eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
او که همدردم شده ؛ گویا خودش هم، درد بود او خودش زخمِ همان مرهم که می آورد بود 🆔@abadiyesher
برخیز! می‌خواهم که شوری راستین باشی با گریه‌ها، با بی‌قراری‌ها عجین باشی وقتی که گفتم عاشقم، شاهد اگر کم بود باید دلیل محکمم در آستین باشی می‌دانم از اول نبودی عاقل اما باز دیوانه‌جان! ای کاش مجنون‌تر از این باشی پژواکی از تنهایی او در خیالِ کوه سرخ‌انعکاسی آسمانی در زمین باشی یک آهِ سوزان، یک غمِ آتش‌فشان در باد یک شعله از آن ماجرای آتشین باشی یک پنجره رو به تماشاگاه عاشورا یک پرده از نقاشی روح الامین باشی مات غزل‌هایی که جاماندند در صحرا محو رباعی‌هایی از امّ البنین باشی شادی نمی‌آید به چشمانت پس از روضه شاید تمام عمر خود باید حزین باشی می‌خواهم از عطر شهادت پر شود دفتر باید گلی صدبرگ در میدان مین باشی ای شعر! ای اسب اصیل پارسی! باید هروقت لازم شد برای جنگ، زین باشی من خواب دیدم می‌دوم با تو به سوی او با شوق اینکه پاسخ هل من معین باشی… 🆔@abadiyesher
چندی است که از عالم و آدم سیرم از هر چه به‌جز تو، از خودم دلگیرم رخصت بده ارباب که راهی بشوم امسال نیایم حرمت می‌میرم 🆔@abadiyesher
هرگز ندیده کس به دو عالم زن این‌چنین خون خوردن آن‌چنان و سخن گفتن این‌چنین در قصر ظالمان به تظلم که دیده است شیرآفرین‌زنی که کند شیون این‌چنین هر گونه‌اش پناه یتیمی دگر شده‌ست آری بود کرامت آن دامن این‌چنین زندان به عطر نافله‌ی خود بهشت کرد زینب چراغ نامه کند روشن این‌چنین پیش حسین اشک و به قصر یزید لعن با دوست آن‌چنان و بَرِ دشمن این‌چنین در دشت بیند آن تن دور از سر آن‌چنان بر نیزه خواند آن سر دور از تن این‌چنین آه ای سر حسین! چو سر در پی توام خورشید من! به شام مرو بی‌من این‌چنین از خون حجاب صورت خود کرده یا حسین جز خواهرت که بوده به عفت زن این‌چنین؟ 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهر و وفا مجوی که پیدا نمی‌شود آگه کسی ز لانه‌ی عنقا نمی‌شود‌ بگشا گره به ناخن تدبیر خویشتن از دست دیگری، گرهی وا نمی‌شود آزادگی اگر طلبی، جدّ و جهد کن این کار جز به همت والا نمی‌شود نیرنگ سامری شده از حد فزون چرا بیرون ز آستین ید بیضا نمی‌شود؟؟ 🆔@abadiyesher
غم آلودم، نشاط روزگار از من چه می‌خواهی؟ ز پا افتاده‌ام گشت و گذار از من چه می‌خواهی؟ اميدم رنگ می‌بازد به گل ، از من چه می‌پرسی؟ خزانم برگ می‌ريزد بهار از من چه می‌خواهی؟ شتابان گردباد دشت خاک آلود دورانم شکيب از من چه می‌جويی؟ قرار از من چه می‌خواهی؟ ره کوی سلامت را سراغ از من چه می‌گیری؟ ميان عشق و سوز و انتظار از من چه می‌خواهی؟ جهان آشفته‌ای، ای زندگی! در محنت آبادم مرا گم کرده طوفان در غبار از من چه می‌خواهی؟ (آشفته) 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر بی‌قراری، اگر مضطرب بیا در شفاخانه‌ی شاه طوس رئوف و جواد است و باب الکرم به فضلش رسیده فراوان نصوص 🆔@abadiyesher
به آن خدای که بی یاد او نفس نزدیم ز احتیاج شکستیم و رو به کس نزدیم هوای خانه‌ی صیّاد بوی لانه نداشت قسم به آن پر و بالی که در قفس نزدیم فراز شاخه اگر گل شکفت بوییدم صلا به نکهت گل‌های دسترس نزدیم فغان که حلقه‌ی درگاه می فروشان را ز اضطراب شب و سایه‌ی عسس نزدیم نفس کشیدن ما، بهر زنده ماندن بود دمی و بازدمی از سر هوس نزدیم ز سنگلاخ مگر کاروان گذر می‌کرد که بانگ بدرقه‌ای در پس جرس نزدیم (پریش) نیست درین دشت مرگ‌زا جایی که همچو آهوی زخمی نفس نفس نزدیم. (پریش) 🆔@abadiyesher
این قافله‌ی اشک و سپاه آه است که راهی کربلای ثارالله است در حسرت دیدار تو دل، خون شد، خون خرما به نخیل و دست ما کوتاه است 🆔@abadiyesher
آدینه‌ها، آیینه‌ها هم، گرد غم دارند آیینه‌هامان پرتویی از عشق، کم دارند آدینه‌ها، چشم انتظار صبح دیدارند وقتی نیایی، سینه‌هایی پر الم دارند حالا تصور کن، عزای شاه دین باشد جز درد غیبت، درد دوری از حرم دارند باید بیایی منتقم، حالا که مظلومان بر گرده‌ی خود داغ دنیایی ستم دارند باید بیایی منتقم تا عمه جان زینب دیگر میان خارها حیران نگردد شب در کربلای دیگری، شه‌زاده عباسی دیگر نباشد شرمگین از حضرت یاسی تا اکبر نام‌آوری را دست بیدادی پر‌پر نگرداند میان جمع با شادی تا غنچه‌ی نام آوری از نو شود بی‌سر پیش نگاه باغبان، با تیزی خنجر ما جملگی چشم انتظار صبح دیداریم باید بیایی ما همه از ظلم بیزاریم العجل یا مولانا یا صاحب الزمان 🆔@abadiyesher
هدایت شده از ✨نجوای دل✨
. دارم به دلم عشق گران‌مایه هنوز افسوس، نشد که با تو همسایه هنوز تا کرب‌وبلا آمدم و برگشتم مانده به دلم حسرت مشایه هنوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری رمزی و جالب در ایوان غربی مسجد جامع اصفهان صفه استاد قدمت کاشیکاری صفوی کتیبه میانی: عمل ابن محمد، مومن محمد امین (استاد کاشی کار)
「﷽」 عهد خون بستیم در این راه از جان بگذریم ما محال‌ است از سر این عهد و پیمان بگذریم سر بریدند از کبوترهای غزه بی‌گناه ما چگونه از کنار این غم آسان بگذریم؟ بس‌که داغ اینجاست روییده به هرجا لاله‌ای جای پایی نیست تا از این گلستان بگذریم ننگ بر هر کس‌ که دینش‌ را به دنیایش‌ فروخت ننگ بر ما گر که نتوانیم از نان بگذریم تا هلاک دیو، شش‌ خان را گذر کردیم ما یک قدم باقی است تا از آخرین خان بگذریم خفته در هر شاخه‌ی زیتون اینجا صدبهار صبر کن کافی است تا از این زمستان بگذریم خون اسماعیل را در خانه‌ی ما ریختند بی‌گمان! حاشا که ما از خون مهمان بگذریم انتقام امروز یا فردا چه فرقی می‌کند؟ ما به زودی از بلند‌ی‌های جولان بگذریم 🆔@abadiyesher
یٖا قَتِیلُ الْعَبْرَاتْ گریه را بر قد تو می‌کنم ای یار عزیز؛ این قبایی‌ است که تنها به شما می‌آید... 🆔@abadiyesher
بیا از حال مهدی با خبر باش مقیم موکبش با چشم تر باش نجف تا کربلا، پای پیاده دعاگوی امام منتظَر باش 🆔@abadiyesher
پیش منی که هستی ام از دست رفته است شنبه غروبِ جمعه ترین روز هفته است! تکرار می کنیم شروعی دوباره را هر شنبه ترجمان غمی نوشکفته است حسی برای زندگی تازه بی تو نیست پای دلم برای دویدن گرفته است بی تو چقدر ثانیه ها طول می‌ کشند بی تو چقدر ساعت من خواب رفته است هر شنبه ی بدون تو آغاز مُردگی است تکرار داغهای عمیق نگفته است 🆔@abadiyesher
زیبایی های اربعین یک روز در این راه فدا خواهم شد از هر چه به غیر او رها خواهم شد رخصت بدهد اگر که آقام حسین ( ع ) افزوده به خاک کربلا خواهم شد 🆔@abadiyesher
قلبم شکسته… خسته‌ام… زخمی شده بالم… سایه به سایه مرگ می‌آید به دنبالم بی دامن سرسبز مادر مانده پژمرده گل‌های زرد و قرمز پیراهن و شالم من با تمام کودکی، در میهنم امروز میراث‌دار رنج و اندوهی کهن‌سالم عکاس‌ها! عکاس‌ها! از من چه می‌خواهید؟ من کِی شبیه خنده‌های کارت‌پستالم؟ غمگین‌ترینم من! چه می‌فهمید از احساسم؟ تنهاترینم من! چه می‌پرسید از احوالم؟ شاید مرا در انفجاری تازه بشناسید با گریه‌های گیره‌مو… با بغض خلخالم… آه ای شما راحت‌نشسته گوشهٔ خانه! جز ایستادن راه حلی نیست در عالم 🆔@abadiyesher
هرگز نرود گدا به غیر از حرمت عاشق برود کجا به غیر از حرمت؟ ابری‌ست دلش... بگو کجا گریه کند جا مانده‌ی کربلا به غیر از حرمت؟!... 🆔@abadiyesher
گیرم که بی‌دلیل دلت را شکسته‌ام اما به غیر تو به کسی دل نبسته‌ام زنجیر عقل راه مرا بر تو بسته بود این بند را به شوقِ تو از پا گسسته‌ام در غربتی که عشق برایم رقم زده‌ست یک عمر با خیال تو تنها نشسته‌ام دریا ندیده‌ام که‌ به این ننگ قانعم از زندگی گذشته و از خویش خسته‌ام چون سرو دل بریده‌ام از چارفصل باغ دلخوش به آسمانم و از خاک رسته‌ام 🆔@abadiyesher
رسیده تا به فلک گام‌های مشایه خدا مرا ببرد پا به پای مشایه طنین نغمه مولاست که: "هلا بیکم" شنیده می‌شود از جای جای مشایه بدوش می‌کشم این کوله‌بار حسرت را قدم قدم به هوای خدای مشایه شکسته بال و زمین‌گیر آمدم شاید دوباره پر بزنم در هوای مشایه میان ورطه‌ی طوفان غم رها شده‌ام بگیر دست مرا ناخدای مشایه سلام من به تو ای قبله‌گاه کرب‌وبلا سلام من به تو قبله نمای مشایه 🆔@abadiyesher
آه! ای پاییز غم! دیگر به بستان برنگرد دشمن سرسخت گل‌های بهاران! برنگرد این کویر خشک را، داغ غم باران توست سوی من ای ابر! جز همراه باران برنگرد پس به کام ما چرا، هرگز نمی‌چرخی، فلک!؟ از تو دلگیرم، دگر ای شام هجران برنگرد صید قلبم کردی و از روی عاشق، رد شدی آه! ای آهوی وحشی بیابان! برنگرد رو به سوی التیام است اندک‌اندک زخم دل ای طبیب درد من! جز بهر درمان برنگرد ای که جان هستی برای پیکر بی‌جان من! تا نگیرد این گدا، از شاه، دامان برنگرد 🆔@abadiyesher
عمری‌ است به سر داشته‌ام شورِ حسین روشن شده دنیای من از نورِ حسین امسال هم اربعین کنارت جمعند پرت است حواسم به تو بدجور حسین! 🆔@abadiyesher
Qaze-FINALE-NEW.mp3
9.63M
مسئله‌ی غزّه... آرام نگیرید، ساکت نمانید. مقام معظم رهبری 🇵🇸 🎼 غزه کربلایی دیگر شاعر: قاسم نعمتی آهنگساز: محمدعلی پورفرخی اثری از: 🆔@abadiyesher
از فتنه‌ی چشمان تو هرگز نگریزم از نقشه‌ی پنهان تو هرگز نگریزم حتی اگر از چشم تو یک روز بیفتم از پهنه‌ی دامان تو هرگز نگریزم از دست تو گر چه دل من گشته پریشان از زلف پریشان تو هرگز نگریزم از دختر ترسای هوس، ترس ندارم از دام مسلمان تو هرگز نگریزم گرگ از پس و پیشم، بدرَد رخت من اما از یوسف کنعان تو هرگز نگریزم گر تلخ شود کام من از تلخی‌ ایام از قند فراوان تو هرگز نگریزم پای دلم آزرده کن از خار غم خود از غنچه‌ی خندان تو هرگز نگریزم در ساحل عشقت مگر آرام بگیرم! از وحشت توفان تو هرگز نگریزم قلبم هدف تیر نگاهت شود ای کاش! از تیزی مژگان تو هرگز نگریزم 🆔@abadiyesher
"خَسِرْنا، و لم يَرْبَحِ الحُبُّ شيْئاً..." باختیم و عشق هم هیچ سودی نبُرد... 🆔@abadiyesher
السلام ای دلبر زینب، رسیده خواهرت با دلی پر خون نشسته روی قبر اطهرت ای عزیز خفته در خاک ای گل نیزه‌نشین خیز! حال خواهرت را در دل صحرا ببین دشت دهشتناک می‌باشد می‌آید سوز غم گریه‌ی جانسوز اصغر می‌رسد بر گوش هم بعد تو سالار زینب، در غروبی جانفزا هلهله برخاست با آتش، در آن دشت بلا در میان قتلگاهت دیدمت درهم شدی تیرها وقتی که باریدند، دیدم کم شدی زیر سم اسبها رفتی عزیز مادرم زیر و رو شد قلب خواهر، ای تمام باورم نای گفتن نیست بس‌که تازیانه خورده‌ام از چپ و از راست ضربه بی‌بهانه خورده‌ام کوفه و شام بلا هر یک مرا داده عذاب شام اما بیشتر، ای نور چشم بوتراب خنده‌ی مردم جدا، زخم زبانهاشان جدا از روی نی‌ها می‌افتادند سرها زیر پا نور ایمان در قلوب شامیان خاموش بود درد با ما یکسره همراه و هم‌آغوش بود دخترت دق کرد آنجا، جان جانانم حسین تا که دیده تشت و حنجر، ماه تابانم حسین در غم مرگ رقیه، زینبت بیچاره شد در خرابه خواهرت درمانده و آواره شد بوریا جای کفن شد خاک بر فرق جهان با خسوفت از تن ما رفت جان، ای مهربان بعد تو ای ماه زینب زندگی جز مرگ نیست در میان باغ قلبم، شاخه‌ای با برگ نیست می‌روم اما دل من پیش جسمت خاک شد در فراق ما برادر نوحه‌خوان افلاک شد پرچم پیروزی‌ات را می‌برم بر روی دوش بعد تو رسوا نمایم فتنه‌ی هر دین‌فروش 🆔@abadiyesher
🍂عمری گذشت با غم و حال و هوای پَس گُل بوده ام کنارِ هزاران هزار خَس حالِ خوشی ندارم و از خود فراری ام مانندِ حالِ دشمنِ درمانده در طبس ترجیح من به رفتنِ در انزوا نبود یک باره منزوی شدم اما، که هیچ کس... عمری دویدم و نرسیدم به مقصدی عمری دویدم و فقط افتادم از نفس رفتم به جَنگِ جبر و مسیری عوض نشد حتی به قدرِ همتِ من، قدرِ یک عدس دنیا چه داشت؟ جز غم و اندوهِ بی کران دنیا چه بود؟ جز قفسی در دلِ قفس تشویش و التهاب و پریشانی از شکست چیزی که نیست در دلم آرامش است و بس هم شب اسیرِ من شده، هم من اسیرِ شب ای صبحِ جاودانه به فریادمان برس 🍂 🆔@abadiyesher
هدایت شده از  اشعار ناهید خلفیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت پولی که برای امام حسین علیه السلام  خرج می کنید. حاج غلامرضا سازگار