eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
213.1K
هم ماهِ فروزنده تری آمده است هم اخترِ تابنده تری آمده است ای حضرتِ آفتاب ،بیهوده نتاب! خورشیدِ درخشنده تری آمده است! ✍ 🎧 🌹
من نمکگیر کرم، سفره احسان حسن جان من هست گرفتار حسن جان حسن چشمه‌ فیض خودش جوشش شعرم داده قافیه می چکد از گوشه دیوان حسن هرکجا هرکس و هروقت از او رحمت دید رو به رشد است از آن جمع مریدان حسن بی‌جهت نیست وفاداری من در حقش خورده‌ام عمر درازی فقط از نان حسن تا دلم روشنی از نور ولایش دارد دست کی می کشم از پرتو دامان حسن شوق دیدار حرم برده قرار از روحش این غزلخوان که شده بلبل نالان حسن می‌رسد روزی و آن‌روز چه دلخوش‌هستم سر به دیوار حرم گوشه ایوان حسن
در خون نشسته غنچهٔ ما در مصاف باد گل‌های یاس پرپرمان روی سینه‌ات از جنگ و بمب، بند دلت پاره می‌شود هر بار می‌کنم به دلم وصله پینه‌ات هر شب شده دعای تو یا کاشف الکروب هر روز روی میز، شهادت گزینه‌ات در ماتم عزیز خودش غوطه‌ور شود هر دل که داشته در خویش کینه‌ات باشد که نوبهار پر از زندگی شوی گرچه مکدر است کنون آبگینه‌ات
ﻏﯿﺮ ﺷﯿﺪﺍﯾﯽ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﻏﯽ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ من ﮐﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺟﺰ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﻤﺪﻣﯽ ﻣﺎ ﺑﯿﻦ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﯽﯾﺎﻓﺘﻢ ﺁﻩ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪﺍﻡ ﯾﮏﻋﻤﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥِ ﺭﻭبه‌رﻭ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﺁﯾﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﺧﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪﻥ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﺸﯽ‌ اﺳﺖ دست‌رﻧﺞ ﮐﺎﺝﻫﺎ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﺸﻢ ﮐﺎﻓﺮﮐﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻭﺣﺪﺕ ﺍﺑﺮﻭ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ؟ ﮐﺎﺵ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺭﺍ ﺁﯾﺎﺕ ﺷﯿﻄﺎﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ من ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻨﺪﻡ ﮐﺠﺎ؟ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﮐﺠﺎ؟ ﮐﺎﺵ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪﺍﺕ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ
. بُریدیم، بس نیست آیا خدایا؟ چه صبری تو داری خدایا خدایا! ...و می‌مردم ای کاش و نشنیده بودم خبرهای این روزها را خدایا به افطار خونین جان‌های تشنه به این اشک و این آه گیرا، خدایا به دلتنگی لحظه‌ی«ضاقت الارض» به بی‌تابی قلب مولا، خدایا که جانی اگر بود، بر لب رسیده که بند آمده این نفس‌ها خدایا! در این داغ باید چه خاکی به سر کرد؟ تو فرموده ای صبر، اما خدایا... به خون رنگ شد معجر خواهرانم چه بی‌غیرتم من، دریغا خدایا تماشاگرانند با چشمِ بسته تماشاگرند اهل دنیا، خدایا عجب مرگ تدریجی سهمگینی‌ست تماشا تماشا تماشا ، خدایا...
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی آقای علی‌محمد مؤدب در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب با رهبر انقلاب در شب میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی استاد محمدکاظم کاظمی در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب با رهبر انقلاب در شب میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم سراسر احمدی دیگر، سراپا مثل پیغمبر به خَلق و خُلق و گفتار و به کردار و به قامت هم حَسن صورت، حَسن سیرت، حَسن خَلق و حَسن خُلق است که معنا عاجز است از حدّ توصیفش عبارت هم چنان افتاده ام بر خاک پای مجتبی امروز "که فردا برنخیزم بلکه فردایِ قیامت هم"* کجا او دوستان را از دعا محروم می سازد محبّت کرد بهر آنکه بود اهل جسارت هم ضمانت می کند دنیا و عقبای محبان را که اینجا دستگیری میکند، آنجا شفاعت هم شب میلاد امام مجتبی علیه السلام ۱۴ رمضان ۱۴۴۳ *مصراع از هلالی جغتایی
می‌برد ما را میان خاطرات دوردست گاه شعر شاعران و گاه عطر عابران
52.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤شعرخوانی سرکار خانم دکتر سیده اعظم حسینی در محضر رهبر انقلاب رسید نوبت بیعت به بانوان غدیر...
. یک بی‌رنگ از آسمان نشانی داری بی‌واژه برای خود زبانی داری حيرت‌زده غرق می‌شوم در شعرت ای رود! عجب طبع روانی داری دو آن تجربۀ بکر، تکانم می‌داد هر لحظه طراوتی به جانم می‌داد دیدم که درخت با هزاران انگشت این‌سو آن‌سو، تو را نشانم می‌داد سه تا کی دل من! اسیر این تکراری؟ با کوشش کال، در پی دیداری؟ آن شاخه بلندست و تو دستت کوتاه پا بر سر خویشتن مگر بگذاری چهار هر روز به فکر لقمه‌ای نان بودن دلشورۀ قسط و قرض، حیران بودن مستخدم این و آدم آن بودن انسان بودن، دریغ، انسان بودن! پنج يك گوشۀ شهر، بی‌ترنّم شده‌ام زندانی های و هوی مردم شده‌ام گلدستۀ مسجدی غریبم که دریغ چندی‌ست میان برج‌ها گم شده‌ام شش بعد از تو زمان، جنون ادواری بود سرگشتگی ساعت دیواری بود جز خاطره‌ات، خاطره‌ات، خاطره‌ات باقی همه هرچه بود تکراری بود
محبوب به من هیچ ندارد نظری از حال خراب من ندارد خبری اینقدر نگویید که: عاشق باشم از عشق ندیده‌ام به‌جز خون‌جگری
هرکس که دید روی تورا گفت چشم توست شیرین تـریـن رطـب کـه نـگـاه بشـر چشـید
عجب طعم لبی داری که مثل آن هلویی نیست چه شالیزار زیبایی شبیهش هیچ مویی نیست شبیه فلفل هندی تو کمتر اخم کن قاتل! مگر چنگیز قتالی که مثل‌ات تند خویی نیست درون انعکاس آینه یک آسمان دیدم به پشت میزم و غیر نگاهت‌های و هویی نیست صدای خنده‌ای پیچیده و سنتور می رقصد به جز آهنگ لب‌هایت به گوشم گفتگویی نیست به پشت عینک دودی چه قایم کرده‌ای بانو ! که در میدان چشمت جز دو افسر جنگجویی نیست تو چشمک میزنی و قلب من صد بار میمیرد بزن من را بکش جز مرگ دیگر آرزویی نیست شبیه جنگل بکری که در نقاشی ذهنم ... درون چشمه‌اش غیر از تن تو هیچ قویی نیست تو اعجاب‌آورین نقشی که نقاشان همه گفتند به جز رنگین‌کمان چشمهایت رنگ و رویی نیست اگر این طشت رسواییست باشد چونکه میگویم که عاشق هستم و عاشق به فکر آبرویی نیست به جانم دوستت دارم که تو زیباترینی عشق ! به پیش پای تو جان میدهم در این مگویی نیست
در مدرسهء عشق هیاهو کردیم هی تکیه به عقل مصلحت‌جو کردیم گفتیم که مرد امتحانیم اما هنگامه که شد سراغ پستو کردیم
آزاد کـن از پـیـلـه‌هـا پــروانـه‌هـایـت را لبـریـز از گـنجشک‌ها کن لانـه‌هایت را بادی اگر بر باغ آبادت وزید ای بید! گیسو پریشان کن، بلرزان شانه‌هایت را ای سـرزمین رسـتم و رودابه و آرش در گوش این‌شب‌ها بخوان افسانه‌هایت را هر سقف را در زیر پا صحن حیاطی کن گـلـدان گل کن یـانهٔ ابیـانه‌هـایت را تا سرکشد از ریشه‌هایت شاخه‌هایی سبز لبریز باران شو، بیفشان دانه‌هایت را ما با تو تا پایان به پای عهد و پیمانیم پر کن به شادی باز هم پیمانه‌هایت را!
من تشنهٔ آن جرعهٔ آبم که تو باشی در حسرت آن جام شرابم که تو باشی هر گِل که بیارند که آرند به هوشم مدهوش از آن بوی گلابم که تو باشی دلخواه نگاهم نه لب رود و نه دریاست من عاشق آن آبی نابم که تو باشی فردا که به هر کرده حسابی و کتابی است از زُمرهٔ آن قوم حسابم که تو باشی! با یادت اگر دفتری از شعر سرودم در حسرت یک بیت جوابم که تو باشی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم آذرمی دخت صفوى از هندوستان در جلسه شعرا با رهبری حضور داشتند و گفتند: بقیه سیاستمداران و رهبران کشورهای دیگر به امور ادبی اینقدر توجه ندارند ... آقا هم فرمودند عقل‌شون نمی‌رسه 😂
بهار آمده اما هوا هوای تو نیست مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست به شوق شال و کلاه تو برف می‌آمد و سالهاست از این کوچه رد پای تو نیست نسیم با هوس رختهای روی طناب به رقص آمده و دامن رهای تو نیست کنار این همه مهمان، چقدر تنهایم میان این همه ناخوانده، کفشهای تو نیست به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست به شیشه می‌خورد انگشتهای باران... آه شبیه در زدن تو... ولی صدای تو نیست تو نیستی دل این چتر وا نخواهد شد غمی‌ست باران وقتی هوا هوای تو نیست  
دلم گرفته از این آسمان بی‌پیغام دلم گرفته! برایم کبوتری بفرست...
اول برایت ساختم یک مشهد فرضی یک صحن با ده ها رواق و مرقد فرضی هستی کریم و درخیالم رفت بالاتر از حد معمولی خود آن گنبد فرضی تا مرقدت هرسنگ هم رنگ عسل می شد از سمت«باب القاسمت» این مقصد فرضی بعد از علی نام حسن،حُسن اذان می شد هی پخش می شد از حرم این اشهد فرضی ازبس کریمی درخیالم هم نخواهد خورد؛ برسینه ی هیچ آدمی دست رد فرضی شب های جمعه کربلا بودند آل الله یک شنبه شب ها زائر این مرقد فرضی ای کاش چون رؤیای صادق واقعی می شد یک روز،یک درصد ازاین صددرصد فرضی
به رزق خوانِ حَسَن، عالمی نمک‌گیرند عزیز کردهٔ زهرا "کریم" مشهور است...
غفرانت اگر فقط به خوبان برسد ما طائفه گناه کاران چه کنیم؟!
هدایت شده از 
☆ امام حسین علیه‌السلام: «فَکَأنّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَکَأنّ الآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ.» «گویا این دنیا اصلا وجود نداشته و آخرت همیشگى و دائم بوده و هست.» 🌱🥀
سنگ هم به حالِ من،‌ گریه‌ گر کند برجاست بی‌تو زنده‌ام یعنی مرگِ بی‌اجل دارم ‌‌