیاصغر
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست :
مباد شاهدِ جان دادنِ پسر، پدری...😭😭
#سجاد_سامانی
از هرچه بگذریم روضه اصغر(ع) نمی شود
چون زخم سرگشوده است که بهتر نمی شود
از حرمله رسید داغ عظیمی که تا ابد
با هر مصیبتی شبیه وبرابر نمی شود
شش ماهه را ز پای شیر مگر می شود گرفت!!!؟
باشد، ولی به دست تیر که دیگر نمی شود
اصلا به پای جرم های پدر هیچ کودکی
در هر مرام و کیش ومحکمه کیفر نمی شود
شرمنده گشت روی آب و گلویی که تر نشد
اما فقط سه شعبه وقف کبوتر نمی شود
بر روی نعش های غرق به خون گرچه تاختند...
بر روی جسم شیرخواره که آخر نمی شود
بر روی راس نی تمامی سرها قبول چشم
شش ماهه را نگو دوباره که باور نمی شود
#محمدجواد_منوچهری
#یا_باب_الحوائج
چون چشم تو دل میبرد از گوشهنشینان....
شد گوشهی ششگوشه برای تو مهیا...
#حمید_رضا_برقعی
#شب_هشتم
حرمله ای کاش دستت بشکند، این تیر بود؟!
ظاهرش تیر سه شعبه باطنش شمشیر بود...
حلق اصغر(ع) را ببین پاشیده شد از هم دگر
شد رباب(س) از این غم جانکاه اصغر خونجگر
قطرهای آب از فرات ای کاش میشد قسمتش
قبل از آن تیر لعین، شد کشته اصغر با عطش
در تحیّر مانده مولایم حسین(ع) در کربلا
تا چگونه طفل خونین را برد تا خیمه ها...!
"عاصی"
🍃🖤🍃😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نوحه ویژه حاج میثم مطیعی برای دختران
📺 نسخه تصویری
🎙حاج #میثم_مطیعی
▪️چه فرقی داره، پسر با دختر
▪️تو دل عالم شور حرم هست
▪️عاشقای مکتبی ِحسینیم
▪️دخترای زینبی حسینیم
می چینمت اگر چه مرتب روی عبا
بعد از تو آه ، یا وَلَدی ، بَعدَکَ العَفـٰا
#روح_الله_قناعتیان
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
إرباً إربا یعنی افتاده ست از تو رویِ خاک-
تکّه تکّه هایی از پیکر، نکش پا بر زمین
رحم کن بر سنّ و سالم، جان سپردم تا تو را...
جمع کردم در عبا...دیگر نکش پا بر زمین!
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد
صفحه صفحه بارها تاریخ را خواندم ولی
غیر حیدر یک امیر المومنین پیدا نشد
#احمد_علوی
#روضه_علی_اکبر🏴
قدر يك دشت علی مانده به روی دستم
کـارِ یک تکّه عبـا نیست تـو را جمـع کنـد
#بردیامحمدی
#شب_هشتم_علی_اکبر🏴
نا مرتب شده این خوش قد و بالای حرم
بس که از روی حسد دشمن او زد نظرش
#محمدرستمی
بوی از یار مرا بی سرو سامان کرده
مبتلایم به غم و غربت هجران کرده
سالها رفت و دلم طالب دیدار نشد
غفلت از دوست مرا سخت پشیمان کرده
در خور شأن کریمان نبود راندن من
چشم هایم طمع دست کریمان کرده
هرچه با کرده خود خاطره او آزردم
در عوض او به گدا لطف فراوان کرده
جاودانه بشود خیر ز عمرش بیند
هرکه مارا ز غم یار پریشان کرده
چه کسی خواست که سینه زن جدش باشم
چه کسی بود که اینگونه دعامان کرده
دست خالی ز عزا خانه ی آقا نرود
هر کسی را که خود فاطمه مهمان کرده
روضه ها فرصت خوبیست که ره گم نکنم
کسری سال مرا این دهه جبران کرده
دلم اینگونه اگر شور محرم دارد
هرچه کرده نمک ذکر حسین جان کرده
#احسان_محسنیفر
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
این روزها غم تو مرا میکشد حسین
شبهای ماتم تو مرا میکشد حسین
تا آن دمی که منتقم تو نیامده است
سرخی پرچم تو مرا میکشد حسین
━━━━💠🌸💠━━━━
#محرم 🏴
#یوسف_رحیمی
در بغل میگیرمت افسوس دَرهَم میشوی
گاه پیدا میشوی و گاه مبهم میشوی
اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود
در عبا میچینم اما زود دَرهَم میشوی
بوسهای حتی تنت را نامرتب میکند
آه با نازی عزیزم نامنظم میشوی
#حسن_لطفی
پسر دور از پدر میشد، مهیّای خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر می بُرد دلها را🌴
#سید_حمیدرضا_برقعی
دانی ز چه رو سه شعبه شد سهم علی؟!
چون حرمله فهمیده علی یعنی چه؟
#_سلامحضرتباران۷۸۶
#_علیاصغر
#_شبهفتم
شبیهِ علی اکبرت زخم دارم حسین
سرم را به دامانِ مهرت بگیری تو کاش
#طاهره_اباذری_هریس
به چشم کینهتوزان اصغر و اکبر نمیآید
علی باشی کفایت میکند تا دشمنت باشند!
#سیدتقیسیدی
#علیاکبرلیلا..
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست
مباد شاهد جان دادن پسر ، پدری ...
#سجاد_سامانی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش
غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش
وقتی که آب را به روی آب ریختی
آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش
گفتی به آب، آب! چه بیغیرتی برو
بیآبرو به ریختن آبرو مکوش!
آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت
بشنو که العطش رسد از خیمهها به گوش...
تو موج میزنی و علیاصغر از عطش
گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش
از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان
دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش
در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب
گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش
بالله بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر
این بند مشک را که گرفتم به روی دوش...
شاعر: #غلامرضا_سازگار
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت
خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد
خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت
روزِ محشر دست هايش دستگيري مي كند
دستِ خود را داد دستِ دوستانش را گرفت
هيچ كس اندازه ي عباس شرمنده نشد
كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
از خجالت آب شد، آب آورِ كرب و بلا
عصرِ تاسوعا امان نامه امانش را گرفت
چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود
حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت
تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست
بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت
صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند
ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت
از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
گریه های ناتمامی خواهرانش را گرفت