eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاشو اینجوری منو نده عذاب... بری از پیشم میشم خونه خراب... کَلِّمینی💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اصلا   خدا   میان   کتابش   نوشته است هر آنچه خواست حضرت زهرا همان شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بزرگواران این دو روز سعی میکنم فقط اشعار و مداحی‌های فاطمیه بفرستم🏴🏴🏴🏴
التماس دعا از همگی
روز دهم قرار من و تو دم غروب وقتی که خورده است به مقتل گذار من وقتی که شمر رفته روی سینه حسین سر میبرد مقابل چشمان تار من... 🖇🏴
pore tabotabe mix.mp3
8.32M
اگه تو بری زهرا جان کسی رو ندارم... 🖇🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد دل امیرالمومنین با حضرت زهرا سلام الله علیهما
چاره‌ای بر این غم سربار کن بعداً برو یک دعا در این شب دشوار کن بعداً برو تو که روی حرف من حرفی نداری فاطمه راه مرگم را خودت هموار کن بعداً برو آخرش بی اذن تو پوشیه را برداشتم شکوه‌ای از مُشتِ ناهنجار کن بعداً برو آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه؟ فکر خونِ مانده بر دیوار کن بعداً برو با دعای تو دل همسایه‌ها راضی شده لااقل نفرین به این مسمار کن بعداً برو بازویت که پُر ورم... هر دنده‌ات که جابجا... هرچه را که دیده‌ام، انکار کن بعداً برو روزه نذرت کرده‌ام یک بار دیگر پا شوی لااقل پیشم بمان، افطار کن بعداً برو ناسزاهایی شنیدم از همه وقت سلام فکر داغ حیدر کرار کن بعداً برو هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت جان من! یک بار، تو اصرار کن بعداً برو کاسه‌ی آب از کسی دیگر نمی‌گیرد حسین عشق خود را نیمه شب بیدار کن بعداً برو پیرهن را بافتی، اما یکی کافی نبود باز هم روی کفن‌ها کار کن بعداً برو زینبت بوسه بجای تو به حنجر می‌زند چاره‌ای بر نیزه‌ی اشرار کن بعداً برو دخترت دق می‌کند وقتی اسارت می‌رود فکر معجر، بر سر بازار کن بعداً برو رضا دین‌پرور «آجرک‌الله‌یا‌صاحب‌الزمان..💔» .
از قطره کمتر هستم اما بی هوا در سر دارم هوای شعری از دریای پهناور دارم هوای مدح بانویی که از خلقش خالق ندارد بهر خلقت علت بهتر خاک در این خاندان هستم زبانم لال طفل دبستانی که عاجز مانده در گوهر باید نبی باشی که وصف فاطمه گویی یا دست کم باید شود توصیف گر حیدر علامه هم باشی زبانت لال خواهد شد باید خدا باشی بگویی سوره ی کوثر ذکر تمام انبیا گر یاعلی بوده با ذکر یا زهرا علی کنده در خیبر بابای بچه شیعه ها وقتی علی باشد وقت توسل های خود میخوانمش مادر ام ابیها بوده پرورده ست خاتم را در کربلا هم دخترش پیغمبری دیگر چادر نمازش از یهودی ها مسلمان ساخت در مکتبش هردم شده سلمان مسلمان تر اهل جهنم نیست صد در صد اگر گردد هرکس که با اولاد او محشور در محشر اما ز داغش تا قیامت عرش میسوزد عمر کمی او داشت در این چرخ بازیگر لازم به توضیح جنایت نیست در روضه مکشوف خواهد شد اگر تنها بگویم "در"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... یکمی حرف بزن علی نمیره... حرف رفتن نزن علی میمیره... اینم یکی دیگه از کارهای بی‌نظیر مهدی رسولی هستش
در باز شده است و کار ما بسته‌ شده‌ است انگار که درهای دعا بسته شده است جهان دو لنگه دارند ، یکی به بسته شده است سلام شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا(س)برهمگی تسلیت◼️◼️◼️😭😭😭
آتش زد بـانــو غــم تــو بـهــار را آتــش زد داغــت دل بـی‌قـــرار را آتـش زد بااین‌که هزاروچارصدسال گذشت فــریــاد تــو روزگــار را آتــش زد 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 عمرِ گهواره به بوسیدنِ محسن نرسید قرعه‌ی چوب، به تابوت تنِ یار افتاد...
سربسته بگو روضه‌ی میخ در را اینقدر نسوزان دل پیغمبر را از گریه‌ی باغبان حذر کن یعنی آهسته بخوان روضه‌ی نیلوفر را
حرفِ مرا دو تا نکنی پیشِ بچه‌ها من قول داده‌ام که شما خوب می‌شوی 😭
یا زهرا قسم به نامِ بلندت قسم به نام علی علی تمامِ تو بود و تو هم تمامِ علی
چُنان از عالمِ ذَر مِهر تو در سینه‌ی من بود که تا نام تو را بُردم، تو را مادر صدا کردم...
آنان که بر این خانه هجوم آوردند در خاک نهال کینه را پروردند در کعبه علی شکسته بتهاشان را اکنون به در خانه تلافی کردند 💔
زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد زنی آن‌سان که خورشید است سرگرم مصابیحش که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ابد حیران فردایش، ازل مبهوت دیروزش ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار برایش روضه می‌خواند صدایی در دل باران که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید! تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را بمیرم بسته می‌شد آن نگاه آهسته آهسته به چشم ما جهان می‌شد سیاه آهسته آهسته صدای روضه می‌افتد به راه آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته بُنَّیَ تشنه‌ای مادر برایت آب آورده...