نارنج فرستاده نوشته است که بو کن
این عطر سر زُلف شِکن در شِکن ماست
#حامد_عسگری
عشق گاهی راه می سازد برای صاحبش
گاه می ریزد به هم اما تمام راه را...
#امیر_تیموری
بی سَبَب مَظلوم میخوانَند او را شاعِران
آنچه دِل نامیدهاَندَش ، قاتِلِ ما بوده است !
#حسین_مرادی
#ب
🌹❤️🌹
مِی را چه اثر به پیش چشمت؟
کاین مستی شادمانه از توست
من میگذرم خموش و گمنام
آوازهی جاودانه از توست ...
#هوشنگ_ابتهاج
اشک زنجیر به حال بدنم میریزد
گریه بر بیکسی زخم تنم میریزد
آسمان راه گلوی قفسم را بسته
عرق بال من از پیرهنم میریزد
روی شلاق به من وا شده و میخندد
آب مجروح ز زخم دهنم میریزد
چارده سال شد از شهر مدینه دورم
آهم از غربت و آل حسنم میریزد
چوب با پای شکسته سر دعوا دارد
سنگ، زیر قدم پا شدنم میریزد
هر یک از هفت کفن پشت سر تشییعم
لاله برکشته دور از وطنم میریزد
روحالله عیوضی
عالم طفیل حضرت موسی بن جعفر است
مشهد سریر دولت موسی بن جعفر است
این جاده ازبهشت خدا می رسد زمین
ایران مسیر رحمت موسی بن جعفر است
درلوح سرنوشت سپیدم ، خدا نوشت :
این بنده زاده،قسمت موسی بن جعفر است
ایوان طلا ،حرم، قم و مشهد ، نماز صبح...
اینها تمام ، برکت موسی بن جعفر است
اصلا گره به کار من و تو اگر که نیست
از لطف و جود و همت موسی بن جعفر است
امشب برای صبح قیامت دعا بخوان
آنجا که غرق منت موسی بن جعفر است
آنجا که می شویم بهشتی، به این ندا:
این خانه زاده حضرت موسی بن جعفر است
🔸شاعر: محمد کابلی
🏴شهادت امام موسی کاظم(ع) بر شما همراهان عزیز تسلیت باد🏴
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح
وا میکند بر روی ما بن بستها را
باب الحوائج شد بگیرد دستها را
شاعر: #قاسم_صرافان
فتح کامل نیست
صدای ناب اذان میآید
صدای ناب اذان
صفیر دستهای مؤمن مردی است
که حس دورشدن، گمشدن، جزیرهشدن را
ز ریشههای سالم من بر میچیند
و من به سوی نمازی عظیم میآیم
وضویم از هوای خیابان است
و راههای تیرهٔ دود
و قبلههای حوادث در امتداد زمان
به استجابت من هستند
و لاک ناخن من
برای گفتن تکبیر
قشر فاصله نیست
و من دعای معجزه میخوانم
دعای تغییر
برای خاک اسیری که مثل قلعهٔ دین
فصول رابطهاش
به اصلهای مشکل پیوسته است
و اوست که میداند
که پشت خستهٔ ابر
به لحظههای ترد شکستن نیاز دارد
و دفع توطئهٔ تخدیر
به لحظههای بعدی باران
و لحظههای وحشی رود
و من که از قساوت نان میدانم
میدانم که فتح کامل نیست
و هیچ ذهن محاسب هنوز نتوانسته است هجای فاصله برگ را
ز کینهٔ پنهان باد بشمارد
و حرص یافتن مروارید
تمام سطح صدف را
به طرد عاطفهٔ شن مجاز خواهد کرد
#طاهره_صفارزاده
درآمد
تو به من خندیدی
و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچهٔ همسایه
#سیب را دزدیدم 😢
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضبآلود به من کرد نگاه
سیب دندانزده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالها هست که در گوش من آرام،
آرام
خشخش گام تو تکرارکنان،
میدهد آزارم
و من اندیشهکنان
غرق این پندارم
که چرا،
خانهٔ کوچک ما
سیب نداشت...؟! 😢
#حمید_مصدق
چون گره افتاد در کاری، نوشتند از قدیم:
هرکجا شد، روضهی موسی بن جعفر نذر کن...
#مهران_قربانی
#شهادت_امام_کاظم
#یا_موسی_ابن_جعفر🏴
زندان و زندانبان خداحافظ که رفتم
زنجیرها، غُل ها، خداحافظ که رفتم
موسی بن جعفر بودم و در کنج زندان
گفتم رضا جانم خداحافظ که رفتم
#مهدی_محمدی
#شهادت_امام_کاظم
نگاهی کن به این چشمانِ مضطر
هزار امید آوردم بر این در
من و این اشک... یا باب الحوائج
من و این آه... یا موسی بن جعفر
#یوسف_رحیمی
.
همواره ترانهخوانِ این منزل باش
هم حافظ و هم سعدی و هم بیدل باش
طبع غزلی نداشتی، حدِ اَقل
شاگرد شلوغکار این محفل باش
#جواد_محمدی_دهنوی
#امام_موسی_کاظم🏴
خبر دهید بـه زهرا که یوسف دگرت
به جُرم اینکه ندارد گناه زندانی است
✍شاعر: سید رضا موید
#یاموسی_ابن_جعفر
موسی بن جعفر بودی امّا کنجِ زندان
دور از نظرها بردنت، چون گنجِ پنهان
الحق خدا می خواستت باب الحوائج
مثلِ رضا، معصومه ات خورشیدِ تابان
#مهدی_محمدی (طالع)
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر🏴
قد فلک امشب به عزای تو خم است
بر گنبد تو بیرق مشکی علم است
گشتی سپر بلای شیعه آقا
صدبار برات اگر بمیریم کم است
#علی_سلطانی
ای آنکه از لطافت اندیشه ات تَرَم
از برکت حضور تو امروز بهترم
با مهر سمت پنجره ها نور میدمی
هر صبح با سلام تو از خواب میپرم
#صفیه_قومنجانی
ای جلوهی جلال مبین در جبینِ تو
دست خدا برون زده از آستینِ تو
ای هفتمین امام که هفت آسمان حق
هفتاد بار گشته به گرد زمین تو
تو خرمنِ جمال و جلالیّ و آفتاب
با آن سَخاش، خُردترین خوشهچین تو
وی شب گرفته آینهها از ستارگان
در پیش روی شعشعهی راستین تو
ای کاظمی که غیظ و غضب هر دری که زد
پیدا نکرد راه به حصنِ حصین تو
نشنیده از زبانِ تو نفرین و ناسزا
هرچند بسته خصم، کمرها به کین تو
ای مژدهی بهشت رسانده به شیعیان
حق با حدیثِ «عاقبه المتقین» تو
زندان، نمازگاهِ تو بود و سپرده گوش
افلاکیان به صوتِ دعای حزین تو
دیوارها به ذروهی توحید می رسند
از بانگِ نعبدوی تو و نستعینِ تو
لرزاند سنگ سنگ ستونهای عرش را
ظلمی که بر تو رفت ز خصم لعین تو
ای هفتمین امام همام! ای جهان و جان
جمع آمده تمام به زیر نگین تو
رنگین کمانِ شعرِ من اینک زده است پُل
در پیشگاهِ کوکبهی راستین تو
#حسین_منزوی
تبسم نور
صدای ساز غمت با دلم هماهنگ است
بزن که نغمهٔ عشق خدا از این چنگ است
به رنگ آبیِ آیینه با تو میگویم
دل تو جام بلور و دل من از سنگ است
تو لحظه لحظه مرا با نگاه میخوانی
و این صداقت چشمت چقدر خوشرنگ است
تو از تبسم نوری من از تجسم خاک
میان ما و تو صدها هزار فرسنگ است
به وسعت همه آفاق سینهای دارم
که از برای غم بیکرانهات تنگ است
پگاه عطر حضور تو ای مؤذن نور
به کوچههای دعای سحر خوشآهنگ است
تمام میشوم اما صدای باور تو
ز سنگ فرش مزارم به هفت اورنگ است
فراز ساز غزل را مکن خموش امشب
که این صدای دل دوستان یکرنگ است
#فراز_مردانی
گفتم که عشق چیست؟
تهی کرد جام و گفت:
بر هرکسی به شیوه ای این داستان گذشت...
#نصرت_رحمانی
روزَش مهم نيست،
همه چيز به خنده ى اولِ صبحت بستگى دارد...
كافيست بخندى،
تا تمامِ روز را در آسمان قدم بزنم
امتحان كن
#علي_قاضي_نظام
#صبح_بخیر
💟
عشق دانشکدهی تجربهی انسان هاست
گرچه چندیست پر از طفل دبستان شده است
#غلامرضا_طریقی
🧣
ناصحا!
بیهوده میگویی
که دل بردار از او
من به فرمان دلم
کِی دل به فرمان من است؟
#هلالی_جغتایی
💟
حتی شبیه اسم تو را هم که می بَرند
با هر اشاره بند دلم پاره می شود...
#سوسن_درفش
💟
بازنـد هــــــم زمان آغـــــــوش او و در
ای مـــــــرغ جلـد حق! از این قفس بپر
موســـــای نیل مــــا! تا طــــور عاشقی
با سرعتــــــــی زیاد آغــــــــاز کن سفر
یک پلکــــــــانِ نور از حبس تا خـودش
دارد برای تـــــو معشــوق در نظـــــــــر
زندان ظالــــــــــــم و زنـــدان این بدن
مـــــــــابین او و تو سد می شود مگر؟
دیدی که بعد از آن زنجیـرِ غصه نیست
لبخنــــــــــد می زنی بر مـرگ خود اگر
#یابابالحوائجیاموسیبنجعفر
#شهادتشتسلیت
✍#اسماعیلعلیخانی
باب حاجاتی برای دستهای بستهمان
نور هستی در دل زندان تاریک زمان
زخم خوردی از دهان یاوهگویان خبیث
بغضهاشان را چنین آوار کردند و بیان
بیخرد میخواست تا خاموش گردد آفتاب
فوتکردن کی شده اسباب تاریکی آن؟!
همچو مادر عشق را پروردهای با خون دل
در سحرها میخریدی دردهامان را به جان
"ظاهرا در بند و زنجیری ولی آزادهای"
ای امام آشنا بر حال و روز شیعیان
#پریسامصلح
#یاامام_کاظم
.
#امام_کاظم
بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود
لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود
بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت
موسای ما در معجزاتش بی عصا بود
از ساق عرش افتاد در زندان ویران
آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود
با ضربه ها هرچند که از حال می رفت
در سجده مدهوش ملاقات خدا بود
زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت
هر جای جسمش روضهء آل عبا بود
بار قنوتش را ورم هایش کشیدند
هر وعده سیلی خورد آقا بی هوا بود
هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد
هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود
زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد
بسکه ردیف استخوانش جابجا بود
با زخم لبهایش به سختی آب می خورد
هرشب گریز روضه هایش کربلا بود
ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند
ای کاش در بین شما، یک آشنا بود
هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد
در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود
اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند
در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود
در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت...
یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود
آنجا سری در دست قاتل بود اما
با خنجر کُندی بریده از قفا بود
بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند
تجمیع جسم او به دست بوریا بود
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#رضا_دین_پرور ✍