eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به تو خو کرده ام ، مانند سربازی به سربندش تو معروفی به دل کندن ، مونالیزا به لبخندش تو تا وقتی مرا سربار می بینی ، نمی بینی درخت میوه را پُر بار خواهد کرد پیوندش به تو تقدیم کردم از همان اول ، دلت را زد بهای شعرهایم را بپرس از آرزومندش به دنیا اعتباری نیست ، این حاجی بازاری نه قولش قول خواهد شد ، نه پا برجاست سوگندش گریزی نیست جز راه آمدن با مردم پابند همیشه کفش تقدیرش گره خوردست با بندش به غیر از رفتنت چیزی اگر هم بوده یادم نیست چنان شعری که می ماند به خاطر آخرین بندش چه حالی داشتم با رفتنت؟ سربسته می گویم شبیه حال مردی شاهد اعدام فرزندش !
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ در چشم تو مهر آسمان دیدنی است ماه رخ تو قشنگ و بوسیدنی است هرلحظه گلی از این چمن می‌چینم تا غنچهٔ بوسه از لبت چیدنی است ━━━━💠🌸💠━━━━
🍂 مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم کرامت تو به بالای دست می بردم اگر جدا کنی از خود مرا کم از صفرم و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم گدایی درت از خلق بی نیازم کرد که در سوال کسی جز تو را صدا نزنم هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز فزونی کرمت سوی این حرم کشدم ز کثرت کرمت ای کریم اهل البیت خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی بجای آنکه گذاری به سینه دست ردم
کوثر، بتول ،ام ابیها ،عفیفه شد تنها زنی که صاحب ارج و صحیفه شد اندوه و درد فاطمه اندوه مصطفی است اما عمل، خلاف حدیث شریفه شد نفرین به هرکه برد ز خاطر غدیر را حق را به بند کرده و ناحق خلیفه شد گاهی تقیه کردن ما عین کافری است شالوده ی شهادت زهرا (س) سقیفه شد
در چانه ی او هزار ها قافیه است خوشمزه تر از و بامیه است لبهاش لواشک است و چشمش فندق دانشجوی ترم هشتم تغذیه است 🌶🌶🌶🌶🌶 کنکور چه کرده ای که او لات شده از خواب کمش شبیه اموات شده ازبس که به شعر من شده وابسته دانشجوی درس ادبیات شده ☕️☕️☕️☕️☕️☕️ جیبم شده از عوارضش درمانده از کار زیاد جانم از تن رانده خرجش به دلار و دخل بنده به ریال معشوقه ی من حسابداری خوانده الغرض که روز دانشجو مبارک
بی دلیل بی دلیل بی دلیل بی دلیل من بگویم دوستت دارم قبولم میکنی؟
تمام خلق گریان و ملک گریان و گریان تر خدا وقتی که می بیند پری ها را پریشان تر نماد عدل وقتی می شود خانه نشین یعنی که جاهل ها مسلمانند و قاتل ها مسلمان تر چه حکمت بوده در آتش، که ابراهیم و زهرا را یکی آنی گلستان شد یکی هر لحظه سوزان تر ؟ شب است و غربت و تابوت و چندین شانه ی لرزان علی چشمش نمیبیند، بتاب ای ماه تابان تر وصیت کرده نامحرم نبیند پیکرش را هم ندارد خالق هستی از این زن پاک دامان تر زمین آغوش واکرده، که گنجی را به بر گیرد دو چشم آسمان خون و زمین از اشک و باران، تر خدا قبر تو را پنهان نموده تا بگوید که اگر گنجینه ای داری، نگاهش دار پنهان تر
ای شمع امید من که سوسو داری در سینه ز درد وغم هیاهو داری یک دست گرفته ای به پهلو زهرا یک دست به روی زخم بازو داری شاعر: 🏴
از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان حالا که چیزی خواستی تابوت می‌خواهی؟
مادری، الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! می‌دهد از سوی ما، مهدی سلامت، فاطمه! شاعر:
🖤 پیر گشتی آخرش پای علی، ماه علی بی تو می‌میرد علی، برخیز همراه علی