eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی خانم نفسیه‌سادات موسوی، شاعر و مجری دیدار با امام خامنه ای 📌 دیدار اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب‌ 🗓 ۱۴۰۱/۱۰/۱۴ یا ربـ، ز ڪرم بہ رهبر بے همتاے ڪن هدیہ ثباتـ قدمے پا بر جاے از عمر تمام عاشقانش ڪم ڪن بر عمر عزیز دل زهرا افزاے 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ چشمان‌من‌است این که تهِ فنجانت زُل زد به تو و دوباره شد مهمانت قلب یخی‌ام یک شبه تبدار شد و افـتــاد درونِ قـهـوه‌ی چـشـمـانت ━━━━💠🌸💠━━━━
صفا گرفته همه عالم از صفای شما بهار عالم هستی ست در هوای شما فداییان حسینید و جای حیرت نیست اگر که عالم هستی شود فدای شما یقین که حضرت زهرا برای یاری تان قدم نهاده به صحرای کربلای شما یقین که در شب حمله به روی لب بوده دعای حضرت ام البنین برای شما چقدر نور به شبهای این جهان داده چراغ روشن و پرنورِ چهره های شما محله های بهشتند از شکوه و جلال محله های معطر به نامهای شما تمام ریگ بیابان به گریه می افتاد ز سوز ناله ی جانسوز ربنای شما همیشه از دل دوران به گوش می آید برای یاری ما بی کسان صدای شما به کوچه ها و محلهای شهر وردنجان نوای عشق رسد عمری از نوای شما چقدر بد که جفا کرده ایم یک عمر است به جای عشق و فداکاری و وفای شما غریب آنکه شهیدان عشق را نشناخت خوشا به حال کسی که شد آشنای شما خداکند که بر احوال ما گرفتاران خودش نظر کند از برکت دعای شما احمدرفیعی وردنجانی
کسی بیاید ما را دعوت کند به رفتن! به رفتن از تمام کسانی که رفته اند و ما هنوز درون آنها مانده ایم...!
تفاوت است میان شنیدن من و تو تو بستن در و من فتحِ باب می‌شنوم
دل را بس‌است از دوجهان درد و داغِ عشق مرغِ غریب را پر و بالْ آشیانه‌ای‌است
ای کاش دست‌های تو را کم نداشتم حوا نمی‌شدم غمِ آدم نداشتم ای کاش در برابرِ این روزهای تلخ بی تو گلایه‌های دمادم نداشتم مانند آسمان پُرم از ابر و ابر و ابر چشمی برای بارشِ نم نم نداشتم ای زندگی تمامی من را گرفته‌ای بد یا که خوب، کاش تو را هم نداشتم دلواپسی به آهِ دلم چنگ می‌زند زخمم! که بی‌حضورِ تو مرهم نداشتم دیگر بدونِ تو غزلم روبه‌راه نیست ای کاش بودی و غمِ عالم نداشتم
وقتی کسی بسوی دلت رهسپار نیست دیگر مجال ماندن و وقت قرار نیست "اینجا برای از تو نوشتن هوا کم ست " وقتی بساط آمدنت برقرار نیست وقت عروج روح من از محبس تن ست چون زندگی  بدون تو غیر از حصار نیست درمانده ام.... بریده ام! اين باخت تا کجا ای زندگی! دوباره مجال قمار نیست در چهار فصل زندگی ام جز خزان نماند اینجا مجال آمدنت ای بهار! نیست دیگر بدون چشم تو بی شک ستاره ای در کهکشان زندگي ام در مدار نیست من کوپه، کوپه دردم و در گوش ریل هم جز  امتداد  سوتِ وداعِ  قطار نیست
. جانم بلب رسیده... ... دارم ز عمر رفته امید وفا هنوز...
. این عشق چه عشق است...    ندانیم که چون است... عقل است و جنون است... و نه عقل و نه جنون است...       .
خواب زیبای تو تعبیر نشد، تا بشود... دل بی پیر زمینگیر نشد ، تا بشود آن بساطی که رفیقانه به پا می‌کردیم ساقی‌اش حیف، نمک گیر نشد، تا بشود خواستم گوهر دل را به تو بخشم که نشد گوهرم از صدفش سیر نشد، تا بشود دل به دلدار ندادم به تمنّای غرور دل وامانده که پاگیر نشد، تا بشود حرفمان بین نگاهی که به هم می‌کردیم صحبتی بود که تفسیر نشد ، تا بشود قصّه این است ، همین آمدن و رفتن‌ها وصلمان حیف که تقدیر نشد تا بشود خواب دیدم که تو لبخند به لب می‌آیی خواب بی‌پیر که تعبیر نشد ، تا بشود...!
امشب ای باد چو آن زلف؛ چه خوشبو شُده ای... شاید از کوچه ی مَعشوقه ما آمده ای..! 🖋