eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
گِله کم کن دلِ کم‌حوصله‌ی پُر گِله‌ام که نگنجد گله در حوصله‌ی کم‌گله‌ها...
خنديد و گفت: با تو هوا عاشقانه نيست! باران گرفت،گفتمش:"آيا نشانه نيست"؟!
به دیوار سکوتی تکیه کردم که با درد دلم درد آشنا بود من از بغض دلِ تنگم سرودم ولی او انتظارش بی صدا بود...
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد  نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد  ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف  دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد  هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم  نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد  آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم  مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد  سیلی محکم او چشم مرا تار نمود  مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد  حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد  باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد  قصه ی کوچه عجیب است مهاجر اما  وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد  ✔️ ✔️
دلم کنار خانه در فلک دارد جوادِ فاطمه، نامت عجب دارد نثار روی خواندم «وَ أن یَکاد..»م را به عالمی ندهم «»م را
باشد ، ولی نگفتی این حرف آخرت بود من باخبر نبودم از آنچه در سرت بود باور نکردم اما گفتی مرا ندیدی ! یا من شکسته بودم ، یا عین باورت بود یک شب رسیدی از راه ، دست مرا فشردی چیزی شبیه خنجر در دست دیگرت بود ! من مثل سایه‌ای از آیینه‌ات گذشتم زخمم زدی ، نگفتی شاید برادرت بود از پشت کوهم اما فهمیده‌ام همین‌قدر یا از تو بد نگفتم یا در برابرت بود من سوختم ، تو ماندی در امتدادی از بُهت خاموشیِ نگاهت ، فریاد آخرت بود ...
ای بخت، من کجا و تمنای وصل او؟ درويشم و گدا، هوس شاه چون کنم؟ هلالی جغتایی
مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید خیره بودم به تو و جرأت لبخند نبود...
به تو عرض سلام آقا جان سایه‌ات مستدام آقا جان پر‌لبخند و مهربانی و عشق زندگی‌تان به کام آقا جان تاج عزت شدی مسلمان را عزتت با دوام آقا جان تو ولی فقیهِ زمانه‌ی من نائب یک امام آقا جان با عنایتات حضرت خالق دستتان شد زمام آقا جان دل من ز دوریتان دق کند یک کلام آقا جان بنما یک دعا ز بهر فرج تا رسد انتقام آقا جان گوش دل هر زمان به فرمانت در دل ازدحام آقا جان می‌شود یک عنایتی از مهر؟ بر جواب سلام آقا جان
"دوصتت دارم عضیضم" با "ص" صابون و"ضاد" در میان عاشقانت یک نفر هم بی سواد ...
در پیش رخ تو ماه را تاب کجاست عشاق تو را به دیده در خواب کجاست خورشید ز غیرتت چنین می‌گوید کز آتش تو بسوختم آب کجاست
من زمینی نیستم شاید، سکوتم بهتر است خواهشن دست مرا ول کن، گرفتارم نکن من " پریناز " غزلهایم، چرایش را نپرس با دلیل و حرف و منطق ، باز آزارم نکن. 🕯🌺🦋
داستانِ‌ شیشه‌ و سنگ است، وصفِ عشق ‌و دل هـر چـه عشقت بیشتر باشد شکستن بیشتر ...
صبح یعنی بتپد قلبِ عزیزت با تو مثلِ کوهی که به خورشید، دلش پابند است 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 سلام صبح تان نیکو 🍃🌹🍃🌹🍃
میان هر رگم از عشق جویی جاریست چنین که مست تو هستم چه جای هشیاریست به پاسخم غزلی ساز کن که حافظ گفت بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
. • هرڪجٰاعشق‌آیدوَساڪن‌شود هرچہ نٰاممکن‌بود؛ممکن شود!♡🌿 〖مولانا(:〗
. عالمی کردبه اعجاز نگاه توخضوع کرد خورشید ازآن گنبد زرد توطلوع السلام ای همه ی دار وندار دل من بازشد صبحِ من وعشق تو ارباب شروع
. حرف بی حرف نگاهِ پرِ شعرت کافی‌ست 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ˼ •🌿‌ رویِ فرشِ دلِ من ، جوهری از عشق تو ریخت .. آمـــدم پاڪ کنم عشقِ تو را ، بدتر شد ... (:
‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎ شہر را آدم به آدم در پےاٺ جویا شدم ٺا ڪہ یڪ شب دیدمٺ، دل باخٺم رسوا شدم با نگاهی ساده قلبم را گرفٺی، خوب من! فڪر مےڪردم ڪہ من عاشق نمیشوم، اما شدم!
✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨ 💌 ❣مهدے جان! عاشقم عاشق دیدار و لقایت مهدی           رخ نما تا که کنم جان بفدایت مهدی جان دهم تا شنوم بانگ اناالمهدی تو           عاشقم عاشق آن صوت و ندایت مهدی بیدلم دلشده خسته به راهت بازآ                 بیقرارم که رسد بانگ رسایت مهدی پرده از چهره گشا تا که دهم جان به رهت   تا که قربان شوم و کشته به پایت مهدی اذن رؤیت بده تا آنکه غلامت گردم            تا شوم خاک در صحن و سرایت مهدی خواهم از درگه حق رخصت زود آمدنت      میکنم هر دم و هر لحظه دعایت مهدی انتظارم همه دم تا که رسد دیدارت            چشم به راهم من دلخسته برایت مهدی 💌 التماس دعا🤲 ┅═✧❁دلنوشته_مهدوی❁✧═┅
ا•┈┈┈•✿🌹❁🌹✿•┈┈┈• ✨باغ ما پر گل و زیباست ولی غم دارد ✨همه گویند که این باغ گلی کم دارد ✨بوستانی که در آن نرگس زهرایی نیست ✨چو خزانی است که گویی غم عالم دارد ✨آفتابی، نفس صبح دل آرایی تو ✨مَه من ، شاخ گل نرگس رعنایی تو ✨چشمهای من اگر رخصت دیدار نیافت ✨رو به هر سوی نماید دلم ، آنجایی تو 🌹یٰا صٰاحِبَ الزَّمانِ أغِثْنِی🤲 🌹یٰا اَبٰا صٰالِحَ المَهدٖی أَدرِکْنِی🤲 ا•┈┈┈•✿🌹❁🌹✿•┈┈┈•
نَوازش کُن که مُحتاجم به لَمسِ نابِ احساست به عشقَت مبتلا بودَن هَوای بِهتری دارَد
قهر ما شوخى ترين رخدادِ عاشق بودن است صبحِ خندان هديه آوردم بِخيرش را بگو...
لیلای من باش ومرا مجنون خود کن مجنون ِلیلا بودنم را دوست دارم
‌‌‌بر نمی گردی ولی من همچنان در شعرها هی ردیفش می‌کنم این واژه‌ی برگــرد را ....💔