eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر دلی یک روز یک جایی هوایی میشود ناگهـــان درگیـــر حسّی مـاورایی میشود *بعد یک عمری اسارت در حصار سینه، دل طالب و خــواهان پــرواز و رهـــایی میشود* زیر پـای عشـــق وقتی، وارد دل میشود بینوا عقل است که آسان فدایی میشود پادشاهی که خبر دارد زِ طعم عاشقی رهسپار کوچهٔ عشق و گدایی میشود بهتریـــن و خوشتـــرین اوقــات عمر آدمی آن زمانی هست که روحش خدایی میشود گرچه میکوشی که دل نسپاری امّا عاقبت هر دلی یک روز یک جایی هــوایی میشود باران_قیصری
‌ با خنده کاشتی به دل خلق ، "کاش ها" با عشوه ریختی نمکی بر خراش ها هرجا که چشم های تو افتاد فتنه‌اش آن بخش شهر پر شده از اغتشاشها گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش! معشوقه بودن است و «بریز و بپاش»ها ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا؟ دنیا پر است این همه از خوش تراش‌ها؟! از بس به ماه چشم تو پر میکشم شبی آخر پلنگ می شوم از این تلاشها!
بی تو تمام زندگی از غصه لبریز است بی تو تمام روز و شبهایم غم انگیز است آنقدر در کابوس تلــــــخ ِرفتنت ماندم؛ نام ِتمام فصلهایِ بی تو، پاییز است! ✍ 🍂
حالِ بیدار شدن نیست !    با خیالِ تو باید خوابید ؛ رویا دید ؛    صبح ارزانى مردم    دلِ من خوابِ تو را میخواهد ...     ‌♥️°•°♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️❤️❤️ الله جل جلاله ❤️❤️❤️ خلق کردی بنده را از خاک ، ای رب قدر روی هر سلول ما باشد ز تو یا رب اثر قدرت تو بی نهایت ، لطف تو بی انتها مادری دادی تو ما را در کنار او پدر این غرور بی مروت کرد اسیرم ای دریغ غرّه گشت انسان به خود افتاد در راه خطر هر که دارد عقل قطعا میشود عبد خدا ور نه عمرش در جهان حتی ندارد یک ثمر آن که شد منکر وجودت را خداوند عظیم گردنش شد لایق شمشیر و داس و هم تبر کور دل باشد هر آنکس منکر توحید شد او ندارد از تو و الطاف تو یا رب خبر دوستت دارم اگرچه "عاصی" ام رب جلیل از کرم بنما به این عبد گنهکارت نظر ای بنی آدم به راه حیدر کرار(ع) باش راه حق این است از راه دگر بنما حذر " " 🌴🇮🇷💎🇮🇷🌴
می‌گِريم و می‌خندم، ديوانه چنين بايد می‌سوزم ومی‌سازم، پروانه چنين بايد می‌كوبم و می‌رقصم، می‌نالم و ميخوانم در بزم جهان شور، مستانه چنين بايد من اين همه شيدايی، دارم ز لب جامی در دست تو ای ساقی، پيمانه چنين بايد خلقم زپی افتادند، تا مست بگيرندم در صحبت بی‌عقلان، فرزانه چنين بايد يكسو بردم عارف، يكسو كشدم عامی بازيچه‌ی هر دستی، طفلانه چنين بايد موی تو و تسبيح شيخم، بدر از ره برد يا دام چنان بايد، يا دانه چنين بايد بر تربت من جانا، مستی كن و دست افشان خنديدن بر دنيا، رندانه چنين بايد 🤚🤚🤚🤚🤚🤚🤚
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی در شأن چشم‌های تو پیدا کنم، نشد گفتند عاشق که شدی؟ گریه‌ام گرفت می‌خواستم بخندم و حاشا کنم، نشد بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد شاعر شدم که با قلم ساحرانه‌ام در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد
از طعنه عقل من که رنجیدی عشق! از ملک دلم قرار برچیدی عشق! بی حوصلگی به روز و کابوس به شب جز رنج مگر به من چه بخشیدی عشق؟
بود و نبود عشق تفاوت نمیکند دل را برای تنگ شدن آفریده اند ... ! شبتون بدون دلتنگی
بی تو با قافله ی غصه و غمها چه کنم تار و پودم تو بگو با دل تنها چه کنم؟
اگر تو دلتنگ باشی ، اینجا باران می بارد... اما اگر من دلتنگ باشم ؛ تمام دنیا بارانی ست... 😔 🍁🍃🍂
رقص گیسوی تو آرامش دل را برده مثل موجی که به ساحل برسد سرخورده پای هر صخره به سنگی سر خود کوبیدم صیقلی گشته همان صخره ولی دل مرده لطف کن یک گرهٔ سفت ببند بر شالت سوی ساحل بوزد باد و منم جا خورده حق ندارد بکشد مسح به مویت طوفان دوست داری بشود این دل من پژمرده هدف از گفتن این شعر همین مصرع بود ،،عاشقی کردنم آیا به تو هم بر خورده!؟،،