بیا و پنجره ها را کمی نصیحت کن ...
بگو که چشم از این راهِ رفته بردارند!
#مسیح_مسیحا
"یک مسافر خانه میخواهد چکار"
وقت مرگش شانه میخواهد چکار
دل که باشد بی تو چون بیچارگان
شوکتی شاهانه میخواهد چکار
#هما_کشتگر
آدمی دیوانه چون من یار میخواهد چه کار؟
این سر بی عقل من دستار میخواهد چه کار؟
شعر خود را از تمام شهر پنهان کرده ام!
یوسف بی مشتری بازار میخواهد چه کار؟
هرکسی در خود فرو رفته ست دستش را نگیر !
کشتی مغروق سکاندار میخواهد چه کار؟
در زمان جنگ٬ دشمن زود اشغالش کند!
شهر مرزی جاده ی هموار میخواهد چه کار؟
نقشه هایم یک به یک از دیگری ناکام تر!
این شکست مستمر آمار میخواهد چه کار؟
بعداز این لطفی ندارد حکمرانی بر دلم!
شهر ویران گشته فرماندار میخواهد چه کار!؟
اصغرعظیمی مهر
هر بار خواست چای بریزد نمانده ای
رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای
تنها دلش خوش است به اینکه یکی دوبار
با واسطه سلام برایش رسانده ای
حالا صدای او به خودش هم نمی رسد
از بس که بغض توی گلویش چپانده ای
دیدم دوباره شهر پر از جوجه فنچ هاست
گفتند باز روسری ات را تکانده ای
می رقصی و برات مهم نیست مرگشان
مشتی نهنگ را که به ساحل کشانده ای
بدبخت من ، فلک زده من ، بد بیار من…
امروز عصر چای ندارم … تو مانده ای
#حامد_عسکری
کی این گروه های شعری میخوان یاد بگیرن که شعر بدون ذکر نام شاعر منتشر نکن؟ خدا میدونه.
😡
تازه مدیران برا ارسال شعرهای بدون نام شاعر میزنن ارسالیهاتون ناب😬😬😬
حتی تماشا تاراج تیشه است
دیوار حاشا محتاج ریشه است
دریا به دریا آئینه باشی
بیش از همیشه بی کینه باشی
چون بهار ، ای نگار ، بگذر به گلشن
گل بیار گل ببار ،ای گل به دامن
ای مه دوباره شب گریه بارست
چشم ستاره شب زنده دارست
مرهم سرشته است ای تیره بختان
بال فرشته است گل بر درختان
بال فرشته است شاخه درختان
چون بهار ، ای نگار ، بگذر به گلشن
گل بیار گل ببار ،ای گل به دامن
آن چشمه جاری آب حیات است
وان گل که داری شاخه نبات است
گلگشت جنگل ، گلگشت دریاست
دریا و ساحل چشم تماشاست
بی گریه ابر گلشن نخندد
بی گریه شمع روشن نخندد
ای بر لب جو ، در دست بالا
تشنه ست آهو ، جو را میالا
چون بهار ، ای نگار ، بگذر به گلشن
گل بیار گل ببار ،ای گل به دامن
#محمدعلی_معلم
در کشور عشق، درس و مکتب داری!
بـا ایـن دل بیقــرار، مـطـلـب داری!
بُــرد از دل من تـمــام غــمهـایـم را
لـبـخـنـد متینی که تـو بر لـب داری!
#جواد_محمدی_دهنوی
لبهاى ترت، مثل وضو قبل نماز است
يعنى كه در آغوش، به لبهات نياز است
جايى كه خودش چشمه-شراب است، مسلمان
پيداست، تيمّم عملى غيرمجاز است
بر عكسِ درِ مسجد و ميخانه، به رويت...
آغوشِ منِ بى سر و پا، يكسره باز است
ده فصلِ رساله شده در باب تو، از بس
موى تو براى فُـقَــها، مسألهساز است
بايد "بِكِشم" دست به آن؟! يا كه از آن؟! چون
اندام تو گنجينهاى از گوهرِ "ناز" است
القصّه، تو مجموعهاى از قوس و هلالى
طورى كه فقط راهِ دو ابروت، تراز است
خلوت بشود جادهى چالوس از اين پس
تا منحنىِ خندهى تو چشم نواز است
#حسن_رحمانى_نكو
گیرم اے دوست قمار از همه عالم بردی
دست آخر همه را باخته مے باید رفت
#صائب
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
🌴🌴
دلم بهانہ ات را می گیرد
در سرم هواے توست
و شب از شانہ هایم می چڪد
آرام نمی شود خیالت ڪہ ذهن را
بہ ڪاووش چشمانت می ڪِشاند
هجوم تو میان تقدیر من،
دلبرے نگاهت هست
روے چشمانی ڪہ یڪ دم تو را می بیند
دلی ڪہ می لرزد
و پایی ڪہ قدمهاے رفتہ ے تو را می رود ..
رهگذر ڪوچہ ے خیال
ڪجاے دلتنگی من نشستہ اے
ڪہ آرام آرام
شبانہ هایم را سهیم می شوے...
#مریم_پورقلی
کام من تلختر از قهوهٔ قاجاریهاست
جبر تو سادهترین حالت ناچاریهاست
اسم تو روی لبم بود که ترکم کردی
دوستی با رقبا عادت سیگاریهاست
مرد وقتیکه هوایی بشود، سالم نیست
که زمینگیرشدن حکمت بیماریهاست
اولین خون زمینریخته خون عشق است
شاید این فلسفهٔ خلق خودآزاریهاست
دست در جیب قدم میزنی و میدانم
کشف دستان تو انگیزهٔ بسیاریهاست
با همان پیرهن پاره شفا داد عزیز
گاه آزادشدن بند گرفتاریهاست
رود دریاشدنی نیست اگر بنشیند
لذت وصل به جانکندن و دشواریهاست
#حسن_رحمانى_نكو
بردار از سر چادرت را، خستگى در كن
گلهاى مشكى سرت را باز پرپر كن
موهات اگر كوتاه باشد، مثل بار قبل
قيد خودم را مىزنم اين بار، باور كن
مُحرِم شدم تا مَحرَم دستان تو باشم
امشب مسلمان نيستم، امربهمنكر كن
دستان من، سمت درخت سيب! مىآيند
فكرى براى لانهٔ اين دو كبوتر كن
دنياى من، بين دو بازوى تو پنهان است!
وا كن! مرا آمادهٔ دنياى ديگر كن
محكم كن آغوش گره را، باز محكمتر
هرلحظه احوال مرا از قبل، بهتر كن
فردا اگر چشمِ نظر افتاد، با چشمت
هرچه مسلمان در خیابان بود کافر کن
امشب گذشت اما، برای دفعهٔ بعدی
وقتی کنار من نشستی روسری سر کن
#حسن_رحمانی_نکو
آخرم کشت و خلاص از غم نومیدی ساخت
تا نگویم که محبّت به بتان بیاثر است
#قدری_شیرازی
ارث من از حضرت آدم فقط این نکته بود
هرچه را معشوقه خواهد، گور بابای بهشت
#سید_مصطفی_هاشمی
هر روزخوابیدم که شب بیدار باشم
هر شب نشستم شعر خواندم گریه کردم
#سید_تقی_سیدی
✋😴
آن نسیمِ خوشِ رحمت، که مرا احیا کرد
با خودش ذکر علی داشت مرا شیدا کرد
#مرآت_موسوی
#یامظهرالعجائبویامرتضیعلی
هوای خواب ندارد
دلی که کرده هوایت
چه جای جسم و جوانی؟!
که جان من به فدایت...
#حسین_منزوی
وقتی به زندانِ کسی خو کرده باشی
بال و پرت، روز رهایی درد دارد...
#مجتبی_شریف
روزها را مثنوی می بافم و شبها غزل....
در فراقت درد را با درد درمان میکنم...!!!!!
🍂✨
#حسین_مرادی
گر زبان بیست کشور را بلد باشی به عـمر
گـــر زبــــان دل نفـــهمی زندگــی را باختــی
#شهرام نصیری