فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی
از یاد بِبَر قصهی ما را هم از امروز
دربارهی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
جز یاد تو اے حسرت شیرینِ قدیمی
باور بڪنے یا نڪنے از همه سیرم
لعنت به بهارے ڪه بدون تو بیاید
وقتے تو نباشے به جهنم ڪه ڪویرم
من عاشق این بغض قشنگم به ڪسے چه؟!
گیرم بڪند دغدغه ے عشق تو پیرم
عشق است ڪه پیرم بڪند عشق و بیایی
یک بار فقط دست تو در دست بگیرم
آنوقت سرم را بگُذارم به زمین و...
از شوق بمیرم ڪه بمیرم...ڪه بمیرم
#محمدرضا_نظری
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﮐﻤﺘﺮ ؛ﺍﺯ ﮔﯿﺮﺍﯾﯽ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻧﯿﺴﺖ..
ﺳﺎﻏﺮﻡ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﻦ؛ ﺍﯼ ﺳﺎﻗﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ..
ﺑﯽ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﻫﻠﯿﺰ ؛ﻗﻠﺒﻢ ﺟﺎﺭ ﻭ ﺟﻨﺠﺎﻟﯽ ﺑﭙﺎﺳﺖ..
ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺷﻬﺮﯼ؛ ﺍﯾﻨﻘَﺪﺭ ﺁﺷﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ..
ﻓﺮﺵ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ، ﺑﺎ ﺷﻌﺮ ﺧﺎﻟﺺ ﺑﺎﻓﺘﻢ..
ﺗﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﺩ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ؛ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻧﺎﻣﺮﻏﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ..
ﻧﺎﺷﮑﯿﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻢ؛ ﮐﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﮐﻨﯽ..
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﺟﺎﻧﻢ ؛ﻃﺎﻗﺖ ﺍﯾﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ..
ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻭﺻﻞ ﺗﻮ؛ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ...
ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺟﺰ؛ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ....
ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺍﻓﮑﺎﺭﻡ ؛ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ ﺑﻬﻢ..
ﺗﺎﺯﮔﯽ ﻫﺎ ﻭﺯﻥ ﺷﻌﺮﻡ؛ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺍﺳﻠﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ..
ﺍﯼ ﻋﺴﻞ! ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻭ ﻏﻢ ؛ﺍﻓﺘﺎﻥ ﻭ ﺧﯿﺰﺍﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ..
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯼ؛ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ..
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن
گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو
چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن
آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو
راه من با اینکه طولانیست حرفش را نزن
دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا
دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن
عهد بستی با نگاه خسته ای محرم شوی
گر نگاه خسته ما نیست حرفش را نزن
خورده ای سوگند روزی عهد خود را بشکنی
این شکستن نا مسلمانیست حرفش را نزن
خواستم دنیا بفهمد عاشقم گفتی به من
عشق ما یک عشق پنهانیست حرفش را نزن
عالمان فتوی به تحریم نگاهت داده اند
عمر این تحریم ها آنیست حرفش را نزن
حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
گاهی خیال میکنم ازمن بریده ای!
بهتر ز من برای دلت برگزیده ای؟
از خود سوال می کنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمی دهی که کمی دردل کنم
گویا ازین نمونه مکرر شنیده ای
از من عبور می کنی و دم نمی زنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
یک روز می رسد که در آغوش گیرمت!!!
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای ❤️
دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمی کردم
سرم خورده به دیواری که فکرش را نمی کردم
مدارجبر هستی را فقط بیهوده می گردم
اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمی کردم
خرابم می کند با اخم وبا لبخند می سازد
دلم را برده معماری که فکرش را نمی کردم
زمین را مثل اسکندربه حکم عشق او گشتم
شدم سرباز بیماری که فکرش را نمی کردم
ولی هرنقطه ای رفتم شعاع درد دورم زد
به دستش داشت پرگاری که فکرش رانمی کردم
به هر دستی که دور گردنم افتاد دل بستم
مرا زد عاقبت ماری که فکرش را نمی کردم
#مرتضیخدمتی
شدم دࢪگیࢪ صیادے ڪہ صیدش ࢪا ݩمےخۅاهد
مگࢪ با ݩقشہاے دیگࢪ بیفٺم باز دࢪ دامَش
#کاوه_احمدزاده
قَصد رفتـن میکنی؟ باشدحَواسم جمعِ جمع
بعد تو هرکَس که آمد پشتِ دَر پس میزنم..
#امیر_حسین_گرامی
هرچه کردم تا نمک گیرش کنم سودی نداشت
دلبر شیرین لبم بس که نمک نشناس بود..
#علیرضا_ضرغامی
زلفت چو افشان می کنی،ما راپریشان می کنی
آخر من از گیسوی تو،خود را بیاویزم به دار
یاران هوار،مردم هوار،از دست این بی بندوبار
از دست این دیوانه یار ،از کف بدادم اعتبار
#لاادری