eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قَندی! عسلی! نقل و نباتی! شکلاتی! سَن‌ْسیْز اُولَرَم، آی‌لاویو، أنت حیاتي! @abadiyesher
باید که خودم رو بزنم آدم شم دل رو به کسی نبازم و محکم شم در دور و زمونه‌‌ای که پر رنگ و ریاست بین همه با خودم فقط همدم شم @baresh_haye_ghalamman
هی پشت هم نگو برو در پناه حق آغوش را برای پناه آفریده‌اند... @abadiyesher
از همه سوی جهان جلوه‌ی او می بینم... 💚 @abadiyesher
‏ما که در سایه‌ی خورشید معذب بودیم چشممان کور، سزاوار همین شب بودیم
گوش کن حضرت معشوقه‌ی آزرده من گوش کن حرف من امروز شنیدن دارد شعر من حال یتیمی ست که بعد از پدرش اشک از چشم ترش قصد چکیدن دارد حال من مثل قناری است که در کنج قفس به همین جیره‌ی روزانه قناعت کرده است مثل یک مرد که از دست همه طرد شده همه جا شایعه گردیده خیانت کرده ست مثل یک کاغذ تاخورده که در جیب عقب چند وقتی ست که از یاد کسی جا مانده مثل یک مرد که از ذهن زن و فرزندش هم فراموش شده هم تک و تنها مانده مثل یک شاعر گمنام که معروف نشد شعرهایش همه جا هست و خودش دربدر است مثل یک مرد که در خاطره‌ی فاحشه‌ای مانده امّا زنش از حال دلش بی‌خبر است مثل یک قاتل اعدامیِ دور از تقصیر که به تقدیر و و قضا و قدَرش می‌خندد مثل یک مرد که از گریه گذشته کارش همچو دیوانه که در سوگ پدر می‌خندد های معشوقه‌ی اشعار بهم ریخته‌ام فکر کن شاعر تو جهل مرکّب دارد به درک قافیه را باختی! امّا گل من شعر بنویس که هر شعر مخاطب دارد @abadiyesher
آنقدر برای بوسه دل دل کردم شیرینی وصل را هلاهل کردم در شهر شلوغ عشق کم کم گم شد یک لحظه فقط دست تو را ول کردم.. @abadiyesher
ای شیشه‌ی ظریف عسل! دوست دارمت ای هاله‌ی سپید زُحَل! دوست دارمت چشمانِ تو شبیه دو تا جوجه رنگی است هم پایِ گربه های محل دوست دارمت دیوانِ دلنشین تنت را به چشمِ دست می خوانم و غزل به غزل دوست دارمت یادم نمانده است ولی حدس می زنم از چند سال قبلِ ازل دوست دارمت وقتی که در کنار تو‌ام ای طلای اصل با حس نقره های بدل دوست دارمت شاید نصیب من نشوی جای شکوه نیست شکر خدا که حداقل دوست دارمت❤️❤️ @abadiyesher
ناله از دوری آن کن که تو را می فهمد عشق خود صرف همان کن که تو را می‌فهمد درد دل، شعر قشنگ، این همه احساس لطیف به کسی این سه بیان کن که تو را می‌فهمد نوجوانی و جوانی چو بهاریست به عمر پای آن، عمر خزان کن که تو را می‌فهمد دل به هر بار غم و درد فرو می ریزد به کسی پس نگران کن که تو را می‌فهمد عاشقی سود ندارد به خدا من دیدم پای آن یار زیان کن که تو را می‌فهمد اشک وصل است به خون دل و آن شاهرگت بهر آن اشک روان کن که تو را می‌فهمد گر غمت خلق بدانند شماتت بکنند پیش آن سرت عیان کن که تو را می‌فهمد بگذار هر که دلش با تو نباشد برود به کسی هی تو بمان کن که تو را می‌فهمد @abadiyesher
از چشٖم و دل مپرس که در اولین نگاه شد چشم من خرابِ دل و دل خراب چشم 💚 @abadiyesher