پیراهن گلدار می دوزد
خیاط چیره دست شهر ما
امشب عروسی حقیقت هست
مثل شب قبل و شب فردا
در شهر ما آینه ممنوع است
تصویرها وارونه تر پیداست
هر طرح غیر از خط تکراری
بی معنی است و حرف بی پرواست
مغز تو را در خواب می شویند
هر کله بی مغز بی همتاست
اینجا نباید جور دیگر دید
پیراهن خیاط ما زیباست
#مریم_درویشی
#روز_خیاط
تقدیم به همه اونهایی که
لباس مهر و وفا به تن زندگیشون میکنن
#روز_خیاط
با نخی از تار عشق، سوزنش مهر و وفا
دوخت قلبـم را به تـو، خالـق زیـبای ما
#نگین_نقیبی
۲۱ آذر ۱۴۰۱
پای عشق که وسط بیاید
مرد و زن ندارد
همه خیاط میشوند...!
چشم را به دل،
لب را به چشم
دل را به لب
و می دوزند و میدوزند و ...
فقط وااااای به وقتی که ببینند
"دستدوز هاشان" به تن تقدیرشان نمی آیند و زارمیزنند،
خیاط و دوخته هردو ... !
#اربی_ریحانه
#روزخیاط_مبارک🧵✂️
ای فدای تو هم دل و هم جان
وی نثار رهت هم این و هم آن
دل فدای تو چون تویی دلبر
جان نثار تو چون تویی جانان
دل رهاندن ز دست تو مشکل
جان فشاندن به پای تو آسان
راه وصل تو راه پر آشوب
درد عشق تو درد بی درمان
بندگانیم جان و دل بر کف
چشم بر حکم و گوش بر فرمان
گر سر صلح داری اینک دل
ور سر جنگ داری اینک جان
#هاتف_اصفهانی
من کیستم که لطف خود ابراز میکنی
در را نیامده به رویم باز میکنی
من چوب قهر کردن خود را نخوردهام
از بس میآوری و مرا ناز میکنی
اول تویی همیشه که لبخند میزنی
اول تویی همیشه که آغاز میکنی
من یک گناه کردهی گردن شکستهام
آیا مرا دوباره سرافراز میکنی
بگذار خوب گریه کنم از خجالتت
امشب که باز در به رویم باز میکنی
گفتم پرم شکسته، به دردت نمیخورد
گفتی دلت شکسته و پرواز میکنی
من آدمم، یقین یقین میکنم که باز
با یک حسین در دلم اعجاز میکنی
#رحمان_نوازنی
دلم جواب بلی میدهد صلای تو را
صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را
به زلف گو که ازل تا ابد کشاکش تست
نه ابتدای تو دیدم نه انتهای تو را
کشم جفای تو تا عمر باشدم هر جند
وفا نمیکند این عمرها وفای تو را
بجاست کز غم دل رنجه باشم و دلتنگ
مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را
تو از دریچه دل میروی و میآیی
ولی نمیشنود کس صدای پای تو را
#محمدحسین_بهجت
#شهریار
زنها ذاتا خیاطانی ماهرند ،
چه آنها که
پارچه چارک کرده،
لباس میدوزند
چه آنها که
عاشق شده،
لب به لب میدوزند...!
.
#_آربی_ریحانه
#روزخیاط
بر همهی هنردوزان مبارک🌼🌼
امان از آخرین دیدار و وای از آخرین بوسه
لبت را و دلت را و مسیرت را جدا کردی...
#محمدرضا_طاهری
راه رفتن در خیابان با تو می چسبد فقط
شعــر خواندن زیر باران با تو می چسبد فقط
در خیالم راه رفتم توی جاده، روی برگ
خش خش برگ درختان با تو می چسبد فقط
فصل پاییز و دوباره رنگها و آذرخش
عاشقی در مهــر وآبان با تو می چسبد فقط
برف شادی می نشیند روی دیوار دلم
برف بازی در زمستان با تو می چسبد فقط
باغی از احساس را می چینم از لبخند تو
یاس چیدن در گلستان با تو می چسبد فقط
خاطراتت را درون قوری ام دم می کنم
چای خوردن توی ایوان با تو می چسبد فقط
شعری از حافظ که خواندم غم مخور آمد ولی
فال حافظ در شبستان با تو می چسبد فقط
گرچه طوفان حوادث روح را آزرده است
زندگی در باد وطوفان با تو می چسبد فقط
#منیژه_کمالی
#شفـق
☕️🌿
گفتہ بودم بی تو میمیرم، ولی این بار نہ
گفتہ بودے عاشقم هستی، ولی انگار نہ
هرچہ گویی دوستت دارم، بہ جز تڪرار نیست
خو نمیگیرم بہ این تڪرارِ طوطی وار، نہ
تا ڪہ پا بندت شوم، از خویش میرانی مرا
*دوست دارم همدمت باشم، ولی سربار نہ*
دل فروشی میکنی، گویا گمان ڪردے ڪہ باز
با غرورم میخرم آن را، در این بازار نہ
قصد رفتن ڪردهاے، تا باز هم گویم بمان
بار دیگر میڪنم خواهش، ولی اصرار نہ
گه مرا پس می زنی،گه باز پیشم میڪشی
آنچہ دستت دادهام نامش دل است، افسار نہ
#شهریار
Mohsen Chavoshi & SIna Sarlak - Afsar.mp3
11.45M
#محسن_چاوشی
🏝 افسار
💔زیبا
┅────────┅
┅────────
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_مدح
بالاتر از اندیشهی دنیاست زهرا
بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا
نور خداوند است هر سو بنگری هست
سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا
اهل قیاس او را نمیفهمند هرگز
آنسوتر از مقیاس انسانهاست زهرا
درس شهادت را حسین آموخت از او
مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا
در زندگی چیزی برای خود نمیخواست
هرچه علی میخواست را میخواست زهرا
روزی که مردم وقت یاری خواب بودند
پای غریبی علی برخاست زهرا
دل را به آتش زد علی تنها نماند
افسوس خود در شعلهها تنهاست زهرا
پروانهها از شعلهها پروا ندارند
در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا
در انتهای این مصاف نابرابر
پیروز میدان بیگمان زهراست زهرا...
#علی_ذوالقدر
به وعدههای تو آنکس که اعتماد کند
عجیب نیست اگر تکیه هم به باد کند !
به ابروان هلالت مجال جلوه بده
که کار و کاسبی ماه را کساد کند
رقیب گفت که دور تو ماهرو کم نیست
به طعنه گفتمش آری، خدا زیاد کند ...
بخند بیشتر و بیشتر که خندهی تو؛
دل مرا که اسیر غم است شاد کند
چقدر برگ گل آویختم به خود، که بهار
از این درخت که خشکیدهاست یاد کند ...
#سجاد_سامانی
اگر یک شب کنارش با دل آرام ننشینم
مُسکّنهای عالم هم نخواهد داد تسکینم
به چشمان ضعیفم عاشقی خاصیتی داده است
که آن چه دیگران در او نمیببینند میبینم
نمیفهمند جز در تُنگ، ماهیهای اقیانوس
که دور از چشمهایش من چرا این قدر غمگینم
تو مثل دشتی از گلهای حسرت مهربان هستی
کنار چشمههایت عصرها بابونه میچینم
چه عصری میشود! نان و پنیر و سبزیِ کوهی
من و تو، عطر چایی، بعد... بالینم
نمیخواهم به یادت باشم اما باز... اما باز
نگاه آرزومندم... سرِ از خواب، سنگینم
#پانتهآ_صفایی
نوشته اند اگر بی صدا دعایت را
رسانده اند به گوش دعا صدایت را
فرشته ماحصل هرنفس کشیدن توست
لطافتست که پرمیزند هوایت را
اگر چه خانه حقیر و اگرچه فرش حصیر
کرم گدا شده در هر قدم گدایت را
بزرگی از تو دمی دست برنمیدارد
ندارد عرش خدا شأن خاک پایت را
قنوت تو غزلی با ردیف همسایه ست
به بیت بیت سحر میبری دعایت را
کم آیه دارترین سوره ی خدابانو
نبی درست ادا کرد هر هجایت را
علی برای علی گفتن تو می میرد
نفس نفس زدنت کشت مرتضایت را
اگر چه راز مدینه ست اشک پنهانت
حسن نمیبرد از یاد های هایت را
قسم به اشک، که بابوسه های مادری ات
گرفته ای ز گلو سهم کربلایت را
#علی_ناظمی
نمیفهمند ماهی های سرگردان زبانم را
چه راحت میدهم بر باد گاهی دودمانم را
هم اینکه توی تنگ آب طوطی وار می رقصم
همین یعنی که بی تو کرده ام گم آسمانم را
شبیه ماه هستی پشت هر ابری نمی مانی
دلم قرص است روشن می نمایی دیدگانم را
تو را با چشمهای روشنم آهسته گم کردم
ببخش ای آفتاب این پلک های خسته جانم را
تمام واژه هایم بی تو طعم خاک می گیرند
بیا پر کن از آن جام بلورینت دهانم را ...
#صفیه_قومنجانی
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم
من به دنبال تو با عقربهها میچرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم
عشق یعنی که تو از آن دگری باشی و من عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !
چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم ...
عشق تو از ته دل عمر مرا نفرین کرد
بیتو یک روز نیامد که دعایت نکنم
بیتو باران بزند خیسترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم !
بیتو با خاطرهات هم سر دعوا دارم؛
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم ...
#علی_صفری
تیر برقی چوبیام در انتهای روستا
بیفروغم کرده سنگ بچههای روستا
ریشهام جامانده در باغی که صدها سرو داشت
کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا
آمدم خوش خط شود تکلیف شبها، آمدم -
نور یک فانوس باشم پیش پای روستا
یاد دارم در زمین وقتی مرا میکاشتند
پیکرم را بوسه میزد کدخدای روستا ...
حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم؛
قدر یک ارزن نمیارزم برای روستا ...
کاش یک تابوت بودم، کاش آن نجار پیر؛
راهیام میکرد قبرستان به جای روستا ...
قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است؛
بد نگاهم میکند دیزی سرای روستا !
من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کد خدا؛
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا ...
#کاظم_بهمنی
جان مـنـتـظـر اسـت تـا بـخـنـدی بـا نـاز
از شـــوق وصــــالــت بـکـنـد دل پــرواز
اصلا نه فقط من که جهان منتظر است
لـبــخــنـد بـزن تـا بـشـود صـبـح آغــــاز
#محمدحسنمحمدی
💲💲💲💲💲💲💲💲💲💲💲
ز اموال ملت عجب خورده باشد
فلان دزد خیلی جَلَب خورده باشد
صدایش درآید سر صبح ، دزدی
که اموال در نیمه شب خورده باشد
ادب پیشه کن ، باش جانم مودب
چو مالت یکی با ادب خورده باشد
نه تنها محرم ، صفر ، یا جمادی
به ذیقعده و هم رجب خورده باشد
نگو یک وجب ، یک وجب نیست چیزی
به اندازه ی صد وجب خورده باشد
یقیناّ کسی که غضبناک بوده
به هنگام خشم و غضب خورده باشد
یقیناً بود اهل جهل مرکب
کسی که چنان بولهب خورده باشد
یکی نیشکر با شکر بار کرده
یکی روغنی با حلب خورده باشد
یکی رفته هر ماه او ارمنستان
از این رو فراوان عنب خورده باشد
یکی خاوری وار صد خاورِ پُر
فقط از مسیر شُعَب خورده باشد
یکی مال مردم به همراه غصه
و آن دیگری با طرب خورده باشد
یکی می خورد مال مردان زن دار
یکی هم ز مال عزب خورده باشد
نباشد به این راحتی مال خوردن
به همراه رنج و تعب خورده باشد
یکی پول نفت و یکی پوند و لیر
یکی آدمی خوش لقب خورده باشد
یکی مال شرکت یکی مال بانک
یکی هم ز مال مطب خورده باشد
یکی از ره شکًر و قند و سکه
یکی از فروش رطب خورده باشد
خورد حد شرعی جوانی که غافل
زند بوسه یا اینکه لب خورده باشد
ولی حد ندارد فلان مختلس که
ز ترک و لر و هم عرب خورده باشد
خوشا آن کسی که رکب زد به مردم
ز پایین تر از خود رکب خورده باشد
#علیرضا_تیموری
نفس هنگام دیدارت چنان حبس است در سینه،
که می خواهم برایت تا ابد حبسیه بنویسم...
#میثم_رنجبر