☆
چنان به آتش عشق تو سوخت خشک و ترم
که همچو شمع، سراپا سرشکم و شررم
مرا ز عشق تو سودی به غیر #ننگ نبود
دگر مباد نصیبم که #نام_عشق برم
به دیده نقش رُخت دارم و نمیگویم
ز بیم آنکه مبادا بیفتی از نظرم
شگفت ماندهام از کار خویش کز غم عشق
میان اشک شدم غرق و باز شعلهورم
صفای روی تو از گریهٔ من است ای گل
که من به روی تو از پشت اشک مینگرم
#بهادر_یگانه
میروی و خطاست این شیوهٔ نابجاست این
قهر ز من چه میکنی؟ بهر تو همچو من کجا؟
#سیمین_بهبهانی
مصیبتهای دوری را منِ دور از وطن دانم
که دور از خانمان داند غم بیخانمانی را
#ابوالحسن_ورزی
دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
#وحشی_بافقی
تنهاییام شریفتر از عشق او به توست
من با خدا معامله کردم تو با دلت...
#سید_سعید_صاحب_علم
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟!
#حسین_زحمتکش
خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد،
تنه ای بردر این خانه ی تنها زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
تخیّل نازکآراییش را، وام از تو میگیرد
تغزّل در شکوفاییش الهام از تو میگیرد
#حسین_منزوی
بکش دستی به روی زخم های بیشمار من
که اعجازی که دستت میکند، مرهم نخواهد کرد...!
#جواد_منفرد
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم که میترسم
به جانت چشمِ #زخم آید، چو میگویند تحسینم
#محمدعلی_بهمنی
محبت کافهای شیک و تماشاییست در تهران
که وصفش را شنیدی و نشانش را نمیدانی..
به خاطر داشتی من را شبیه #شعری از حافظ
که ترکیب درست واژگانش را نمیدانی..
#سیدسعید_صاحب_علم
هر که را دور کنی دور و برت میآید
از #محبت چه بلاها به سرت میآید
تا که در دسترسی از تو همه بیخبرند
تا کمی دور شوی هی خبرت میآید
#کاظم_بهمنی