eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بگو شاعر که یا نور است او، یا آسمان، یا چه؟ یقینا ماه وصفش خارج است از درک دریاچه مگر بالاتر از این منزلت هم هست؟ پس او را چه باید خواند غیر از مادر امّ ابیها؟ چه؟ سلامش داده جبرائیل، در وصفش یقین دارم که باید از شب معراج چیزی گفت...اما چه؟ حسودان قریش او را رها کردند، حق میخواست که رأس المال او عشق نبی باشد، به اینها چه! همه دار و ندارش خرج شد در راه پیغمبر چه سودی هست بالاتر از این در دار دنیا؟ چه؟ شد از پی غم بر آن عاشق روان، چون رفت از دنیا عجب دردیست، تسکین میدهد پیغمبرش را چه؟ کسی که با خدیجه روز را شب کرده، شب را روز به غیر از دیدن زهرا دلش را خوش کند با چه؟
خواهان تو اند با دعا مهدی جان حرف دلشان نیست!،نیا! مهدی جان دکان زده اند در نبودت اینجا با ریش و عبا و ادعا مهدی جان
🤣🤣🤣
بسم الله الرحمن الرحیم مادر زهرا زنی فراتر از ادراک و برتر از اوهام که جلوه کرده در او شأن زن به معنی تام زنی چنان که خدا هم به او رسانده سلام که بوده است مسلمان جلوتر از اسلام کسی به درک مقامش نمی‌رسد هرگز به درک معنی نامش نمی‌رسد هرگز "فَأيَنَ مِثلُ خَدیجَه؟" نبود در عالم خدیجه کیست؟ بپرس از پیمبر خاتم گدای سفره‌ی اکرام اوست صد حاتم از او اگرچه نوشتند عالم و آدم ولی مدارج شأنش هنوز ناپیداست همین مقام بس او را که "مادر زهراست" امینه بوده اگر همسر امین شده است تمام ثروت او خرج راه دین شده است که جزء چار زن برتر زمین شده است به امر حضرت حق "ام‌مومنین" شده است تمام ثروت اسلام در خزانه‌ی اوست چرا که عرش خداوند فرش خانه‌ی اوست کسی که در عرب و در عجم مثال نداشت فضائلش همه رو بود، پس سوال نداشت که درک نور نیازی به قیل و قال نداشت "خدیجه بیشتر از بیست‌و‌هشت سال نداشت" به جهل و کینه از او خط به خط غلط گفتند "صحیح"های دروغین فقط غلط گفتند کنار نام رسول خدا و شیر خدا نوشته است خدا نام نامی او را چنان که بین رجزهای ظهر عاشورا حسین‌ گفت؛ "أناابْنُ خَدیجَةَ الغَرّاء" چرا که قبل همه بوده از غدیر آگاه و گفته: "أَشْهَدُ أَنَّ عَلی وَلیُ الله" چه بانویی که چنان ترس از خدا دارد که از رسول خدا خواهش دعا دارد و برخلاف بقیه چنان حیا دارد که از گرفتن حتی عبا، إبا دارد! ولی به خواسته‌ی خود رسید آخر سر شفیع مادر خود شد شفیعه‌ی محشر رسید روح‌الامین در دقایق آخر گرفته بود ولی پنج‌تا کفن در بر یکی برای خدیجه، یکی به پیغمبر... به گریه گفت: قرار است این سه‌تای دگر برای فاطمه و حیدر و حسن باشد ولی حسین قرار است بی‌کفن باشد...
اشکی نمانده است که جاری کنم زِ چشم جانی نمانده است که دیگر فدا کنم... 🌷🍃🌸
نمی دانم که دیدارت در اقبال که می افتد و یا تصویر رویت در کدامین برکه می افتد محاق افتاده می گویند نادانها نمی آیی ولی از پرده بیرون ماه عالم ، بلکه می افتد سلام ای وعده ی صادق، مرا دریاب در وقتِ ظهور باشکوهت در همان روزی که می افتد ولی با مقدمت بد می شود اوضاع بعضی ها دغل بازان ما بازارشان از سکه می افتد دمار از ما در آوردند دینداران بی تقوا تو می آیی و از اسلام ما این لکه می افتد جهان در انتظار بانگ زیبای انا المهدی است که بی شک اتفاق از سرزمین مکه می افتد
✍شمس تبریزی تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‏هر می‌جهد از پرتو خورشید ز خواب از شب تیره‌ی عاشق چه خبر دارد صبح؟ صائب_تبریزی...
گوشه گيران زودتر دل را تصرف مى كنند! بيشتر دل مى برد خالى كه در كنج لب است... ✍
•• . شعـرهایم از خـودم سرسخت‌تر دل‌بسته‌اند من فراموشت کنم، این‌ها که ول‌کن نیستند . •••
🌨🌨🌨 تا در دل من عشق تو اندوخته شد جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد عقل و سبق و کتاب بر طاق نهاد شعر و غزل دوبیتی آموخته شد
خرّم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم گرچه دانم که به‌جایی نبرد راه غریب من به بوی سر آن زلف پریشان بروم دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا مُلک سلیمان بروم