eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
52 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر زیارت مخصوصه امام رضا(ع) کم کم مسافران سحر را خبر کنید باذکر یا حسین به مشهد سفر کنید خودرا میان صحن رضا دربه در کنید شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم آماده زیارت مخصوصه میشویم باید تمام همت خورا به کار بست حالا که بار عام شده کوله بار بست یا جبر عشق در بروی اختیار بست دل را به حلقه های ضریح نگار بست در طوس برگزار شده اعتکاف ما صد حج واجب است ثواب طواف ما شکرخدا که از فقراییم تا ابد از حاجیان کوی رضاییم تا ابد پیش رضا کنار خداییم تاابد ماراهیان کرببلاییم تا ابد در صحن کهنه بود که تایید ما رسید آقا نگاه کردو روادید ما رسید ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن دل را بیا به جاده مشهد روانه کن یک گوشه ای ز صحن رضا آشیانه کن پیش کریم نوکری عاشقانه کن آنجا برات کرببلا زود میرسد هی خون دل نخور بخدا زود میرسد آقا خودش غریب و به فکر غریب هاست مرثیه خوان روضه یابن شبیب هاست هرشب دلش شکسته شیب الخضیب هاست آزرده از مزاحمت نانجیب هاست یک عمه بود و لشگر اوباش بی حیا عالم فدای شیرزن دشت کربلا
بین راه مشهد و قم، ما کرم لازم شدیم سائل خورشید و ماهِ حضرت کاظم شدیم 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
رسید بالاخره قافله کنار فرات.. سلامتی حسین و قبیله اش صلوات! رباب آمده با اصغرش خوش آمده است رقیه آمده با اکبرش خوش آمده است چقدر خوب که جمع بزرگ ها جمع است تمام قافله پروانه، عمه هم شمع است به بنده ها برسان جلوه ی رب آمده است خبر کنید زنان را که زینب امده است چه با شکوه می‌آید ز محملش پایین سر تمامی مردان مقابلش پایین حجاب دختر حیدر هزار پرده ی نور ز قد و قامت این زن نگاه عالم دور رکاب دار ابالفضل و پرده دار حسین شکوه این زن ابالفضل و اقتدار حسین چرا کسی نمی‌آید سلامشان بکند سلامشان بکند احترامشان بکند بزرگ بانوی این قافله پریشان است خدا بخیر کند خیره بر بیابان است گمان کنم خبرِ سر براش آوردند خبر ز غارت معجر براش آوردند رسانده اند خبر را که ای صبور حرم شکسته می‌شود این سمت ها غرور حرم اگر چه آمده ای با دوصدجلال اینجا به عصر روز دهم می‌روی ز حال اینجا همان زمان که حسینت میان گودال است همان زمان که تنش زیر چکمه پامال است همان زمان که همه درمیان آشوبند به بوسه گاه نبی نیزه نیزه میکوبند لباس کهنه او از تنش جدا شده است به روی جسم شریفش برو بیا شده است کبود می‌شود از تازیانه پیکر تو سری به نیزه بلند است در برابر تو
شب آخر است امشب، شب آخر من و تو چه قیامتی ست اینجا، شده محشر من و تو برویم دربیابان، بکَنیم هرچه خار است نگران بچه ها شد دل مضطر من و تو تو ببین رباب و لیلا، همه عزم جنگ کردند صف این زنان بی کس، شده لشکر من و تو علی اکبر امشب آمد، پی دستبوسی من به عبا رسیده فردا، تن اکبر من و تو تو نگو ز غارت من! که ز غارتت نگویم بخدا که قلب زهرا، زده پرپر من و تو طرفی به تازیانه طرفی به تیغ و نیزه همه میزنند زخمی روی پیکر من و تو شاعر:
ای تشنه ای که شرح غمت در بیان نبود مارا به سخت جانی خود این گمان نبود ناراحتم زیاد نماندم کنار تو شمر آمد و برای نشستن زمان نبود هر ناقه ای به غربت من گریه کرده است مانند من غریب دراین‌ کاروان نبود ای کاش در رکوع عقیق از تو میگرفت ای کاش بین قافله ای ساربان نبود ماندم چرا به زور کشیدند از تنت آخر لباس کهنه ی تو که گران نبود گفتم به آفتاب نتابد روی تنت شرمنده ام که روی تنت سایبان نبود با لشگری برای سرت جنگ کرده ام پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود دیروز شش برادر کرار داشتم امروز دور خواهر تو جز سنان نبود آغوش من که هست چرا مانده ای به خاک جای تن تو برروی ریگ‌ روان نبود لعنت به این سفر که بدون تو میروم تنها شدن که حق من نیمه جان نبود باد صبا ببر به نجف روضه مرا روضه بخوان که دخت علی در امان نبود ما رسممان شهادت و از جان گذشتن است اما دگر اسیر شدن رسممان نبود شاعر:
گفته بودم که تورا یک روز پیدا میکنم باز می آیی و رویت را تماشا میکنم میشود نازم کنی؟یک ذره نازم را بکش بعد در آغوش تو آرام لالا میکنم من‌ اگر خلخال پایم نیست آن را برده اند تو برایم هدیه خلخالی بخر پا میکنم این همه این ها مرا هرروز دعوا میکنند تو که هستی شمر را امروز دعوا میکنم دست های زبرشان آنقدر خورده بر رخم پلکهایم را به زحمت پیش تو وا میکنم زجر گفته گریه کردی قید جانت را بزن بیخیال زجر،من کار خودم را میکنم! آنقدر با مشت میکوبم به لبهای خودم تا خودم را آخرِ سر مثل بابا میکنم گریه ام را ریختم بر صورتت پاکش کنم صورتت را باز مثل قبل زیبا میکنم از یزید و دوستانش بگذر و حرفی نزن درد میگیرد سرم تا یاد آنها میکنم به عموجانم بگو حرف کنیزی شایعه ست هرچه مردم پشت من گفتند حاشا میکنم
مانده است ز فرصتم دراین دنیا کم لب تشنه ام و بضاعت دریا کم روضه است پناه ما، بیا از سر ما.. یارب مکن این سایه ی طوبا را کم   هرکس که رسید توپناهش دادی در مجلس روضه ات نیامد جا کم   ما بغض که کردیم نوشتی گریه حرفی نزدی زیاد باشد یا کم وسع کم مابه وسع زهرا خورده کم نیست کنار برکت زهرا کم یک عمر زمن طی شد و حالا مانده در نامه ی نوکریم یک امضا کم   تو رحمت مطلقی و از پیکر تو بردند ولی نشد ازین معنا کم   فرمود که گریه مرهم زخم من است باگریه کنم جراحت ازمولا کم یارقیه والله که شام را به هم میریزم مویی بشود گر از سر بابا کم زینب نگذاشت تا در آن بزم شود یک دخترت ازباقی دخترها کم
کریمان هرچه که دارند را وقف گدا کردند؛ نگو اینجا چرا صحن و سرای آنچنانی نیست ...!!🍃
همینکه پهلوی او گاه گاه میگیرد نفس به سینه این پابه ماه میگیرد! مریض خانه اگر لب به آب و نان نزند... پس از سه ماه تنش وزن کاه میگیرد! مریض خانه اگر سیلی از کسی بخورد.. بروی صورتش ابری سیاه میگیرد هنوز هم که هنوز است با همین حالش علی به چادر زهرا پناه میگیرد! کسی نگفت که این تازیانه در کوچه به بازویش به کدامین گناه میگیرد؟! چه آمده به سر چشمهای زهرا که.. ز چشمهای علی هم نگاه میگیرد همینکه نام علی را به پیش او ببری به لب ترنم "روحی فداه" میگیرد اگر خمیده علی از نماز آیات است.. نود شب است دراین خانه ماه میگیرد.. شاعر:
روز دهم قرار من و تو دم غروب وقتی که خورده است به مقتل گذار من وقتی که شمر رفته روی سینه حسین سر میبرد مقابل چشمان تار من... 🖇🏴
گرچه از لطف پدروارِ علی سرشارم هرچه دارم ز غلامی محمد دارم
من فقط یک نوکرم، کار خودم را می‌کنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر می‌رسد ✍ دستم مقابل کس و ناکس دراز نیست تا روی پای نوکر‌ی‌ام ایستاده‌ام ✍ مداح و روضه‌خوان و سخنران و چای‌ریز کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری‌ست ✍ در لباسِ نوکری، موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم ✍ من زنده‌ام به نوکری خانه‌ی شما! پس نوکری به کار نگیری به جای من! ✍ سرمایه‌ی من نوکریِ حضرت سلطان هر ثانیه‌اَش ناب‌ترین گنجِ زمان‌ست ✍ بهترین روزی ما نوکریِ ارباب است عبد را خوبتر از صوم و صلاتش بدهند ✍ بهترین آوازه‌ها در خادمیِ کوی توست شهرتِ خالی زشوقِ نوکری، شهرت نشد ✍ آبرودار شدن، ماحصل نوکری است هست، عزت همه‌اش تحت لوای حَسَنین ✍ تا غلامت شدیم فهمیدیم نوکری، احترام هم دارد ✍ آبروداری ما بی آبروها پای اوست تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست ✍ من مفتخر به نوکری حضرت توأم تو سفره‌دار هستی و من دعوت توأم ✍ حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین ✍ از حب قیمتیِ تو قیمت گرفته‌ایم با نوکری تو همه عزت گرفته‌ایم ✍ عشق تو شغل شریف انبیای عالم است در سرایت نوکری دارد مراتب یاحسین ✍ با نوکریِ آل علی زنده‌ام فقط عینِ حقیقت است کلامم، شعار نیست ✍ غلام خانه‌ی زهرا حسابمان کردند برای نوکری‌اش انتخابمان کردند ✍ در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم ✍ از نوکری توست به هرجا که رسیدیم یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست ✍ مادرم با نمک روضه بزرگم کرده من به این نوکری از کودکی‌ام منصوبم ✍ عمری به عشق نوکریِ تو دویده‌ام حالا که اوفتاده‌ام از پا نمی‌خری؟ ✍ ذره‌ای هم که آبرو داریم همه از نوکری او داریم ✍ نوکری فاطمه محشر به دادم می‌رسد از غلام مادرش آقا تشکر می‌کند ✍ دلخوشی‌ام چیست به جز نوکری؟ حیدری‌ام حیدری‌ام حیدری ✍ از همان روز ولادت شده‌ام پابستت قِدمت نوکری‌ام از سَنَواتم پیداست ✍ مطمئنم بیشتر از هر عمل، روز جزا نوکریِ خانه‌ی زهرا به دردم می‌خورد ✍ خدمت‌گزار اهل خرابات اگر شدی ایام نوکریِ تو شاهانه بگذرد ✍ هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده‌ست به قول مُرشد ما، بسته‌ست بارش را ✍ با نوکری‌ات سینه‌زن شوکت گرفته هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته ✍ دم تو گرم و کرم‌خانه‌ی شما آباد که بین خانه‌ی تو گرم نوکری هستم ✍
نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت همیشه از غم بی انتها حکایت داشت قد خمیده‌ی امروز، ارث دیروز است چقدر پیری‌ام از کودکی شکایت داشت اگرچه آتش زهر است در تنم اما نشد حریف دلم هرچقدر قدرت داشت شبیه عمه نشسته نماز شب خواندم نماز خواندن من هم به او شباهت داشت به یاد حمله‌ی بد موقع اراذل بود که این دو چشم به بیداربودن عادت داشت چگونه می‌رود از خاطرم غروبی که هزارسال برای دلم مصیبت داشت نه هیچ‌کس کمک شاه تشته‌لب می‌کرد نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت پناه رفت و زن و بچه بی پناه شدند به نیزه رفتن او قیمت اسارت داشت کسی لباس تنش را ز پیکرش می‌بُرد کسی به خیمه زد و نیت جسارت داشت خرابه بود که هم‌بازی مرا کشتند همان زمان که ز هجر پدر شکایت داشت همان زمان که تنش را کبود می‌کردند همان زمان که ز درد شدید لکنت داشت ز داغ آن نَفَس بند آمده ز کتک نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت ✍
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست راه بسته به روی قافله‌اش دشمن و دوست
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست راه بسته به روی قافله‌اش دشمن و دوست ✍
از ابتدا بزرگ‌تر ما حسین بود یک سایه بود روی سر ما، حسین بود گفتی بهشت چیست؟ نوشتیم کربلا! اصلاً بهشت در نظر ما حسین بود هرکس در این جهان اثری از خودش گذاشت گفتیم یا حسین، اثر ما حسین بود اسمش عزیز بود... خدا داد برکتش... در جمع اسم بیشتر ما حسین بود! هرچند والدین عزیزند نزد ما... از والدین عزیزتر ما حسین بود دنیا بدون روضه چه دارد به غیر درد؟ در تلخی جهان شِکر ما حسین بود تسبیح صبح تا شب ما یا حسن شد و... تسبیح شام تا سحر ما حسین بود افتاد زیر پا و گدایش عزیز شد شرمنده‌ایم ما سپر ما حسین بود امسال هم برات حرم می‌دهد به ما هرسال بانی سفر ما حسین بود چشمش به خیمه‌گاه و تنش زیر سم اسب شاه شهید خون جگر ما حسین بود ✍
برای دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام) وضوی اشک گرفتم تمام دوران را مگر طواف کنم خانه‌ی کریمان را حسن حسن به لبم آمده به این امید... که بر دلم بگذارند نور ایمان را سلام من به شریفه، عقیق سرخ حسن کریمه‌ای که از‌ او دیده‌ایم احسان را کرامتش نبوی، نور عصمتش علوی دخیل چادر او کرده‌اند عرفان را بگو به هرچه گرفتار، وقت وقتِ عطاست شریفه پُر بکند کیسه‌ی گدایان را خدا گواه که هر حاجتی روا بشود به او قسم بدهی گر خدای سبحان را نوشته‌اند که با عمه‌اش اسیری رفت گذشت پای برهنه همه بیابان را نوشته‌اند که خیلی زدند بانو را به حکم بغض حسن می‌زدند ایشان را عذابِ زخم زبان بیشتر ز شلاق است چه حرف‌ها که نگفتند این اسیران را صبا برو به مدینه بگو به بابایش که دخترت چه کند ناقه‌های عریان را... ✍
من‌ از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین... خادم ناقابل این آستان بودم حسین خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد سود کردم پیش تو، گرچه زیان بودم حسین از جوانی خوب‌تر پیرِغلامی شماست شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین راه افتادم برایت، پیشوازم آمدی هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین من‌ که بودم دیرتر راهی مقتل می‌شدی کاش یارت می‌شدم، کاش آن زمان بودم حسین عفو کن‌ هروقت راحت آب خوردم در مسیر عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین تاول پایم فدای پای دخترهای تو بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین ** خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد... بی تو بینِ مجلسِ نامحرمان بودم حسین ✍
چه اعجازیست درکویت که دارد بهترین‌ها را که خالی کرده از شوقش تمام سرزمین‌ها را همه از خانه‌ها بیرون زدند و عازم یارند دل باجمع بودن داده‌ای گوشه‌نشین‌ها را مسیحی، ارمنی، هندو میان زائران هستند تو یکجا جمع کردی زیر قبه کل دین‌ها را زمین کربلا در آسمان هم مشتری دارد همان روز ازل برده دل عرش برین‌ها را مدال کربلا رفتن به روی سینه‌ی ما نیست رکاب کج ندارد فیض دیدار نگین‌ها را تمام کارهایم جور بود اما نشد آخر و پایین می‌زنم دیگر به گریه آستین‌ها را دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله کنار عکس شش گوشه نشستم اربعین‌ها را نجف تا کربلا پای پیاده عین معراج است خیالش مست کرده تا ابد روح الامین‌ها را به روضه آمدم شاید که اسمم را تو بنویسی نگاهی از سر احسان کنی این دل‌غمین‌ها را... ✍
از درک بشر جداست، ماشاءَالله چون‌ مشتری‌اش خداست، ماشاءَالله خاک حرم کعبه حرام است به ما خاک حرمش شِفاست، ماشاءَالله بیچاره کسانی که ندارند اورا ارباب حسین ماست، ماشاءَالله فرمود که زیر قبه‌ی شاه شهید... حاجات همه رواست، ماشاءَالله کشتی حسین از ازل بر آب است او ناجی انبیاست، ماشاءَالله سنگ از در و دیوار ببارد هر روز بزم غم او به‌پاست، ماشاءَالله دست کرمش پُر است، شکراً لله دورش چقدر گداست، ماشاءَالله تکلیف دلم میان عباس و حسین یک بام و دوتا هواست، ماشاءَالله مارا دم مرگ در بغل می‌گیرد آنقدر که با وفاست، ماشاءَالله در لشکر اربعینی او هستیم فرمانده‌ی کربلاست، ماشاءَالله ** با این همه زخم، باز زیباست حسین زلفش روی نی رهاست، ماشاءَالله ✍
فرار می‌کنم از حرف این و آن به حسین فرار می‌کنم از مردم جهان به حسین
صبحت بخیر! همسر من!هم قطار من! یکروز دیگر است که هستی کنار من.. شکرخدا!گمان کنم امروز بهتری! پیراهن جدید مبارک! بهار من! نان که تو می پزی چقدر مزه میدهد! نان پخته ای که سر برسد انتظار من از آتش تنور کمی فاصله بگیر! آتش بد است با من و با روزگار من.. مثل قدیم باز "علی جان" صدام کن دستی بکش بروی دل بی قرار من زهرا! برات لقمه گرفتم!قبول کن! روزه بس است آب شدی روزه دار من! افتاده ام‌ به پات!بمان!جان من بمان! رحمی بکن به گریه اطفال زار من اسما!برای خانه دوتابوت لازم است.. مرگ من است لحظه ی مرگ نگار من من‌ بودم و کسی به تو با تازیانه زد؟! تا عرش رفت آه دل ذولفقار من روز دهم قرار من و تو دم غروب وقتی که خورده است به مقتل گذار من وقتی که شمر رفته روی سینه حسین سر میبرد مقابل چشمان تار من خولی و زجر و شمر و سنان دور زینبند وای از غرور دختر ناقه سوار من 🏴🏴🏴
عیار روزه‌ی ما گریه بر "حسین" باشد هزار خیر در این گـریه‌ها رسید بـه ما
از این سیاهی‌ها به عشاقت نوید است... بخت تمام گریه‌کن‌هایت سپید است هرقدر می‌خوانیم تکراری ندارد این روضه‌ها مانند قرآن مجید است هر گریه‌ام با قبل خیلی فرق دارد هیئت به هیئت عهد ما با تو جدید است مثل جوان‌مُرده به تو باید بگریم فرمایش آقاست، دستور اکید است من با توأم، مال توأم، عبد تو هستم تا کور گردد هرکسی که با یزید است اینجا برایت کشته‌مرده بی‌شمار است پس روضه‌ات یک‌جور گلزار شهید است ما با تو تضمینی سعادتمند هستیم این جامه‌ی مشکی خودش برگ رسید است خون دلم از خنده‌ام پربارتر بود خیر غمت بالاتر از صد‌جور عید است آن‌قدر آقایی که در روز قیامت وقت شفاعت شمر در قلبش امید است یک کربلا می‌خواهم و می‌دانم این را... رد کردن از شخصی شبیه تو بعید است... ** زینب چگونه زخم‌هایت را ببندد؟! ای زخمی گودال خونریزی شدید است
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد... بی تو بینِ مجلسِ نامحرمان بودم حسین 💔 🏴 🆔@abadiyesher