eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
پیراهنِ صبوریِ ما در فراقِ او چندان دَریده شد که دِگَر از رفو گذشت...
من آن صیدم که می‌خواهم به دامت زودتر افتم که در "تاریخ" می‌گویند نامِ اولین ها را...
پیراهن وصل تو چو اندازه من نیست جز چشم به مهمانی تو من چه بپوشم...
یا بنت الحسین(ع) دویدم دشت را شد از عبور من جنون پیدا دو پلکی گریه کردم در فراغت دشت خون پیدا تجرد هجمه دارد یا که ضعف تن نمی دانم درون سینه ام این روزها هست از برون پیدا کدامین درد را پیش تو پشت پرده بفروشم تو ای نزد تو عالم از برون و از درون پیدا سپاه جلوه ام هر قدر می شد تاختم بیرون بیان خاموش نظر ساکت نفس مخفی جنون پیدا سه سالی در لباس کودکان مخفی گذر کردم شدم در کسوت پیران عشق تو کنون پیدا چرا ویران نباشد خانه ی من کن در آن مجلس دهانت بود زیر چوب از پشت ستون پیدا...
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه شام دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است چوب میزد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه روضه همان الشام است التماس دعا
میان سینه‌زنانت چقدر تنهایی! مگر محرّمت آید که یادمان آیی کسی نمی‌شنود آیه‌های سرخت را که گوش کر شده از طبل‌های رسوایی ندیده چشم تری شور نینوایت را که کارمان شده با نیزه‌ها هم‌آوایی جهان ایالت نمرود می‌شود وقتی تو در محاصرهٔ ارتش تبرهایی به حق، یزید زمان فاتحانه می‌خندد که شکل اشک به چشمانمان هویدایی هنوز خون تو بر خنده‌اش نخشکیده که باز آمده با ادّعای سقّایی ببخشمان که نفهمیده‌ایم دردت را برای بندهٔ دنیا تو یک معمّایی چه کرده‌ایم برایت فراتر از گریه؟! در این زمانهٔ ظاهرپرست هر جایی که مشق بر دل آلوده می‌شود نامت ولی دوباره پر از اشتباه املایی پیام حق تو را اشتباه فهمیدم پر از خطا و خرافات و پوچ و القایی و دل به شوق تو هر بار اشتباهی شد سوار کشتی یک عده دزد دریایی کمک کنید به بیچاره‌ای که در طوفان گرفته فاصله از قایقی مقوایی تو بین عزّت و مرگت نشانمان دادی شکوه جلوهٔ یک ارتباط معنایی دوای درد بهشتی در این جهنّم پس بپیچ مرگ مرا نسخه‌ای اهورایی مرا برای چه دعوت به مجلست کردی؟! که تا دوباره به شرمندگیم افزایی هزار بی‌سروپا مثل من به قربانت که هرچه پست و حقیرم بزرگ و آقایی
بداهه‌ای تقدیم به فاطمه‌ی رقیه سلام‌الله علیها: چگونه شرح باید داد وصف الحالِ آن پا را که داغ آبله سوزاند قلب سنگ خارا را اسارت واژهٔ خردی‌ست وقتی پیش این دنیا گرفته دست های تو به بازی خاک صحرا را مگر خورشید را بر روی نی دیدی که بعد ازآن نمی‌خواهد ببیند چشمهایت صبح فردا را؟ نسیم از سوی طشت لاله‌گون آمد به‌سوی تو؟ که همچون گل گشودی باز آغوش تمنا را؟ همیشه جای تو بوده‌ در آغوش حسین اما گرفتی در بغل آخر سر خونین بابا‌ را درون خانه‌ی خود از خرابه روضه‌ می‌خوانیم که یادت می‌‌کند آباد این ویرانه‌ی مارا
‌ 🔹 اشعار مشهور عاشورایی از کدام شاعران است؟! 🔺رسانه بافتار @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
عالم همه قطره‌اند و دریاست حسین مردم همه بنده‌اند و مولاست حسین ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش از بس که کرم دارد و آقاست حسین
با اسلحه‌ی اشک کشیدم فریاد آنقدر که دادم سر غم را بر باد با لشکر گریه در همین صبح کبود یک شام مقابل من از پا افتاد
دختر زهرا همیشه جان‌نثار فاطمه است یادگار فاطمه است پای زخمی دارد اما پایِ ‌کار فاطمه است یادگار فاطمه است
هدایت شده از اشعار "عاصی"
مداحی_آنلاین_حضرت_رقیه_استاد_عالی.mp3
2.75M
🏴ویژه ♨️روضه حضرت رقیه سلام الله 🎙حجت الاسلام 🍃🖤🍃😭
من دیگه اون رقیه ای.mp3
37.31M
دل پر آهه طفل سه ‌ساله‌ی تو نزدیک یه ماهه همدم درده روزای خوبمون دیگه برنمی‌گرده 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🔸 پیشنهاد دانلود
بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛ با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم با خنده رفتم کربلا اما از آنجا تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم هجده عزیزم را به روی نیزه دیدم با خاطراتم هر قدم را گریه کردم در کربلا و کوفه و دروازه‌ی شام نام تو را بردند هر جا گریه کردم گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم زیر لگد قدر دو دنیا گریه کردم از کاروان وقتی که جاماندم، برایت با هر نفس همپای زهرا گریه کردم دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز، بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم... از داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو تا درد دست و تاول پا گریه کردم تا پیش چشم ساربان بغضم ترک خورد بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم زجر لعین با یک طبق سمت خرابه با نیشخند آمد من امّا گریه کردم