امشب دو بال عشق را آهسته وا کن
او را به نام اعظمش امشب صدا کن
بعد از دعا بهر ظهور حضرت یار
ای دوست (وجداناً) برای من دعا کن
#زائر
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
التماس دعا از همگی
@abadiyesher
@sarzaminesher
قدر آمده که سینهء مضطر بیاوریم
یک قطره اشک از سرِ باور بیاوریم
پابند نفس پست و خبیثیم، عفو کن
تا ناگهان به سوی تو پر دربیاوریم
یا رب اگر به توبهء ما اعتبار نیست
رخصت بده که ضامن بهتر بیاوریم
ما غیر مرتضی به کسی رو نمیزنیم
باید که رو به خانهء حیدر بیاوریم
یا چون کبوتران رضا جَلد او شویم
آنگه پناه بر شه بیسر بیاورم
باید دخیل دست حسین و حسن شویم
خط امان از این دو برادر بیاوریم
امشب بناست ازهمه راضی شوی خدا
امشب بناست حضرت مادر بیاوریم
دل هیچ نیست، کاش برای رضایتت
میشد به آستانهء تو سر بیاوریم
#شب_قدر
#ناهید_خلفیان
🥀@andisheysabz🥀
4_5920265470077829695
8.11M
حاج محمود کریمی
علی میگه با زمزمه
بیرون برن همه همه
بجز گلای فاطمه
ای پسر ام بنین
پیش برادرت بشین
#شب_قدر
شرح شبی گویم که عالم پر شرر شد
قدش شکست و چون کمان خم از کمر شد
کلثوم آن شب بود مهماندار بابا
کاشانه اش از این شرافت مفتخر شد
بعد از کلام و موعظه برخاست مولا
وقت عزیمت سوی مسجد در سحر شد
آن حلقهی در ناگهان از فرط تشویش
شد سد راه و مانعی براین گذر شد
مرغابیان زاری کنان مدهوش و حیران
این فوج و غوغا بر گذر مثل سپر شد
در کوچه های بی وفای کوفه حتی
ذکر در و دیوار هم ترس و حذر شد
مولا ولی رد شد از آنها سوی مسجد
راهی شد او در قَدْر و راضی بر قَدَر شد
میخواست در آغوش گیرد عشق خود را
آمادهی این وصل سرخ و منتظَر شد
تا آنکه آن بد ذات ملعون پیش آمد
آمادهی ضربت به سر با تیغِ شر شد
یک لحظه با شمشیر زهر آگین دوید و
محراب غرق ذکر وانشق القمر شد
در بین سجده خون از آن قرص قمر ریخت
عالم سیاه و عاملش آن بدگهر شد
تنها خدا داند چه شد آن لحظه دنیا
انگار چشمان خدا از غصه تر شد
بدحال شد مولا از آن شمشیر زهری
محراب از این فاجعه آسیمه سر شد
آن خائن بدکار بر قلب خدا زد
یک بار دیگر دین آخر بی پدر شد
آن دم که خون مرتضی از فرق سر ریخت
قلب شریف مصطفی هم خون جگر شد
از چشم عرش و فرش و دوران اشک بارید
عالم عزادار غم خیرالبشر شد
در بامداد نوزده از ماه رحمت
مولا و رب الکعبه گویان پر ظفر شد❤️🔥❤️🔥💔
#رضادین
به خاک پای مظلومترین آقای عالم.....
علی آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را
ولی نامرد ها در خانه اش بستند دستش را
دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی
که دیده روزگاری درب خیبر ناز شستش را
نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را ، اما
در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را
به اسم دین درِ آن خانه ای را میزنند آتش
که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را
از اسلامِ پس از احراقِ این خانه چه خواهد ماند؟!
تصور کن خرابه خانه ای بعد از نشستش را
اگر اسلام این باشد که این ها مدعی هستند
الهی که خدا ویران نماید پای بستش را
#عباس_جواهری_رفیع
امشب سوی عفو تو رهی میجویم
با اشک، گناه خویش را میشویم
بیچاره، ولی امیدوارم، تا صبح
عَجِّل لِوَلیِّکَ الْفَرَج میگویم
#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۳/۰۱/۱۰
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
#دعا_برای_فرج_امام_زمان
#ألّلهُمَّعَجّلفِيفَرَجِمَولاناصاحِبَالزّمان
حقیقتِ شب قَـدْر است حضـرت زهـرا
برای درک شب قَـدْر، مادرم کافی است
✍ #مصطفی_محمدی
بر خاک سیاه اگر نشستم یارب
صد بار اگر توبه شکستم یارب
امشب بگذر به حرمت این مصرع
من گریهکنِ حسین هستم یارب
#شب_قدر
#ناهید_خلفیان
قرآن و عترتاند ، نجاتِ دَمِ لَحَد
قرآن به سر بگیر و بگو: یاعلی مدد
#مهران_قربانی
یککوچه غيرت ای قلندر تا علی مانده است
شمشير بردارد هرآنکس با علی مانده است
ديشب تمام کوچههای کوفه را گشتم
تنها علی، تنها علی، تنها علی مانده است
ای ماهتاب آهستهتر اينجا قدم بگذار
در جزر و مدّ چاه، يک دريا علی مانده است
از خيل مردانی که میگفتند میمانيم
انگار تنها ابنملجم با علی مانده است
ای مرد بر تيغت مبادا خاک بنشيند
برخيز تا برخاستن يک يا علی مانده است
#مهدی_جهاندار
نمیجنبد ز جا مرداب کوفه
چه دلگیر است و سنگین، خواب کوفه
در این ظلمت بمانید؛ آی مردم!
به خون آغشته شد مهتاب کوفه
دل شب سوگباران شد همیشه
و نخلستان، پریشان شد همیشه
چه میگفتی مگر با چاه؟ مولا!
که چشم چاه، گریان شد همیشه
فدای دردهای بیدوایت!
فدای گریههای بیصدایت
خدا را میتوان دیدن، علیجان!
در آن گلپینههای دستهایت
#محمدرضا_سهرابینژاد
🏴همه در روز شهادت #امیرالمومنین عزاداریم
ای عید! بدان جهان گرفتار علی است
این کهنه و نو شدن فقط کار علی است
از سرخی چشم غنچهها فهمیدم
امسال بهار هم عزادار علی است
#عباس_شاهزیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 نوای حاج صادق آهنگران:
شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم اشک و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشکفتهام
شب و مثنویهای ناگفتهام
شب و آخرین سوز مستانه ام
شب و های های غریبانه ام
شب و نالههای نهان در گلو
شب و ماندن استخوان در گلو
من امشب خبر میکنم درد را
که آتش زند این دل سرد را
بگو بشکفد بغض پنهان من
که گل سرزند از گریبان من
مرا کشت خاموشی نالهها
دریغ از فراموشی لالهها
کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟
کجایند مردان بیادّعا؟
کجایند شورآفرینان عشق؟
علمدار مردان میدان عشق
کجایند مستان جام الست؟
دلیران عاشق،شهیدان مست
همانان که از وادی دیگرند
همانان که گمنام و نامآورند
هلا، پیر هشیار درد آشنا!
بریز از می صبر، در جام ما
من از شرمساران روی توام
ز دُردی کشان سبوی توام
غرورم نمیخواست این سان مرا
پریشان و سر در گریبان مرا
غرورم نمیدید این روز را
چنان نالههای جگرسوز را
غرورم برای خدا بود و عشق
پل محکمی بین ما بود و عشق
نه، این دل سزاوار ماندن نبود
سزاوار ماندن، دل من نبود
من از انتهای جنون آمدم
من از زیر باران خون آمدم
ز دشتی که با خون چراغانی است
ز دشتی که پر شور و عرفانی است
از آنجا که دم ساز یعنی خدا
سرانجام و آغاز یعنی خدا
هلا،دینفروشان دنیاپرست!
سکوت شما پشت ما را شکست
چرا ره نبستید بر دشنهها؟
ندادید آبی به لب تشنهها
نرفتید گامی به فرمان عشق
نبردید راهی به میدان عشق
اگر داغ دین بر جبین میزنید
چرا دشنه بر پشت دین میزنید؟
خموشید و آتش به جان میزنید
زبونید و زخم زبان میزنید
کنون صبر باید بر این داغها
که پر گل شود کوچهها،باغها
علیرضا قروه
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🏴همه در روز شهادت #امیرالمومنین عزاداریم
صحرا شده سوگوار، ماتم دارد
باران شده بی قرار، ماتم دارد
نوروز، عزادار شب قدر شدهست
از داغ علی، بهار ماتم دارد
#محسن_ناصحی
🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀
🖤🥀
غریبانه از جسمم ای جان نرو
به دیدار جانان شتابان نرو
تو ای در دل بی وفایی شهر
دل آرام ما و یتیمان، نرو
ببین کاسه ی شیر آورده اند
نکن حالشان را پریشان، نرو
دلت تنگ و بیمار مادر شده؟
دوان سوی دارو و درمان، نرو
چه مشتاق بودی به دیدار مرگ
چنین بی قرار از پی آن، نرو
غم قوم نادان،ز جان تو کاست
تو ای خسته از جهل انسان، نرو
چه آورده آن خار و آن استخوان
به روز تو ای شیر میدان، نرو
در این ازدحام ستم خیز جهل
تو ای باب علم، ای علی جان، نرو
شرف! دیده واکن، عدالت! نمیر
مواسات! برخیز، ایمان! نرو!
هوای دل و شهر، بارانی است
بمان لحظه ای!.... زیر باران،نرو
#راهی
اردیبهشت ۱۴٠۱
♡
هرشب خودم را با خیالت روبهرو کردم
هرشب تو را ای نور! در خود جستجو کردم
وقتیکه بر لب قفل بستم پیش خویشانم
دیدی عزیزم با تو تنها گفتگو کردم!
پیراهن تقوای من پر بود از لکّه
با جویبار اشک آن را شستشو کردم
جاروی استغفار را دادی به دستانم
هفتادنوبت قلبکم را رُفتورو کردم
از تیغ غفلت زخم کاری بود بر جانم
با سوزن ذکر تو آن را هم رفو کردم
وقت دعا بااینکه صد حاجت به یادم بود
اما خداجانم! خودت را آرزو کردم
#زینب_نجفی
#راجی
"قدر"
دلا معاویگی تا کی؟ دو روز مثل علی باشیم
در این زمانهی بیآغاز، چه میشود ازلی باشیم؟
بیار غیرت مالک را، ببین نزول ملایک را
بیا "الست بربک" را، جواب "قال بلی" باشیم
دوباره کعبهی جانت را، امیر بتشکنی باید
به جای "حبّ علی" تاکی، پر از بت "هبلی" باشیم؟
بسوز "طلحهی عصیان " را ، بزن رگِ "جمل نان" را
در این جنون خفی تا چند، اسیر شرک جلی باشیم؟
در ازدحام خیابانها و عصر قحطی انسانها
کمی شبیه علی باشیم. کمی شبیه علی باشیم
#غزل
#محمد_مرادی
رباعی
أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسافَةِ
در غفلت اگرچه رفت عمرم از دست
تا رحمت تو هنوز هم راهی هست
چون هرکه بهسوی تو مسافر باشد
هم مقصد و هم مسافتش نزدیک است
#محمدتقی_عارفیان
#دعای_ابوحمزه
صلی الله علیک یا اباناالمظلوم یا مولا علی
در کوچهها گرم مناجات شب خویش
در هر قدم مشغول یارب یارب خویش
تا سفرهای بیتاب رنگ نان نماند
هر لحظه افزودهاست بر تابوتب خویش
دارد خدای صبر هنگام جدایی
از صبر میگوید برای زینب خویش
از خواب غفلت قاتلش را کرده بیدار
بر این منش بودهاست او در مکتب خویش
با قصد قربت ضربه بر فرق علی(ع)زد
واماندهای از درک اصلِ مذهب خویش
بغض است در نایِ غزل باید ببارم
باید بسوزم از بیان مطلب خویش
کاری نبرده پیش دشمن هرچه کرده
با ابن ملجم، یا فلان یا مرحب خویش
حق غیر نابودی و نسیان کی ببخشد؟
بر هرکه ننشیند به حق بر منصب خویش
تا جاودان حیدر امیرالمومنین است
تاریخ از او گوید به هر روز و شبِ خویش
جانها فدای او که با فرق شکسته
"فزت و رب الکعبه" دارد بر لب خویش
#شهادت_امام_علی
#احمد_رفیعی_وردنجانی