آیا نبودن تو را میکشد؟!
مرا حضور سرد و بیجانی که
شبیه نبودن است میکشد!🎼🍂
#محمود_درویش
تمامِ این دنیا دروغ میبود
اگر وطن دیگر خویش را
در چشمانِ تو
نمیدیدم...📻♥️
#نزار_قبانی
شراب خون دلم میخوری و نوشت باد
دگر بهسنگ چرا میزنی پیالهٔ من؟!♥️✨️
#هوشنگ_ابتهاج
سعدی بهروزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا بهروزگاران..🤍🍂
#سعدی
نسیم خوشخبر، از نورِچشم من چه خبر؟
همیشه در سفر، از بوی پیرهن چه خبر؟
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری، گل قاصد، برای من چه خبر؟
نشسته در رهت ای صبح چشم شبزدهام
طلایهدار، زخورشید شبشکن چه خبر؟
بشارتی به من از کاروان بیار، ای عشق
همیشه رفتن و رفتن؟ ز آمدن چه خبر؟
به بوی عطر سر زلف او دلم خون شد
صبا کجاست؟ از آن نافهٔ خُتن چه خبر؟
#حسین_منزوی
💧سفر اشک
اشک طرف دیده را گردید و رفت
اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
بر سپهر تیرهٔ هستی دمی
چون ستاره روشنی بخشید و رفت
گرچه دریای وجودش جای بود
عاقبت یک قطره خون نوشید و رفت
گشت اندر چشمهٔ خون ناپدید
قیمت هر قطره را سنجید و رفت
من چو از جور فلک بگریستم
بر من و بر گریهام خندید و رفت
رنجشی ما را نبود اندر میان
کس نمیداند چرا رنجید و رفت
تا دل از اندوه، گردآلود گشت
دامن پاکیزه را برچید و رفت
موج و سیل و فتنه و آشوب خاست
بحر، طوفانی شد و ترسید و رفت
همچو شبنم، در گلستان وجود
بر گل رخسارهای تابید و رفت
مدتی در خانهٔ دل کرد جای
مخزن اسرار جان را دید و رفت
رمزهای زندگانی را نوشت
دفتر و طومار خود پیچید و رفت
شد چو از پیچ و خم ره، باخبر
مقصد تحقیق را پرسید و رفت
جلوه و رونق گرفت از قلب و چشم
میوهای از هر درختی چید و رفت
عقل دوراندیش، با دل هرچه گفت
گوش داد و جمله را بشنید و رفت
تلخی و شیرینی هستی چشید
از حوادث باخبر گردید و رفت
قاصد معشوق بود از کوی عشق
چهرهٔ عشاق را بوسید و رفت
اوفتاد اندر ترازوی قضا
کاش میگفتند چند ارزید و رفت
#پروین_اعتصامی
💥 این فرصت را در شب با فضیلت جمعه از دست ندهید
♥️ امام صادق(ع)فرمودند:
🍃 هنگامی که #شب_جمعه فرا رسد ملائکه ای به تعداد مورچگان[حاکی از کثرت آنهاست] از آسمان فرود می آیند و در دستانشان قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره است و تا شب شنبه چیزی نمی نویسند جز صلوات بر محمد و آل محمد. پس زیاد #صلوات بفرست.
📚الکافی، ج3، ص 416.
🌸 اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد🌸
🌸 🍀وعجل_فرجهم 🍀🌸