eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
امام موسی کاظم علیه السلام🏴 ای آسمانها زائر صحن وسرایت باغ جنان آمد پدید از خاک پایت آقاگناهت چیست که در کنج زندان افتاده ای ای هفتمین نور هدایت ای روزه دار تشنه ای که وقت افطار تنها به اشک چشم خود کردی کفایت مانده به روی جسم پاکت جای زنجیر از طینت زشت گروهی بی عنایت نایی نمانده در تنت از ضرب شلاق خون شد دل هفت آسمان از ماجرایت خون میچکد از پای تو بر تخته پاره بالاست هر شب تا سحر دست دعایت خورشیدِمشهدجان به لب شد ازغم تو مهتاب قم شد غرقِ ماتم در عزایت باب الحوائج گشته ای یعنی که آقا خیلی شبیهی به عموی با وفایت
41.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیوی کامل مستند «آرمان روح‌الله»
چقدر این چشمهای ابریم باران برقصاند؟ شب موی پریشان مرا طوفان برقصاند؟ دو پرچم روی دو گنبد، چه حالی میشوم وقتی یکی را این برقصاند یکی را آن برقصاند... پریشان میشوم نگذار دور از چشمهای من نسیمی پرچمت را اینقدر آسان برقصاند چه هتک حرمتی! ! ! هارون چه حقی داشت اینگونه زنی را پیش چشمان تو در زندان برقصاند؟ اگرچه شعر توست اما بگو دشمن دلش آمد؟ سری را پیش چشم پر نم طفلان برقصاند؟ از آنجا شد شروع، زنجیرهای بسته بر پایت. که دشمن خواست بر سر نیزه ها قرآن برقصاند. .. به قلبم آتش عشق تو شمعی شد، دعا کردم. که یادت شعله را تا لحظه ی پایان برقصاند. .... زهرا سادات موسوی مقدم
شعر مارا تو میشناسی با خط مبارک رهبر عزیز😍
سلام صبحتون بخیر🥀🥀🥀
خانه های آن کسانی، می خورد در بیشتر که به سائل می دهند از هرچه بهتر، بیشتر عرض حاجت می کنم آنجا، که صاحب خانه اش پاسخ «یک» می دهد با «ده برابر» بیشتر گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم راه می پویم نه با پا، بلکه با سر بیشتر زیر دین چهارده معصومم، امّا گردنم زیر دین «حضرت موسی بن جعفر» بیشتر گردنم در زیر دین آن امامی هست که داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است با سلامش می کند قم را معطّر، بیشتر قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد «چل اختر» بیشتر قصد این بار قصیده، از برادر گفتن است ورنه می گفتم از این معصومه خواهر بیشتر در مقامش مصرعی می گویم و رد می شوم لطف باباهاست معمولا به دختر بیشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنت را می کنم اینگونه باور بیشتر مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد هر که بامش بیش، برفش نه! کبوتر بیشتر چارفصل مشهد از عطر گلاب آکنده است اینچنین یعنی، سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان ترند از هرکجا این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر ای که را انداختی امروز و فردای مرا چشم بر راه تو هستم روز آخر، بیشتر از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا «روز محشر» بیشتر بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی جان زهرا ـ چون شنیدم که به مادر بیشترـ
♥️ دیدم که ناگهان شده‌ام مبتلای تو هیچ آرزو نمانده برایم ورای تو کوهم که هیچ گاه تزلزل نداشتم تا آنکه جذب کرد مرا کهربای تو آنجا که نیستی قفسم تنگ می‌شود باید فقط نفس بکشم در هوای تو این اژدها که در دل من رشد کرده است ای کاش از میان برود با عصای تو تکبیر، تو و حمد  تو؛ تسبیح من تویی اسباب رستگاری من شد ثنای تو موسی اگر که خواست تجلی کند خدا الحق که در تو کرده تجلی خدای تو دیگر کسی درون دلم جا نمی‌شود حالا که هست بر دل من رد پای تو هروقت که برای تو دلتنگ می‌شوم سر می‌زنم به صحن و سرای رضای تو 🌸 السلام علیک یا مولای یا موسی بن جعفر و رحمةالله و برکاته 🌸 آقای عزیزم... مولای خوبم...
. ▪️در رثای حضرت موسی‌بن‌جعفر سلام‌الله‌علیهما ای که در خاکی و جمله عرشیان دلداده‌ات جان فدای جسم پاک روی خاک افتاده‌ات هفتمین ماه منیری در سپهر سروری ماه و خورشید و سپهر و نُه فلک دلداده‌ات دین به‌جز حُبّ تو و مهر پدرهای تو نیست ما همه روزی‌خوران خوان آقازاده‌ات ای گرفته شهر قم از دختر تو آبرو می‌رسد هر دم سلام از مردم آزاده‌ات خاک زندان بود محراب دعایت روز و شب لاله می‌روید هنوز از گلشن سجاده‌ات شد معذّب پیکر پاک تو در قعرِ سُجون شد غل و زنجیر در آن سال‌ها لبّاده‌ات "نَجِّنِي‏ مِنْ‏ حَبْسِ‏ هارُون" بود بر لب‌های تو لعن بر هارون که زجر و زهر از کین داده‌ات راه تو راه خداوند است و پایانش بهشت هر مسیری رو به دوزخ می‌رود جز جاده‌ات حضرت باب‌الحوائج جان فدای غربتت کاش بودم روز تشییع غریب و ساده‌ات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مداحی میثم مطیعی در مراسم عزاداری شب شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️◾️🔳◾️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 شهادت جانسوز امام موسی کاظم (علیه‌السلام) تسلیت باد. موسایی و صد جلوه به هر طور کنی هر جا گذری، حکایت از نور کنی تو باب حوائجی و ما حاجتمند ما را نکند ز درگهت دور کنی
نیست «گوشِ اهلِ عالَم» مَحرمِ اَسرارِ عشق زین سبب با خویشتن دیوانه میگوید سخن
آنکه خود قرآن ناطق را کفن پوشش نمود یا که انگشتی فرو از خشم در گوشش نمود در خیالش بی شک آن بیچاره باور کرده بود میشود خورشید را با فوت خاموشش نمود
السلام علیك یا موسی بن جعفر (علیه السلام) زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد روزهای تیره هریک شب‌تر از دیروزِ تار در میان دخمه‌ای سر شد ولی نفرین نکرد هرچه ‌آن صیاد‌ها را صید خود کرد این شکار روزی‌اش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد روزهٔ غم، سجدهٔ غم، شکر غم، افطار غم زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد وای اگر نفرین کند دنیا جهنم می‌شود از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد هی به خود پیچید و لحظه لحظه با اکسیر زهر چهرة‌ زردش طلاتر شد ولی نفرین نکرد آن دمِ بی‌بازدم چون آتشی رفت و سپس آنچه باید می‌شد  آخر شد ولی نفرین نکرد
سه گروه را هرگز فراموش نکن: آنهایی که در شرایط دشوار کمکت کردند آنها که در شرایط دشوار رهایت کردند آنها که در شرایط دشوار قرارت دادند ...
پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم ازهمان بن بست باران خورده پیچیدم به چپ از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم! زل زدی در آینه اما مرا نشناختی این منم که روزگارم کرده با پیری گریم رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم بخت بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق گفت مجری بعد" بسم الله الرحمن الرحیم" : یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب وجوان خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم: "سعی من در سربه زیری بی گمان بی فایده ست تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم" شیشه را پایین کشیدی رند بودی از نخست زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز: "با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم" گفتم آخر شعر تلخی بود ،با یک پوزخند گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم
آبادی شعر 🇵🇸
پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم ازهمان بن بست باران خورد
در جواب کاظم بهمنی میاد شعری رو از زبان معشوق میگه🙂 در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم:مستقیم زل زدی در آینه، دیدم، به جا آوردمت یادم آمدم روزگاری را که رفتی با نسیم رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند رادیو، اشعار نابی خواند از تو در قدیم شیشه را پایین کشیدم تا که بغضم نشکند زیر لب گفتم:خوشم می‌آید از شعر فخیم موج را تغییر دادی، این میان گفتم به طنز با تشکر از شما، راننده‌ی خوب و فهیم گفتی: آخِر، شعر تلخی بود؛ با یک پوزخند گفتم:اصلا شعر می‌فهمید؟؛ گفتی: بگذریم گفتمت: یک جا اگر مقدور شد، لطفا بایست داشت کم کم حال و احوال منم می‌شد وخیم بعد از آن روزی که دیدم من، تو را در شهر ری مانده‌ام من منتظر، هر عصر در عبدالعظیم
‌گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 دوباره چشم سحرْ سرخ، آسمان زخمی است طلوع غصه شد و قلب کهکشان زخمی است ستاره از غم این قصه اشک می‌بارد به جرم عشق چرا ماه مهربان زخمی است تحمل غم خورشید در قفس، سخت است عزای او همگانی است، یک جهان زخمی است اگرچه با نم چشم آب داد گل‌ها را دوباره از تبر باغ، باغبان زخمی است چقدر گوشۀ زندان نشست و آه کشید هنوز از غم آن آه، آن مکان زخمی است گواه غربت او حلقه‌های زنجیر است که قلب سلسله و جان ریسمان زخمی است گذاشت کنج قفس سر به آستان دعا و مُهر و قبله و تسبیح و آستان زخمی است چقدر مردم تاریک اذیتش کردند! که پای تا سر آن نور، آن‌چنان زخمی است برای حضرت کاظم چه می‌توانی گفت؟ بیان و حرف و حدیث و لب و زبان زخمی است بیا که روضه بخوانیم و باز گریه کنیم اگرچه چشم تو و آه روضه‌خوان زخمی است.. السلام علیک یا نورالله فی ظلمات‌الارض 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
بخش دوم - روضه موسی بن جعفر علیه السلام - حاج مهدی رسولی.mp3
47.74M
روضه موسی‌بن‌جعفر (علیه‌السلام) 🎙بامداحی: حاج مهدی رسولی هیئت‌ثاراللّٰه‌زنجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آی فرزند وطن آی فرزند وطن، ایران صدایت می‌زند با تن پر زخمه‌اش از جان صدایت می‌زند بانگ هل من ناصری از دور می‌آید به گوش دارد این فریاد بی‌پایان صدایت می‌زند گویی از یک انقلابی باز ناخن می‌کشند شب میان ناله از زندان صدایت می‌زند در مخوف محبس ساواک صوتی آشنا آخر هر آیه‌ی قران صدایت می‌زند از صدای تانک‌ها هرچند لبریز است شهر کودکی دارد از آبادان صدایت می‌زند نوجوانی بسته بر نخل است در آتش اسیر دارد از اعماق نخلستان صدایت می‌زند عاشق فهمیده‌ای با پیکری در زیر تانک تا رمق دارد به تن هر آن صدایت می‌زند در میان نعره‌ی کفتارهای بد مرام دختری سرگشته وحیران صدایت می‌زند جمع یک گردان میان دشمنان قیچی شدند دارد این فرمانده‌ی گردان صدایت می‌زند در میان خش‌خش بی‌سیم گفت از کربلا دارد اینک با لب عطشان صدایت می‌زند با نوای دلکش لبیک‌های یاحسین پیکری درخاک و خون غلتان صدایت می‌زند آن طرف رزمنده‌ای غواص دستش بسته است وقت رفتن با لبی خندان صدایت می‌زند عاشق آزاده‌ای از قلب زندان‌های بعث زیر ظلم و جور دژخیمان صدایت می‌زند مادری پرسید پس راه شهیدانش چه شد؟ هر نفس با دیده‌ی گریان صدایت می‌زند باز همت کن صدای همت اینک می‌رسد دارد عباس از دل دوران صدایت می‌زند در خیابان پیکر خونین فخری‌زاده‌ها در هجوم ظلم تا تهران صدایت می‌زند دست از پیکر جدا افتاده‌ی مردی بزرگ دارد اینک از غریبستان صدایت می‌زند عاشق راه سلیمانی هم اینک گوش کن حاج قاسم دارد از میدان صدایت می‌زند آری اینک یک وطن در کارزار سرنوشت تا نمانی باز سرگردان، صدایت می‌زند شهر من شهر شهیدان است هان ای هموطن شاعری دارد ز وَردنجان صدایت می‌زند