eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
برگرد ما هنوز هم تفاهم داریم من از پریشانی خواب هایش را دارم تو موهایش را ... ((محمد شیرین زاده))
تو می توانستی به هزاران شکل دیگر در قلبم فرو بنشینی چرا چرا شبیه گلوله ؟ ((محمد شیرین زاده))
چشمانت همه ی آن چیزی بود که تا امروز از شعر نمی دانستم... ((محمد شیرین زاده))
زائران مثل باد می آیند امشب آنها چه شاد می آیند سمت باب الجواد می آیند ای امام رئوف ادرکنی
اگر که خلق نمی شد علی،یقین دارم که فاطمه،هَمِه عُمرش بدونِ شوهر بود
🕊 با خنده کنارم بنشین هم سخنم باش لب باز کن و شاهد شاعر شدنم باش
در سنگر انتفاضه... ای قدس! ظهور مُنتَظَر نزدیک است خورشید دمیده و سحر نزدیک است در سنگر انتفاضه پا بر جا باش یک سنگ دگر بزن، ظفر نزدیک است ✍🏻
بشنو از نی وقتی از حیدر حکایت می‌کند قطره‌ای از وصف دریا را روایت می‌کند در سرایش هیچکس افسرده و پژمرده نیست حال خوبانش به بدها هم سرایت می‌کند جنس بد را زودتر از دست مردم می‌خرد بیشتر حال ضعیفان را رعایت می‌کند یک‌نفر اینجا نگفت: ایشان مرادم را نداد هرکه را دیدیم گفت: آقا عنایت می‌کند عشق در صحرای صحنش مثل رودی جاری است رود را سنگی که می‌بوسد هدایت می‌کند در بغل می‌گیرد او هر زائر دل‌خسته را باز آن زائر به درگاهش شکایت می‌کند اشک وقتی می‌رسد دیگر شکایت رفته‌است قلب ما با اشک احساس رضایت می‌کند آیه‌ی تطهیر می‌شوید دلش را از بدی مجرمی تا غسل دریای ولایت می‌کند این جهان با هرچه در آن است تقدیم شما درد و درمان علی ما را کفایت می‌کند علی رفیعی وردنجانی
آنچنان سوز زمستان زده بر باغ دلم که دگر نیست اُمیدی به شکوفا شدنم...
با رفتنش چه پنهان باران گرفته بود و آغاز عاشقانه پایان گرفته بود و می‌رفت و اشک‌ریزان در قاب غم گرفتار روی سرش ستاره قرآن گرفته بود و یک مشت خاطراتِ نم خورده‌ی قدیمی از ماندنی دوباره تاوان گرفته بود و پیچیده بود در هم افتاده بود مشکل عشقی که دوست آن را آسان گرفته بود و از بوی قهوه آن شب فهمیده بود دیگر خون در رگِ نماندن جریان گرفته بود و...
یک تن نیافتیم که فَهمَد زبانِ ما هم‌شهری‌اند مردم و ما در میان غریب‌...
♢جز پریشان کردنِ احوالِ مردم روز و شب چیست مقصودِ تو از مویِ پریشان داشتن؟♢
زهد او از همه‌ی خلق جهان بیشتر است با محمد، علی از هر نظری خویش‌تر است همه دارند به دنبال خدا می‌گردند هر که همراه علی شد دو قدم پیش‌تر است شاعر:
مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری برگزار می‌کند: شب‌ شعر انقلاب با شعرخوانی: محمدعلی مجاهدی ناصر فیض علی محمد مودب میلاد عرفانپور هادی جانفدا مرتضی حیدری آل کثیر سیدمهدی موسوی حسن بیاتانی حسن خسروی وقار رضا یزدانی مریم کرباسی عاطفه جوشقانیان با اجرای:سیدمحمدجواد شرافت
هوا خواهِ توام جانا و میدانم که میدانی
مصرع ناقص من کاش که کامل می شد شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست من که حیران تو حیران توام می دانم نه فقط من که در این دایره سرگردانم همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست» کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت: «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه» راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری را زحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتم حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنها که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم : شهریار
‌‌ تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست دیدی که گشودی در و من پر نگشودم 🕊
📣 اطلاعیه مهم 🔹 اخیرا برخی افراد سودجو و کلاهبردار با عناوین جعلی نظیر پشتیبانی ایتا، گزارش ایتا، مامور ارسال قضایی، مامور پست، مامور ابلاغ، سرکار ... و عناوین مشابه به کاربران پیام داده و با ادعای تایید حساب،‌ جلوگیری از حذف کانال یا حساب کاربر، ابلاغ حکم قضایی و... از افراد می‌خواهند یک برنامه‌ مخرب را نصب کنند یا شماره تلفن و کد ورود به حساب خود را در اختیار آن‌ها قرار دهند. 🔸 در همین راستا به نکات زیر توجه فرمائید: 1️⃣ حساب‌های رسمی نظیر «پشتیبانی ایتا»، «گزارش ایتا» و... با نشان تایید (تیک آبی) متمایز شده‌اند. ضمنا ایتا هرگز و برای ارائه هیچ خدمتی از شما کد ورود یا فعال‌سازی حساب درخواست نمی‌کند. 2️⃣ برنامه‌هایی که از طریق گفتگوی شخصی یا کانال‌ها و گروه‌ها منتشر می‌شوند، ممکن است حاوی بدافزار باشند و امنیت اطلاعات شما و سلامت دستگاهتان را با خطرات جبران ناپذیر مواجه کنند. از نصب این قبیل برنامه‌ها جداً بپرهیزید. 3️⃣ تنها راه انتقال کانال، استفاده از منوی خدمات ایتا » خدمات کانال می‌باشد. لطفا قبل از خرید/فروش کانال ابتدا احراز هویت فرد مقابل را بررسی کنید و از واریز هرگونه وجه مستقیم(کارت به کارت) برای این کار خودداری فرمائید. 4️⃣ برای ارتقای امنیت حساب کاربری خود، رمز عبور دومرحله‌ای تنظیم کنید و حتما یک ایمیل معتبر را هم برای بازنشانی آن ثبت کنید. هرگز رمز عبور دومرحله‌ای خود را در اختیار سایرین قرار ندهید. 5️⃣ در صورت دریافت پیام یا لینک پرداخت جعلی یا مشکوک، به آن پاسخ ندهید و بلافاصله پیام را با فوروارد عادی (با نقل قول) به سامانه گزارش ایتا به نشانی @report ارسال کنید. ⚠️ هشدار بسیار مهم: ❌ اگر کد ورود به حساب یا رمز عبورتان را در اختیار سایرین قرار دهید، امکان هر نوع سوء استفاده از حساب شما (مثل از دست دادن کانال‌، حساب کاربری، کلاه‌برداری با اسم شما و سایر اعمال مجرمانه) وجود دارد. •┈••✾••┈• 🔰کانال رسمی اطلاع‌رسانی ایتا: https://eitaa.com/eitaa
نگاهم می کنی و خنده هایت بوی شر دارد اگر چه عشق شیرین است با خود دردسر دارد تمام نظم آبادی به چشمانت گره خورده است بگو از شیطنتهای ملیح اش دست بر دارد دلم قدس است در چنگال اسرائیل و چشمانت اسیر و کشته و جانباز و مفقود الاثر دارد لبت قندفریمان،پیکرت الماس گیسو زر پری هستی کجا اینقدر زیبایی بشر دارد نگاهت رو به من قلبت به سمت دیگری مایل "شبیه سرزمینی که دوتا شاه قدر دارد" تو دائم می دهی زجرم و من در کار دل مانده که هرکس زخم کاری تر نشانده دوست تر دارد پر از حرفم پناهی نیست مولانا چه خوش گفتی "دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد"
🔹جگرگوشۀ رضا🔹🍃❤️🌹 آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد عطر بهار از دمِ جان‌پرور آوَرَد با موکب معطّر خود این مسیح‌دم یک بوستان بنفشه و نیلوفر آورد در حیرتم که این نَفَس قدسی از کجا سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد این پیک مُشک‌بوی مگر از مدینه است کز هر گذر که می‌گذرد گل برآورد آری نسیم چون طرب‌انگیز می‌شود گل‌های باغ را به ترنّم درآورد گل‌های باغ را به ارادت نثار کن در پای آن‌که مژدۀ آن دلبر آورد آن دلنوازِ عالم و آدم که آسمان حاشا که از رُخَش مهِ روشن‌تر آورد شاید که ماه سر به گریبان فرو بَرَد کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد.. این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست این است آن صدف که مِهین گوهر آورد تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد جبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد دلبند مرتضی و جگرگوشۀ رضا با خود جلال و جلوۀ پیغمبر آورد شب‌های انتظار پدر را به راستی صبح جمال و جلوۀ او بر سر آورد آن نازنین‌پدر که فروغ هدایتش اندیشه را به وادی حیرت درآورد همراه با ترنّمِ لالایی جواد اشک از غم فراق به چشم تر آورد شب‌ها کنار بستر نازش به ارمغان چشمی پرآب و چشمه‌ای از کوثر آورد جای شگفت نیست که افلاک سر فرود پیش جلال و شوکت این رهبر آورد ابر عنایت و کرم و التفات او آفاق را هرآینه زیر پر آورد..
تفال زد برایم پیر راهی از کتاب عشق در آمد ایهـاالعــالم علی موسی الرضا عشق است
هدایت شده از 🌱 هدایت فکری و دینی🌱
در بخش اول این کتاب با عنوان 👇 چـــــــــــــــــــــــــــرا نمـــــــــــــــــاز ⁉️ آمده که : روانشناسان می گویند یکی از راههای خوب شدن، تلقین است . مثل اینکه هر فردی در شبانه روز جملاتی را تکرار نماید و بگوید: « من می توانم آدم خوبی باشم، من خیلی مهربانی را دوست دارم و.... » یکی از ثمرات نماز این است که روزی ده بار به خود تلقین میکنیم در زندگی پشت و پناه ما خداست (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِين) و نيز روزی پنج بار به خود تلقین میکنیم ما از بندگان نیکوکار و شایسته خدا هستیم «السلام علينا و على عباد الله الصالحين». نمازگزار واقعی سعی میکند مخالف این پیام تلقینی عمل نکند .💯 📕 زیرباران - ص ۱۰ . 📖 @ketab_name
هدایت شده از 🌱 هدایت فکری و دینی🌱
در بخش دوم این کتاب با عنوان 👇 سکرات مرگ و سختی جان کندن آمده که : سختی مرگ و لحظه جان دادن از زبان حضرت یحیی علیه السلام حضرت یحیی پسر زکریّا از پیامبران عصر حضرت مسیح علیه السلام بود، با عیسی دوستی علیه السلام دوستی اُنس داشت، یحیی از دنیا رفت، پس از مدتی عیسی علیه السلام بالای قبر او آمد، از خدا خواست او را زنده، کند دعایش به استجابت رسید، و یحیی زنده شد و از میان قبر بیرون آمد و به عیسی گفت: از من چه میخواهی ❓ عیسی علیه السلام فرمود: میخواهم با من همانگونه که در دنیا مأنوس بودی اکنون نیز دوست باشی و با من اُنس بگیری . یحیی گفت: « هنوز داغی و تلخی ،مرگ در وجودم از بین نرفته است، و تو میخواهی مرا دوباره به دنیا برگردانی و در نتیجه بار دیگر مرا گرفتار تلخی و داغی مرگ کنی❓» آنگاه او عیسی علیه السلام را رها کرد و به قبر خود بازگشت. 📕 حالات محتضر و سکرات مرگ مومنین و کافرین - ص ۸۴ . 📖 @ketab_name