رَفیق بَعدِ هَرَس شاخه خُشک شُد نه دِرَخت
به آن که رَفت بِگو مَن ضَـرَر نَـخـواهَـم کَـرد
#سید_سعید_صاحب_علم
از او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبود
از خود که زخم خوردهام از یار، خستهام!
#محمدعلی_بهمنی
خسته ام مثل همین ماهیِ مادر مُرده
کهبه پهلوی خودش از سر شبخوابیده!
#میلاد_میرزایی
درون شعر ها دیگر کلامی را مکن باور
عزیزم بی تو میمیرم فقط نقلی به مضمون است
#سید_تقی_سیدی
از انتقامِ یک شبِ وصلِ تو روزگار
در روزگارِ هجرِ تو با ما چهها نکرد
#عاشق_اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزْ سَرِ زلف تو مستانه گرفتیم
صد بار گُشادیمَش و صد بار ببستیم
رندان خرابات بِخوردند و برفتند
ماییم که جاوید بخوردیم و نِشَستیم
#مولانا
او رفت و صبر رفت و تحمل تمام شد
از هم گسست سلسلهی اختیار ما ...
گفت از تو یاد میکنم ، اما وفا نکرد
یادش به خیر ، یارِ فراموشکارِ ما ...!
#مهدی_اخوان_ثالث
تو را به عشق قسم می دهم ، بمان با من
بمان و باز هم از عشقمان بخوان با من
قلندرانه بمان زیر سقفِ بی سقفیم
بمان ، که نیست از این بهتر آشیان با من
مرا به خوشه ی گندم ، به عشق ، می خوانند
در این بهشت ، تو هم باش میهمان با من
به دستهای تهی دستی ام چه می خندی؟
که قرنهاست ، قرین است رنج نان با من
پرنده بودم از این پیش تر ، ولی امروز
چه مانده با من ؟ حسرت بر آسمان با من
هزار پنجره چشم گشوده ، می دیدند
که صبح ، می شود آغاز همچنان با من
زمانه ، روح مر ا سخت زخم آجین خواست
به کینه خاست زمانه ، کران کران با من
بمان کمی دگر ، انگار ، زخمها کاری ست
بمان که می روم از دست تو ، بمان با من !
#سهیل_محمودی
#امام_زمان #بهاریه
#آدینه
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
بهاری میرسد از راه و میگویند میروید
گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه
بگو چلّهنشینان زمستان را که برخیزند
به استقبال میآییمت ای عید از همین دی ماه
به استقبال میآییمت آری دشت پشت دشت
چه باک از راه ناهموار و از یاران ناهمراه
به استهلال میآییمت ای عید از محرمها
به روی بامها هر شام با آیینه و با آه...
سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان
گلویی تر کنید ای تیغهای تشنه، بسمالله!
🔸شاعر:
محمد مهدی سیار
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و رفت
#محمد_سهرابی
ناامیدم مکن از صبر و بگو میآید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی
به کجا پَر بکشد در هوس آزادی
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی
من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
میتوانی مگر ای عشق به دادم نرسی
#فاضل_نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دمشق چون صدف و ، گوهر است این بانو
تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو
پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد
خدا گواست که پیغمبر است این بانو
زبان الکن ما عاجز است از وصفش
چه خوانمش؟ نوه ی حیدر است این بانو
حسین کشتی عشق است و خوب می دانیم
برای کشتی او لنگر است این بانو
بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند..
چرا که فاتح صد خیبر است این بانو
دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او...
سلام هر شب هر نوکر است این بانو
کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط
شبیه مادرمان، کوثر است این بانو
#احسان_نرگسی
#ماه_شعبان 💐
غربتم از تک درخت مزرعه شد بیشتر
هیچکس دیگر سراغ از من نمیگیرد چرا
#حسین_مرادی
برکت رفت زمانی که تو رفتی از شعر
ای غزالم غزلم خشک شده بعد از تو
#حسین_مرادی
یک لحظه زندگی تو از دست می رود
وقتی کسی که هستی ِ تو هست، می رود
شاید که اندکی بنشـیند کنار تو
اما کسی که بار سفر بست، می رود
کی می شود برابر تصمیمش ایستاد؟
تیری که بی ملاحظه از شست می رود
آن کس که دل بریده، تو پا هم ببرّی اش
چون طفلی از کنارتو با دست می رود!
"رفتن" همیشه راهِ رسیدن نبوده است
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود...
علی حیات
درون شعر ها دیگر کلامی را مکن باور
عزیزم بی تو میمیرم فقط نقلی به مضمون است
#سید_تقی_سیدی
👌👌👌👌
🌸
خیره است چشمِ خانه به چشمانِ مات من
خالی است بی صدا و سکوتت حیات من
دل می کَنم به خاطر تو از دیار خویش
ای خاطرت عزیزتر از خاطرات من
آیات سجده دار خدا چشم های توست
ای سوره ی مغازله، ای سور و سات من!
حق السکوت می طلبند از لبان تو
چشمان لاابالی و لب های لات من
شاعر شدن بهانه ی تلمیح کهنه ای است
تا حافظ تو باشم، شاخه نبات من!
شکر خدا که دفتر من بی غزل نماند
شد عشق نیز منکری از منکرات من
#محمدمهدی_سیار
هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد
دودلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد
مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد
شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
باید این قائله را "آه" به پایان ببرد
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
#حامد_عسکری
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِزِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
#قیصرامینپور
ما عشق تو داریم و تو را میل به ما نیست
مائیم چنین و تو چنانی چه توان کرد
#شاه_نعمت_الله_ولی
ناامیدم مکن از صبر و بگو میآید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی..
به کجا پَر بکشد در هوس آزادی
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی..
من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
میتوانی مگر ای عشق به دادم نرسی..
#فاضل_نظری🌱..
باسمه تعالی
هنر میریزد از دستانت ای گُل! وقتِ گلدوزی
گُلِ جانِ مرا داری به جانِ خویش میدوزی
اگر امروز دلتنگیم اگر این لحظه دور از هم
به ما هم میرسد ایّامِ وصل و عاشقی روزی
مرا غم نیست آنجا که تو آرامِ دلم باشی
شکستی نیست در من با تو ای تندیسِ پیروزی!
تورا هرلحظه بیش از پیش میخواهم،برایمن
هزاران سال دیگر هم همان محبوبِ دیروزی
تبِ خورشیدِ چشمانِ تو کاری کرد فهمیدم
که ماندن خیره در چشمِ تو یعنی خانمانسوزی
#نوید_نیّری
مویت شبِ یلداست و رویت رخِ ماه
آه از تو و زیباییِ بسیارت آه...
تا چشمِ من افتاد به چشمت گفتم:
لا حولَ و لا قوةَ اِلا باللّه
#نوید_نیّری
گرچه در خاک برم درد تمنای تو را
تا پسین لحظه پرستم رخ زیبای تو را
کی شبی مست بیایی که من بی سر و پا
تا سحرگه بزنم بوسه سراپای تو را 🌙
#عماد_خراسانی
👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻زیبا
من دختری خجالتی و بی سر و صدام
یک گوشه ای نشستهام و فکرِ تو مدام
ذهن مرا به سمت خودش می کشاند و
گم میکنم دوباره تو را توی ازدحام
هی مینویسم از تو و هی پاره می کنم
روزی هزار تا غزل نیمه جان حرام ...
من یک پرنده ام که پریدم به شاخه ات
نه حالی ام نمیشود افتاده ام به دام
دنیایمن خلاصه شده در همین اتاق
در چارچوب خستگی ام -صبح و ظهر و شام
با حرف تازه ای به سراغ تو آمدم
نازک دلِ همیشگی ام! شاعرم ! #سلام
#لیلا_عبدی
#عاشقانه
#سلام