eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ابری تر از همیشه به رسم کلاغها با ژست فقر و خسته تر از نقره داغ ها یک ژنده پوش تازه پدیدار می شود در بزم نور قرمز پشت چراغ ها *فقر
چشمش به چراغ و مکث چرخِ دنیا با کودک شیرخوار و رقص سرما دنبال دو لقمه زندگی می گردد نفرین به چراغ سبز...!!! یا آدمها...!!!؟ *فقر
🍃 نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم... فقط بگو لقب "شاعری" به من ندهند بگو که من دل خونی ازین لقب دارم و بی تو این همه شعری که هیچ می ارزند و بی تو دفتر شعری که بی سبب دارم تو چند ساله شدی؟! آه! چند ساله شدم؟ کجا دگر خبر از سال و ماه و شب دارم؟ بیا و این دم آخر کنار چشمم باش مباد بی تو بمیرم ... چقدر تب دارم ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
کاربر محترم بی نام و نشان که گفته بودید راضی نیستید شعرتون تو کانال باشه پاک کنیم. پاک کردیم.☺️☺️
می شد ای کاش که سجاده ی من کوی تو بود جای تربت سرِ من بر سرِ زانوی تو بود می شد ای کاش مُکبّر سرِ تکبیر نماز به لبش “حولِ ولا قوة " بازوی تو بود شاخصِ قبله نما ، سمتِ جنوب است ولی قبله ام کاش میانِ خمِ ابروی تو بود خسته از ذکر نمی شد لب من ، در همه عمر نخ تسبیحم اگر رشته ای از موی تو بود از کجا مات توام؟ پیش تر از خلقت خویش چشم و گوش و لبم از نطفه ثناگوی تو بود
با هر سلام صبح به ارباب بی کفن انگار روبروی حرم ایستاده ام صلی الله علیک یا اباعبدالله
تو بهونه ی منی واسه سو سو زدنم یه نظر کنی به من شعله میگیره تنم
شاعران را شب کند شاعر وگرنه روزها کاسب و علامه و معمار و بنا میشوند...
آن دل که تو دیده‌ای زغم خون شد و رفت وز دیدهٔ خون گرفته بیرون شد و رفت روزی به هوای عشق سیری میکرد لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت
این غم انگیز ترین شعر جهان خواهد شد... شاعری واژه به سر دارد ومعشوقی، نه...!
فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا⁉️ در قدم برداشتن‌های تو دقت می‌کنم😊 "
سرنوشتم اگر این است که می بینم حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟ ...
ناز کن شیرین غزل بس ناز دارد چشم تو حس لذت آور شهناز دارد چشم تو می نوازد روح را دیدار گرم چشمها یک نگه شیرینی اواز دارد چشم تو... شهریار
عشق فهماند کہ یک کوه اگر عاشق شد... متلاشی شدنش با پر کاه اسٺ فقط!
نفهمیدی که روی بیت بیتَش وزن کم کردم نوشتی شعر هایت شادتر ٬ کم آه تر ٬ بهتر ،،،!
بے تو با خاطـره اٺ هم سـر دعـوا دارم! قـول دادم بہ ڪسے غیر تو عـادٺ نڪنم...
یک جهان شعر سرودم که بفهمی تنها محض لبخند تو شاعر شده‌ام خوش انصاف
درد اگر شعر شود، شعر به جایی نرسد قلم و دفتر و طبع و هنرت می‌سوزد!
خیال خام من این بود پنهانت کنم اما؟! نمیدانم چرا از پشت هر شعرم نمایانی؟!
از راه دور میدهم ارباب جان سلام ذکرم فقط حسین ولاغیر میشود هرروز گرشودمتبرک به این سلام من مطمئنم عاقبتم خیرمیشود...!! ❤️ 🌹
قسمتم دور از تو بودن بود و تنهایۍ ولۍ بوسه‌باران میڪنم نامِ‌تو را در شعرِ خویش ...
یک عالم عاشقانه در فال شما دنیا همه شاعرانه تر مال شما شادی و نشاط و تندرستی همه عمر در دامن پاک بخت و اقبال شما ...
صبح زیبای من آن لحظه ناب است که تو با دوتا چای و دوخط شعر بیایی پیشم
🌻سلام صبحتون بخیر🌻 روزتون عالی و بابرکت به‌ قصد عاشقی دل را بـه دریا می‌زنیـمـ اما نمی‌دانیم‌ طوفان این‌ میان با ما چه‌ خواهد کرد!
نکند بوی تورا باد به هرجا ببرد خوش ندارم دلِ هر رهگذری را ببری
. چه راه دوریست از قلب تا دست راست اگر چپ دست بودم شاعرانه تر مینوشتم...
از حُجب و حیا به هیچ راضی شده‌ای دلخوش به چت و ایموجی بازی شده‌ای تلخ است که با چادرِ زهرا خواهر! بازیچهٔ معشوقِ مجازی شده‌ای!
از روی غریبه سخت رو می‌گیرم از باغِ بهشت،عطر و بو می‌گیرم با چادر زهرا به جهاد آمده‌ام پاداشِ جهاد را از او می‌گیرم
بگریز از هجوم غم اندر پناه شعر! در روزگار خوش‌تر ازین کار و بار کو؟
پُر ز بیداد دل است این دفتر شعر و غزل زنده بادا هر که شعرش میدهد طعم عسل چشم دل وا میکند تَک بیتی از یک مثنوی بین مردم با کنایه میشود ضرب المَثَل