eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کاش دست‌های تو را کم نداشتم حوا نمی‌شدم غمِ آدم نداشتم ای کاش در برابرِ این روزهای تلخ بی تو گلایه‌های دمادم نداشتم مانند آسمان پُرم از ابر و ابر و ابر چشمی برای بارشِ نم نم نداشتم ای زندگی تمامی من را گرفته‌ای بد یا که خوب، کاش تو را هم نداشتم دلواپسی به آهِ دلم چنگ می‌زند زخمم! که بی‌حضورِ تو مرهم نداشتم دیگر بدونِ تو غزلم روبه‌راه نیست ای کاش بودی و غمِ عالم نداشتم
در شهر عشق‌ورزیمان غم نداشتم لبخند بود، غصه و ماتم نداشتم هی شعر میشدی و مرا تا ته خیال می‌بردی و خلاصه غزل کم نداشتم احساس شاعرانه در وصف کوه را "آن روزها که با تو نبودم ،نداشتم" لکنت گرفته بودم و با هر اشاره‌ای جز اشک حرف بهتر و محکم نداشتم خوب است آمدی که جهان را بغل کنی دستی به وسعت همه عالم نداشتم با عطر بودنت دل من خو گرفته عشق قبل از تو آشناتر و مَحرم نداشتم
سرشارم از بهار و دمی غم نداشتم گویی شکوفه زارم و ماتم نداشتم زخمیِ عشقم و به دلم کرده ای اثر همچون نگاه پاک تو همدم نداشتم من در حصار پنجره ی چشم های تو چیزی به جـز خیال دمادم نداشتم دارم امید تا که به دست آورم تو را جز این دلی قوی و مصمم نداشتم از آن زمان که محو رخ دیده ی توام کاری به کار این همه آدم نداشتم اینک بیا که با همه ی دردها هنوز چیزی برای عاشقی ام کم نداشتم
🌷 چشمان تو را پر از غزل خواهم کرد در کام تو انگشت عسل خواهم کرد بااینکه شـده بـهـای عشقت سنگین یک روز ولی تو را بغل خواهم کرد!
ای کاش دست‌های تو را کم نداشتم حوا نمی‌شدم غمِ آدم نداشتم ای کاش در برابرِ این روزهای تلخ بی تو گلایه‌های دمادم نداشتم مانند آسمان پُرم از ابر و ابر و ابر چشمی برای بارشِ نم نم نداشتم ای زندگی تمامی من را گرفته‌ای بد یا که خوب، کاش تو را هم نداشتم دلواپسی به آهِ دلم چنگ می‌زند زخمم! که بی‌حضورِ تو مرهم نداشتم دیگر بدونِ تو غزلم روبه‌راه نیست ای کاش بودی و غمِ عالم نداشتم
این دل شده دیوانه آن چشم سیاهت با من تو چه کردی که شدم مست نگاهت؟
خوشبخت منم که حوزه مأوای من است گنجشکم و درس عشق آوای من است شاگرد امام صادقم؛ مکتب عشق! مجنون منم و امام، لیلای من است!
خوشبخت منم که حوزه مأوای من است گنجشکم و درس عشق آوای من است شاگرد امام صادقم؛ مکتب عشق! مجنون منم و امام، لیلای من است! پ.ن: ۱۹ دی‌ماه روز طلبه بر شاگردان مکتب جعفری علیه‌السلام مبارک
تا که برخواستم از خواب تعجب کردم! دیدم از پنجره‌ای‌ برفِ فراوان زده است بارش برف زیاد است به خود گفتم که نکند باز فراخوان زده است😂
غروب جمعه و بوی غریبی دلی تنگ و پر از درد عجیبی به پشت پرده ی حسرت نشسته که شاید بشنود امّن یجیبی...
دل را به کسی جز علی و آل ندادیم از اینکه گداییم در این گستره شادیم صد شکر که در سرخی صحرای قیامت در سایه‌ی الطاف فراوان جوادیم علی رفیعی وردنجانی
" صبح آمده و پنجره را باز کنید" با ذکرِ دعا در فرجش راز کنيد در امر ظهورش متوسل بشوید بر این گلِ نرگس ،همه آواز کنيد