eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مگر روزی نگفتی بر سر این عهد می مانی؟ چرا امروز میگویی چه عهدی و چه پیمانی ؟ قسم خوردی برایم تا به آخر پیش من هستی پریشان کرده ای من را ، پشیمان از مسلمانی تمام مشهد و اطراف آن را در پی ات گشتم گمانم رفته ای شهر خودت ای یار تهرانی تو تا بودی شبیه شاه بود اوضاع و احوالم نمانده بعد تو دیگر برایم تخت و ایوانی چرا می پرسی از حال کسی که رفتی از پیشش برایت زنده یا مرده ، ندارم فرق چندانی برو اما بدان روزی تو هم محتاج خواهی شد به سر خواهد شد آخر دوره ی ظلم رضاخانی
دوختم چشمم به در، اما نیامد از سفر عاشقی هرچند ناکامم شدم خیاط خوب خوب می‌دوزم تمام آرزوها را به هم خوب می‌دوزم نگاهم را به رؤیای غروب
خاطر خیاط عقل..... گرچه بسی بخیه زد..... هیچ قبایی ندوخت..... لایق بالای عشــق..... 🍃🌹
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
"دوستش دارم" و او... هیچ ولش کن اصلا... درد دارد گفتنِ..."دوست ندارد" من را....
تا بترسی از زمین خوردن، نخواهی پر کشید زود پر وامی کند، مرغی که بی پرواتر است.
یک نامه نوشت💌م به تو بااین مضمون:👌 «من عاشقم و گواه من این دل خون»💔 تو ساده و بی تفاوت اما گفتی:😢 «از اینکه به من علاقه داری ممنون😐»
. هر که او بیدارتر پر دردتر هر که او آگاه تر رخ زردتر
... پاے سخن لنڪَ است و دست واژه ڪوتاه است ، از من بہ من فرسنڪَ‌ها راه است ..!!
خانه تن را به جان آباد کردن مشکل است بر سر ریگ روان بنیاد کردن مشکل است
اگر از عرش افتد کس امیدِ زیستن دارد کسی کز طاق دل افتاد از جا برنمی خیزد شمه‌ای از داستان عشق شورانگیز ماست این حکایت‌‌ها که از فرهاد و شیرین کرده‌اند خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن!
به رویم باز کن میخانۀ چشمی که بستی را ز رندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را نمی‌آید به چشمم هیچ‌کس غیر از تو این یعنی به لطف عشق تمرین می‌کنم یکتاپرستی را شُکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت: فروافتادن «ما» آبرو بخشید پستی را در این بازار بی‌رونق، من آن ساعت شدم محتاج که با «ثروت» عوض کردم غنای «تنگدستی» را به تن تبعید شد روحِ عدم‌پیمای من ای عمر! بگو بر شانه باید بُرد تا کی بار هستی را؟