eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تنگ است دلم برای من بودن خود ای‌کاش که آشتی کنم با منِ خود بیگانه به قدر من نخواهد فهمید عشق است فداکاریِ در میهن خود
🌿  طوری ز چارچوب، در قلعه کنده است انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است... ✍ شاعر: 🏞 تصویرگر: 📅 ۲۴ رجب، سالروز توسط مولا امیرالمومنین علی علیه السلام مبارک باد 🎉🎊 ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه ورود فرمانده کل قوا به حسینیه امام خمینی(ره) و اجرای سرود جمهوری اسلامی
♡ رود جاری شد درون کوچه از چشم ترم پر نزد مرغ خیالت نازنینم از سرم در دل و فکرم نه تنها،  در خیالم نیز نه پر شده از عشق تو نامهربان! سرتاسرم دم‌به‌دم طعم نویی از باغ عشقت می‌چشم فکر کردی چیست شعرم؟ میوه‌های نوبرم بس‌که در خواب من ای گل رفت‌وآمد می‌کنی عطر تو می‌آید از گوشه‌کنار بسترم روز اول با شراب چشم شیرین آمدی ریختی آخر سرابی تلخ را در ساغرم من عقاب آسمان بودم که گنجشکت شدم پر ابهت بودم اما حال رقت‌آورم من به عشقت داشتم ایمان بت نامهربان! رفتنت بدضربه‌ای زد بر درخت باورم چارۀ من چیست جز ترک محبت، بی‌وفا! دوستت دارم ولی از بام عشقت می‌پرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمستان سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه، جز پیش پا را دید نتواند که ره تاریک و لغزان است. وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورَد دست از بغل بیرون که سرما، سخت سوزان است. نفَس، کز گرمگاهِ سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم ز چشمِ دوستانِ دور یا نزدیک؟ مسیحای جوانمرد من، ای ترسای پیرِ پیرهن‌چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای...
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻨﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ، ﺁﺏ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺗﻨﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻻ‌ﻏﺮ ﮔﺸﺘﻪ‌ﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺧﺼﻢ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ ﺩﺭ ﺳﯿﻪ‌ﭼﺎﻝ ﺑﻼ‌ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷک ﺩﺍﻣﻦ ﺩﺍﻣﻨﻢ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺗﺶ ﺭﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ‌ﺍﻟﻤﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻣﻨﻢ ﻗﺎﺗﻞ ﺩﻝ‌ﺳﻨﮓ ﻣﯽ‌ﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﺍشک ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺣﻠﻘﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻣﯽ‌ﮔﺮﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺁﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊِ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺤﻮ ﮔﺸﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺶ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﻨﻢ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﻗﺖ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﯽ ﻗﺎﺗﻠﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎﯼ ﺯﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺼﺪ ﮐُﺸﺘﻨﻢ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻕ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ‌ﭼﮑﺪ ﺑﺲ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺳﺎﯾﯿﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻫﻨﻢ ﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺨﺘﻪ‌ی ﺩﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺪﻓﻨﻢ ﯾﺎﺑﻦ ﺯﻫﺮﺍ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﻻ‌ّﯼ ﺷﻤﺎ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﻢ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻫُﺮﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻤﻨﻢ
بر جبين آسمان آثار غم پيدا شده نم نم باران دوباره راهی صحرا شده در ميان سنگ‌ها، آيينه‌ای تنها مباد در ميان سنگ‌ها آيينه‌ای تنها شده كاش قلب قفل زندان نيز مثل نيل بود حبس در زندان فرعونِ زمان، موسی شده "رَبِّ خَلِّصنی" شده ذكر مدامش در قنوت تنگ‌تر پيش نگاهش عرصه‌ی دنيا شده * * در دلش با ديدن زنجير و بند و سلسله روضه‌های عصر عاشوراست كه بر پا شده روضه‌ی يک كودک آواره‌ی بی‌سرپناه روضه‌ی يک دختر بی‌تابِ بی‌بابا شده روضه‌ی تنهايی زينب ميان دشمنان روضه‌ی قدهای از فرط مصيبت تا شده هم‌نفس با كاروان شام در اين لحظه‌ها مايه‌ی تسكين قلبش ذكر "يازهرا" شده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای قبله‌ی اهل یقین باب الحوائج آرامش اهل زمین باب الحوائج موسای طور سینه‌های عاشقانی ای عشق تو جان‌آفرین باب الحوائج ای عهده‌دار حاجت هر غصه‌داری آرام جان دل‌غمین باب الحوائج از کودکی با روضه‌هایت خو گرفتیم مِهر تو با خونها عجین باب الحوائج رفتی به زندان تا امانِ شیعه باشی دفع بلا کردی چنین باب الحوائج شد روضه‌خوانت آسمانها ، کهکشانها بر سر زند روح الامین باب الحوائج جانم به قربان دو چشم خون‌فشانت از تنگی زنجیر کین باب الحوائج قعر سیه‌چال و عبادت پیشه‌بودی گشتی تو ذکرالذاکرین باب الحوایج شد آب ، جسم اطهرت مانند زهرا از ظلم هارون لعین باب الحوائج لبریز کن دلهای ما را از محبت ای تشنه را " ماء معین " باب الحوائج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 حال و هوای کاظمین در شب شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) 🏴🏴🏴
امام موسی کاظم علیه السلام🏴 ای آسمانها زائر صحن وسرایت باغ جنان آمد پدید از خاک پایت آقاگناهت چیست که در کنج زندان افتاده ای ای هفتمین نور هدایت ای روزه دار تشنه ای که وقت افطار تنها به اشک چشم خود کردی کفایت مانده به روی جسم پاکت جای زنجیر از طینت زشت گروهی بی عنایت نایی نمانده در تنت از ضرب شلاق خون شد دل هفت آسمان از ماجرایت خون میچکد از پای تو بر تخته پاره بالاست هر شب تا سحر دست دعایت خورشیدِمشهدجان به لب شد ازغم تو مهتاب قم شد غرقِ ماتم در عزایت باب الحوائج گشته ای یعنی که آقا خیلی شبیهی به عموی با وفایت
41.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیوی کامل مستند «آرمان روح‌الله»
چقدر این چشمهای ابریم باران برقصاند؟ شب موی پریشان مرا طوفان برقصاند؟ دو پرچم روی دو گنبد، چه حالی میشوم وقتی یکی را این برقصاند یکی را آن برقصاند... پریشان میشوم نگذار دور از چشمهای من نسیمی پرچمت را اینقدر آسان برقصاند چه هتک حرمتی! ! ! هارون چه حقی داشت اینگونه زنی را پیش چشمان تو در زندان برقصاند؟ اگرچه شعر توست اما بگو دشمن دلش آمد؟ سری را پیش چشم پر نم طفلان برقصاند؟ از آنجا شد شروع، زنجیرهای بسته بر پایت. که دشمن خواست بر سر نیزه ها قرآن برقصاند. .. به قلبم آتش عشق تو شمعی شد، دعا کردم. که یادت شعله را تا لحظه ی پایان برقصاند. .... زهرا سادات موسوی مقدم
شعر مارا تو میشناسی با خط مبارک رهبر عزیز😍
سلام صبحتون بخیر🥀🥀🥀
خانه های آن کسانی، می خورد در بیشتر که به سائل می دهند از هرچه بهتر، بیشتر عرض حاجت می کنم آنجا، که صاحب خانه اش پاسخ «یک» می دهد با «ده برابر» بیشتر گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم راه می پویم نه با پا، بلکه با سر بیشتر زیر دین چهارده معصومم، امّا گردنم زیر دین «حضرت موسی بن جعفر» بیشتر گردنم در زیر دین آن امامی هست که داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است با سلامش می کند قم را معطّر، بیشتر قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد «چل اختر» بیشتر قصد این بار قصیده، از برادر گفتن است ورنه می گفتم از این معصومه خواهر بیشتر در مقامش مصرعی می گویم و رد می شوم لطف باباهاست معمولا به دختر بیشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنت را می کنم اینگونه باور بیشتر مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد هر که بامش بیش، برفش نه! کبوتر بیشتر چارفصل مشهد از عطر گلاب آکنده است اینچنین یعنی، سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان ترند از هرکجا این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر ای که را انداختی امروز و فردای مرا چشم بر راه تو هستم روز آخر، بیشتر از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا «روز محشر» بیشتر بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی جان زهرا ـ چون شنیدم که به مادر بیشترـ
♥️ دیدم که ناگهان شده‌ام مبتلای تو هیچ آرزو نمانده برایم ورای تو کوهم که هیچ گاه تزلزل نداشتم تا آنکه جذب کرد مرا کهربای تو آنجا که نیستی قفسم تنگ می‌شود باید فقط نفس بکشم در هوای تو این اژدها که در دل من رشد کرده است ای کاش از میان برود با عصای تو تکبیر، تو و حمد  تو؛ تسبیح من تویی اسباب رستگاری من شد ثنای تو موسی اگر که خواست تجلی کند خدا الحق که در تو کرده تجلی خدای تو دیگر کسی درون دلم جا نمی‌شود حالا که هست بر دل من رد پای تو هروقت که برای تو دلتنگ می‌شوم سر می‌زنم به صحن و سرای رضای تو 🌸 السلام علیک یا مولای یا موسی بن جعفر و رحمةالله و برکاته 🌸 آقای عزیزم... مولای خوبم...
. ▪️در رثای حضرت موسی‌بن‌جعفر سلام‌الله‌علیهما ای که در خاکی و جمله عرشیان دلداده‌ات جان فدای جسم پاک روی خاک افتاده‌ات هفتمین ماه منیری در سپهر سروری ماه و خورشید و سپهر و نُه فلک دلداده‌ات دین به‌جز حُبّ تو و مهر پدرهای تو نیست ما همه روزی‌خوران خوان آقازاده‌ات ای گرفته شهر قم از دختر تو آبرو می‌رسد هر دم سلام از مردم آزاده‌ات خاک زندان بود محراب دعایت روز و شب لاله می‌روید هنوز از گلشن سجاده‌ات شد معذّب پیکر پاک تو در قعرِ سُجون شد غل و زنجیر در آن سال‌ها لبّاده‌ات "نَجِّنِي‏ مِنْ‏ حَبْسِ‏ هارُون" بود بر لب‌های تو لعن بر هارون که زجر و زهر از کین داده‌ات راه تو راه خداوند است و پایانش بهشت هر مسیری رو به دوزخ می‌رود جز جاده‌ات حضرت باب‌الحوائج جان فدای غربتت کاش بودم روز تشییع غریب و ساده‌ات