eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود آخر شدی شهید در این کربلا تو هم آیینه ای مکدّرم از دست روزگار آهی بکش به یاد من، ای بی وفا تو هم چندی است از تو غافلم ای زندگی ببخش چنگی نمی زنی به دل این روزها تو هم ای زخم کهنه ای که دهان باز کرده ای چون دیگران بخند به غم های ما تو هم تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد چشم انتظار باش در این ماجرا تو هم | | ♥
••° نماز وحشت این عاشقانه را خواندم من از نبود تو، با افتخار می‌ترسم! ♥️
ابر بارنده به دریا مے گفت: گر نبارم تو ڪجا دریایی؟ در دلش خنده ڪنان دریا گفت: ابر بارنده تو هم از مایی!! 😎
چشٖم بد دور از گل رویت، که در گلزار حُسن هـرگـز از روی تـو نازکتر، گلـی نشکفته است
چون خسته کبوتر که در آخر ز پر افتاد هرکس به سرش عشق تو افتاد ور افتاد عاشق که شدی,درک کنی از چه دلش را اینگونه به دریا زد و جان در خطر افتاد تا آمده ای خنده به لب, بی برو برگرد از چشم همه عالم و آدم, قمر افتاد در جنگ میان من و عشق تو عیان است مجنون صفتی بر من عاشق ثمر افتاد سهل است که شیرین شوی و همره فرهاد بینی که چسان در دل او شور و شر افتاد عشقست و رَهَش تاختن و جامه دریدن در معرکه ی عشق چه بسیار سر افتاد ❤️
منم یک آدم افسرده ی درحال بی خوابی که تقویمم پراست ازروزهای تلخ وبی تابی
عاقبت یک روز با شعرم شکارت میکنم🙈😅 در میان خانه ی قلبت اِقامت میکنم😬😄 خوب معلوم است خیلی دوستت دارم ولی🙊😬😅 مثل هر دفعه نمیگویم رعایت میکنم😅🙈 😜😅🤕🙈
خواب نمیبردمرا یارنمیخردمرا مرگ نمیدردمرا آه چه بی بهاشدم
اسمم به مستی مفرط دچار میشود همین که روی لبهایت میرقصد!! ♥️
حال من حال مریضیست که باید میرفت که تو را دید، ولی جای خودش قلبش رفت..
نمیدانم چرا پیش ِ منی و باز دلتنــــگم چنان پیغمبری تنها و بی اعجاز دلتنگم به روی ِ تو که پشت ِ پنجره هاشور ِ بارانی اگرچه میکنم آغوش ِ خود را باز، دلتنـگم نخی از دود ِ سیگارم به سویت چشم میدوزد چه می آید به قدت اینهــــمه ابراز: دلتنــگم به چشمان ِ تو این جعبه سیاهت خیره می مانم کنار ِ صنـــــدلی ِ خالــــــی ِ پرواز دلتنگم جهان ِ بی تو هر لحظه اضافه خدمتی تلخ است به خط نامه هــــــای ِ آخر ِ سرباز، دلتنگم نتی در کاســـه ی ِ گردویی ام آتـش نمی ریزد زمستان است و بی سر پنجه ات چون ساز دلتنگم تنیده تارهـــای ِ صوتی ام را عنکبـــوت ِ بغض پر از ته مایه ی ِ دشـــتی، هزار آواز دلتنــگم برای "یاد ِ ایامی که در گلشـــن فغانی بود" شبیه تار ِ تنها مانده ی ِ شهنـــاز، دلتنگم "به درمانم نمی کوشی نمیدانی مگر دردم" لسان الغیبم و اندازه ی ِ شیـــــراز دلتنگم نه اکنون که رسیده برگهــــای ِ آخر ِ تقویم من از سین ِ نخستین سیب، از آن آغاز دلتنگم شبی "صادق" تر از هر صبح، بغضم را "هدایت" کن برای یک اتاق ِ دنـــج و شیر ِ گـــاز دلتنگم
من زمین گیرم و افتاده ام از پا امشب بی تو باید چه کنم با دلِ تنها امشب؟ پیشِ دریا اگر از آتشِ دل شکوه کنم به گمانم که بسوزد دلِ دریا امشب تو خودت خواسته بودی بروی...حالا من به چه شوقی بنویسم غمِ خود را امشب؟ می روی پشتِ سرت می شکند هر لحظه قلبِ پردرد ترین شاعرِ دنیا امشب وزن ها، قافیه ها، سمتِ تو در جریانند بس که کارم شده اصرار و تمنا امشب باز هم این غزلم انچه دلم خواست نشد بی تو خون می چکد از جانِ غزل ها امشب