عکست از #اشک روان من مکدر شد، ببخش!
میروم سنگ صبور بهتری پیدا کنم
شاعران گل گفتهاند؛ اما برای وصف تو
باز باید معنی نازکتری پیدا کنم
#حسین_دهلوی
.
هرکه دیوانه نشد لایق ادراک نشد
خاک هیئت نشد و راهی افلاک نشد
عرق سینهزنان رونق مستانگی است
تاک بی ذکر حسین بن علی تاک نشد
بادهی اشک فزون باد و مداوم بادا
هرکه آلودهی این باده نشد پاک نشد
چاکچاک است تن شاه و نمیخواهم من
جامهای را که برای غم او چاک نشد
چشمهامان شده نمناک ازاینرو که کمی
لب خشک پسر فاطمه نمناک نشد
بود آماده برایش همهی عرش ولی
سهم شاه دو جهان جز خس و خاشاک نشد
مادر آب کجایی؟ پسرت آب نخورد
پدر خاک کجایی؟ پسرت خاک نشد
#محسن_کاویانی
یا حضرت عباس! بگو محتشمت را
از جوهرهٔ علقمه پر کن قلمت را
جاری شود از دامنهاش چشمهای از خون
بر دوش بگیرد اگر الوند غمت را
یک دست تو در آتش و یک دست تو بر آب
دندان به جگر گیر و به پا کن علمت را
آن جا که علی اصغر شش ماهه شهید است
شاعر یله کن قافیه درد و غمت را
بی نیزه و بی اسب بماناد که بی دست
چون باد برآشوب که دشمن همه بیدست
بگذار گشایشگر این واقعه باشی
بر علقمه قفلیست و دست تو کلیدست
ابروی ترک خورده عبّاس ... خدایا
شقّ القمر از لشکر ابلیس بعیدست
بر نیزه سر توست که افراشته گردن؟
یا سرخترین سوره قرآن مجیدست؟
روزی که سر از ساقه هر نیزه بروید
در عالم عشّاق عزاییست که عیدست
بایست قلم گردد اگر از تو نگوید
دستی که نویسنده این شعر سپیدست
شمشیر کن از فرط جنونت قلمت را
چون قافیه باخته شعر یزیدست
چون قافیه باخته شعر یزید است
شمشیر کن از فرط جنونت قلمات را
یا حضرت عبّاس! قدم رنجه کن، آرام
بگذار به چشمان ملائک قدمت را
#علیرضا_بدیع
از جهانی که پر از تیــــــــرگی ما و من است
می گریزم به هـــوایی که پر از زیستن است
می گریزم به جهـــانی که پر از یکرنگی ست
به جهانی که پراز گریـه کن وسینه زن است
به همان جــــا که نفــــس قیمت دیگــر دارد
اشــــک ها درّ نجف، سینه عقیــق یمن است
به همان جا که در آن باد صبــــا بسته دخیل
به عبایی که پر از رایــــحه ی پنـج تن است
چه خراسان چه مدینه چه عراقوچه دمشق
هرکجاپرچم روضه ست همان جاوطن است
دم من زندگــــی و بازدمـــــم زندگــــی است
تا که روی لب من ذکر حسیـن وحسـن است
قلــــب آن است که لبـریــــز محبــــت باشــد
تا ابد خــــانه ی اولاد علــــی قلب من است
#سید_حمیدرضا_برقعی
#امام_حسین 🖤
شَتَک زده است به خورشید،خونِ بسیاران
بر آسمان که شنیدهاست از زمین باران؟
دریدهشد گلوی نیزنان عشقنواز
به نیزهها که بریدندشان ز نیزاران
نسیم نیست، نه! بیم است، بیمِ دار شدن
که لرزه میفکند بر تن سپیداران
سراب امن و امان است این، نه امن و امان
که ره زدهاست فریبش به باورِ یاران
چو چاهِ ریخته، آوار میشوم بر خویش
که شب رسیده و ویرانترند،بیماران
برای من سخن از «من» مگو به دلجویی
مگیر آینه، پیش خویش بیزاران
کجا به سنگرس دیو و سنگبارانش
در آبگینه حصاری شوند،هشیاران؟
#حسین_منزوی
این قلب شکسته را که ترمیم کنم
باید به شما دوباره تقدیم کنم
لطفا همه تکّه ای ازآن بردارید
سخت است که عادلانه تقسیم کنم
#محمد_علی نیکومنش
درد بیماری و اندوه غریبی مشکل است
وای مسکینى که هم بیمار باشد هم غریب
#هلالی_جغتایی
ناخـواسته شد مـرتکـب قتل دل مـن
آنگـونه کـه افـتاد به جـان غـزل من
با تیشه ی نقدش همـه شعر مرا ریخت
احساس من، اندیشه من، حرف دل من
کانونِ توجـه شد و افسـوس نگـردید
یک چشم، تماشاگـر عکس العمل من
جوشیدم و قُل قُل زدم از بسکه اثرکرد
"بسم الله" او بیشتر از "چـارقل"من
من شَهد سرودم ولی از بخت بدم رفت
درکام هـمه تلخـی قـند و عسـل من
بیچاره ندانست که نانش غـزل ماست
بگـذار به جایی برسـد از قـِبـل مـن
بگـذار که پیـروز شـود نقـد نحیفش
بگـذار که مغـلوب شـود شعر یل من
#طائف
تابستان۹۵
خدا مرا به جهان خواند تا که یار تو باشم
که عاشقانه و بی تاب دوستدار تو باشم
تو شمع باشی و من بی قرار، دور تو گردم
تو کهکشان و منِ ذره در مدار تو باشم
مرا ببخش اگر کربلا نبودم و آن روز
نشد در آن همه اندوه در کنار تو باشم
مرا ببخش اگر دیر آمدم به جهان و
نشد معاصر غم های روزگار تو باشم
ببخش اگر که شدم خاری از تبار مغیلان
ببخش اگر که نشد یک گل از بهار تو باشم
میان غربت تاریخیِ تو کوچه به کوچه
نشد که میثم تماری از تبار تو باشم
مرا بخوان که سر تربت تو سرخ برویم
که داغ تازه ای از باغ لاله زار تو باشم
مرا بخوان که میان صف پیاده نظامت
غبار بی سر و پایی به رهگذار تو باشم!
#بهجت_فروغی_مقدم
طاقتِ آتـش
ندارے جان مـن عاشق
مـشو
عاشقان خود را بہ سوزِ
شعلہ درمان مے ڪنند
#امید_قهرمانیᬉ