لذت و صل نداند مگر آن سوختهای
ڪه پس از دورے بسیار به یارے برسد
قیمت گل نشناسد مگر آن مرغ اسیر
ڪه خزان دیده بود پس به بهارے برسد
#امیر_خسرو_دهلوے
عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست
وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست
هر چند نگه میکنم از روی حقیقت
یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست
#سنایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند
#فاضل_نظری
🍃🌹🍃😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر بَر کَنَم دل از تو وُ بَردارم از تو مِهر
آن مِهر بَر که افکنم؟ آن دل کجا بَرَم؟
#حافظ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر بَر کَنَم دل از تو وُ بَردارم از تو مِهر
آن مِهر بَر که افکنم؟ آن دل کجا بَرَم؟
#حافظ
باید که پای عاطفهام را قلم کنم
احساس را روانهء مُلک عدم کنم
باید برای آنکه نسوزد دلم دگر
از شعلههای آتش این عشق کم کنم
آن سرو را که با نفس عشق قد کشید
با آه سرد بیکسی خویش خم کنم
در دادگاه سنگدل و کور روزگار
خود را به مهر ماهرخی متهم کنم
با جبر دست میکشم از عشق عاقبت
مجبور میشوم به خودم هم ستم کنم
هرچند ظلم کردهای اما هنوز هم
آمادهام که عشق خودم را کرم کنم
نامهربان من! به خیالم خوش آمدی!
بنشین دقیقهای بروم چای دم کنم
#زینب_نجفی
#راجی
﴿به کَسی نَدارم اُلفت زِ جَهانیان مَگر تُو»
«اگرَم تو هَم برانی ، سَرِ بی کَسی سَلامت﴾
#رضایی_کاشانی♡
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره کبود اگر عشق نبود
از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود
در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود
قیصر امین پور
.
ابتدا بسم رب آغوشش
گونهها، چشمها، لبش، گوشش
نقطهٔ عطف جذبهٔ رویش
انعکاس شکست ابرویش
سبزهاندام باغ زیتونها
مو پریشان بید مجنونها
تن بلندای نخل اهوازی
راهرفتن، خدای طنّازی
شعر اعجاز ناز میخوانم
در نگاهش، نماز میخوانم
ربنا آتنا هوای تنش
اهدنا فی صراط آمدنش
که بیفتد به کوچهمان گذرش
یا بچرخد به سمتمان نظرش
با همان چشمهای بیبَدَلش
که چه جانها گرفته در قِبَلَش
چشمها قطرههای باداماند
چشمهایی که مست ماداماند
خانمان سوز ناکَسند اینان
که برای جهان بساند اینان
دیدهها را خمار میخوانند
همه را بیقرار میخوانند
مردمانم که مست میخندند
تا زمانی که هست میخندند
تا زمانی که هست میخندم
دل اگر چه نبست، میبندم
#منصور_یالوردی