🍁 🍁 🍁
🍁 🍁
🍁
کسی حساب نکردو به احترام خودم
جواب میدهم اینجا به هر سلام خودم
تویی که عاشق اشعار ناب من هستی
بخواه دفتر من را به انضمام خودم
فقیرم از "تونداری" که رفته ایمانم
تورا به بیع فضولی زدم بنام خودم
به جنگ سرد نگاه تو رفتم و حالا
رسیده ام به فروپاشی نظام خودم
شکایت از تو ندارم که برنخواهی گشت
چه دردها نکشیده دل از دوام خودم
زبان طعنه زنان پیش عقل من کند است
چه زخمها که نخورده دل از کلام خودم
دوباره بی خبر از تو به دشت برگشتند
تمام قاصدکک های بی مرام خودم
بهای حرمت دل در جوانی ام اینست
خمیده قامتم اما به احترام خودم
#حسین_مرادی
🍁
🍁 🍁
🍁 🍁 🍁
من میان روضه هایت این چنین فهمیده ام
در مسیرت هر که عشقش بیش، اشکش بیشتر
#بانو_نگین_نقیبی
سروده: ۲۱شهریور۱۳۹۷
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
#وحشی_بافقی
جمعه ها بی تو دلِ تنگ ِ زمین بی تاب است
و تمنّای دلم دیدن آن ارباب است
جمعه ها حال دلم، حال همان سیل زده ست
که نیایی همه زندگی اش بر آب است!
#بانو_نگین_نقیبی
سروده : جمعه ۱۸مرداد۱۳۹۸
سلام علیکم
......
شیداترین مجنون بر روی زمینم؛
دلتنگ چاییهای صبح اربعینم...
هر جا بیابانی ببینم، کوفه یا شام
مجنون داغ تلخ زینالعابدینم
گویی که زینب خطبهها در جان من ریخت
اندوهگین و داغدار و آتشینم
سوز سه ساله کوثر پهلو شکسته
آتش زده بر سینهی خلوت گزینم
ای حرمله! روزِ قیامت منتظر باش
با اذن اربابم، تو را من در کمینم
بس کن دگر شاعر، چه مانده که نگفتی؟
خواهی بگویی والهی امالبنینم؟...
آه ای مخاطب در دلم داغ کسی هست
نامش حسین است و شده دنیا و دینم
با شربتی سوز مرا افزون نمایید
دلتنگ چاییهای صبح اربعینم
#علیرضا_رنجبر
پرواز میخواهم بیاو آسمانم باش
بیزارم از دنیا بیا بانو جهانم باش
چشمان تو زیباترین مضمون شعرم شد
باش و عصای دست و پاهای زبانم باش
چون مرده ای در حال و رفت و آمدم بی عشق
از دست وپاها تا نیفتادم تو جانم باش
جز بودن تو خواهش دیگر ندارد دل
یا مهربانم باش یا نامهربانم باش
از هر نسب یا هرسبب خالیست اطرافم
هم بستگان هم سایر وابستگانم باش
برروی دریا تخته چوبی بی هدف هستم
مقصد توهستی نازنینا بادبانم باش
#حسین_مرادی
#سلام_ارباب_خوبم ❤️
تا گفتم #السلام_علیکم دلم شکست
#نام_حسین ، بند دلم را، ز هم گسست
ای اسم اعظمت به زبانم، عَلَی الدَّوام
ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکَلام
دادم تو را قسم به نخِ چادری که سوخت..
شاید دلتــــــ بسوزد و یک کربلا دهے..
#امام_حسین_ع
#کربلا
اندازه ی یک عمر تنهایی غزل دارم
وقتی #تو با باران نمی آیی غزل دارم
این جاده ها بن بست های بی سرانجامند
وقتی #تو پایان غزلهایی ، غزل دارم
#جابر_ترمک
چندیست خوراکم همه شب #گریه و زاریست
از جان و دلِ بی رمقم صبر فراری ست
تقویم پُر از ضربدرِ سرخِ جنون شد
ڪارِ منِ مشتاق فقط روز شماریست