✅حالا که به عظمت بانو پی بردیم، وقتشه که زندگیشون رو بذاریم جلوی چشممون رو، سر تا پای زندگیمون رو از روی زندگی ایشون نقاشی کنیم.
👆«بانو! اجازه»، کتاب دوم از مجموعۀ «ریحانۀ خدا»، چهارده تا درس کلیدی از سبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیهاست که یه دنیای جدیدی رو در مقابلمون به نمایش میذاره.
قیمت: 10000 تومان.
با 20% تخفیف ویژه اهالی بمان: 8000 تومان.
💬چه قدر به این جمله فکر کردیم که امام زمان علیه السلام فرمودن: «همانا در دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله برای من الگوی نیکویی است»
👆«فاطمهای که تو یادمان دادی» کتاب سوم مجموعۀ «ریحانه خدا»، دلنوشتههای مهدوی؛ امّا با رنگ و بوی فاطمی هستش.
قیمت: 8000 تومان.
با 20% تخفیف ویژه اهالی بمان: 6400 تومان.
💡نور خدا💡
💡امشب برقهایمان رفته بود.
منتظر شدیم که بیاید.
چند دقیقه بیشتر نگذشت
که تاب تاریکی را نیاوردیم
و چراغهایی روشن کردیم.
با نور چراغهای کم سو داشتیم سر میکردیم
که برق آمد و ما را خوشحال کرد.
خیلی زود چراغها را خاموش کردیم
امّا به یک دقیقه هم نگذشت
که باز هم برق رفت
و ما به دنبال روشن کردن همان چراغهای کم سو رفتیم.
💡آقا!
به ما ایمان بیاور.
ما با تاریکی غریبهایم و از آن فراری.
دست خودمان هم نیست
وقتی نور برود
دنبالش میرویم
و اگر اصلش نباشد
با بدلش سر میکنیم
و گاهی هم عادت میکنیم به نورهای بدلی
و راستش نگران روزی هستم
که دیگر با نورهای اصلی
میانهمان به هم بریزد.
شنیدهام وقتی بیایی
برخی تو را بدلی میخوانند و در برابرت میایستند.
💡آقا!
ما هنوز به نورهای بدلی عادت نکردهایم
ولی داریم با این نورها
زندگانیمان را سر میکنیم.
سر کردن با نورهای بدلی و راضی شدن به آنها
نشانۀ خوبی نیست.
دارد وضعمان خراب میشود.
خرابتر از این نشده زودتر بیا.
💡شبت بخیر نور خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌺🌺🌺
✅ خلاصهی #درس شصت و سوم:
تا حالا به امانت بودن نعمتا فکر کردیم؟
🍃🌺🌺🌺
🔻تا حالا چند تا نکته دربارۀ راههای شکر کردن گفتیم:
▫️نعمتای خدا رو بشناسیم و بفهمیم که چه قدر غرق نعمتیم.
▫️از خدا با زبونمون تشکّر زبونی کنیم.
▫️از کسایی که واسطۀ رسیدن نعمت به ما
هستند هم تشکّر کنیم.
☑️ اما راه بعدی شکر کردن، شکر عملیه.
🍃امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودن:
🍂شکر هر نعمتی پرهیز از چیزی است که خدا حرام کرده است.
📚(الخصال، ج1، ص 14)
⁉️ ما حرفای زیادی از این راه شنیدیم؛ امّا میدونید چرا رومون اثر نکرده؟
● برا این که اون مرحلۀ اوّل که شناخت نعمت بود رو، خوب طی نکردیم.
به قدری باید تو این مرحله عمیق شد و فکر کرد که توجّه به نعمتا برامون یه عادت همیشگی بشه. باید به جایی برسیم که وقتی خواستیم گناه کنیم، با همۀ وجودمون حس کنیم این گناه، مثلاً اگه گناه زبونه، داره با زبونی انجام میگیره که نعمته.
این حال باعث میشه مقاومت و ایستادگیمون در برابر گناه بالا بره؛ چون تو این حالت، به معنای واقعی، خودمون رو مدیون خدا میبینیم و خجالت میکشیم که گناه کنیم.
• طرف پولش رو داره بیخودی خرج میکنه. بهش میگی چرا؟ میگه پول خودمه، تو چی کار داری؟
• داره عمرش رو پای چیزای بیخودی تلف میکنه، میگه عمر خودمه، دلم میخواد.
📛خیلی خطرناکه آدم، نعمتاش رو برا خودش بدونه. کسی که نعمتایی رو که خدا در اختیارش قرار داده، برا خودش بدونه، نمیتونه قانونایی رو که خدا برا استفاده از نعمتا به آدم گفته، رعایت کنه؛ برا همینم گناه میکنه. گناه، یعنی رعایت نکردن قانون خدا.
✔️ همیشه باید روی این فکر کنیم که ما مالک هیچ کدوم از نعمتایی که در اختیارمونه، نیستیم، هیچ کدوم. هر چی نعمت داریم، صفر تا صدش برا خداست. این نعمتا حتّی قرضی هم نیستن، همهشون امانتن پیش من.
اگه این حس، یعنی احساس مدیون بودن به خدا و احساس امانت بودن همۀ نعمتا بهمون دست بده، به معنای واقعی مشکلاتمون حل میشه.
✔️ شاید بعضیا بگن این طوری نگاه کردن به همۀ نعمتا کاری سختیه. من کاری به سخت و آسون بودنش ندارم به این کار دارم که اگه این نگاه رو نداشته باشیم، نمیشه بندگی کرد، نمیشه زندگی کرد.
شما اگه بتونید این نگاه رو تو جامعه زنده کنید، خیلی از سؤالا، خود به خود پاک میشن.
● دختره میگه: من دوست دارم زیباییم رو تو جامعه به نمایش بذارم. به هیچ کسی هم مربوط نیست؛ چون این یه مسئلۀ شخصیه و زیبایی برا خودمه!
● خب دختر خانم! این زیبایی رو از کجا آوردی؟ مگه این زیبایی، نعمت نیست؟ مگه این نعمت، دست تو امانت نیست؟ تو با نظر خودت، بدون اجازۀ صاحب اصلی، چه طوری میتونی از این امانت هر طوری که دلت خواست استفاده کنی؟
☑️ اگه این قدری که برای فلسفۀ احکام توی جامعه وقت گذاشتیم، برا جا انداختن این نگاه وقت گذاشته بودیم، الآن دیگه لازم نبود این جوری دست و پا بزنیم تا بعضیا قبول کنن که چرا باید فلان کار رو انجام بدن و چرا اون کار دیگه رو نباید انجام بدن.
■ این نگاه، نگاه گمشدۀ ما به نعمتای خداست. خیلی از اختلافای ما تو زندگی برا همین حسّ مالکیته.
■ همۀ نعمتا دست ما امانته، پس ما باید نعمت رو همون طوری که صاحب امانت (خدا) صلاح میدونه استفاده کنیم.
■ هر چی دور و برمون هست رو:
خودمون، همسرمون، پدر و مادرمون، شرایطمون، استعدادهامون همه و همه رو نعمت خدا بدونیم، همه رو. بعدش از خدا بپرسیم که خدای مهربونم! خدای عزیزم! دوست داری از این نعمتایی که بهم دادی، چه طوری استفاده کنم؟ هر جوابی رو که گرفتیم، بریم سراغش.
#خلاصه_درس شصت و سوم
https://eitaa.com/abbasivaladi
➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖
🌺 اینم پیدیاف درس شصت و سوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
063 درس شصت و سوم تا حالا به امانت بودن نعمتا فکر کردیم؟.pdf
218.7K
#درس
درس شصت و سوم:
تا حالا به امانت بودن نعمتا فکر کردیم؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
✨دل وقتی که تنگ میشود
معلوم است که صاحبش زنده است.
فقط آدمهای مردهاند
که دلشان برای تو تنگ نمیشود.
✨من خیلی مراقب دلم هستم
و حواسم جمع است
که کی برای تو تنگ میشود، کی تنگ نمیشود
کی زیاد تنگ میشود و کی کم تنگ میشود.
✨وقتی دلم برای تو تنگ نمیشود
قشنگ حس میکنم که دارم میمیرم
نه از این مردنهای معمولی
جان کندنهایی که خیالش برای کشتن آدم کافی است.
✨وقتی که دلم کم تنگ میشود برایت
احساس میکنم که هوا کم آوردهام برای نفس کشیدن.
وقتی هم که دلم زیاد تنگ میشود برایت
قشنگ معلوم است که زندگی
با همۀ زیباییاش رو به من آورده.
✨نه این که من دلتنگی برای تو را دوست داشته باشم
و نه این که با دلتنگی برای تو زندگی کنم
نه! دلتنگی برای تو همان زندگی است.
اگر کسی دلتنگ تو بود و از دنیا رفت
مرده نامیدنش خطاست.
✨چه قدر دوست دارم
آدمهایی را که دلشان برای تو تنگ میشود.
اصلاً مگر کسی که دلش برای تو تنگ نمیشود آدم است؟
✨نه این که فکر کنی
به این حرفهایی که گفتم باور ندارم
امّا اگر دلتنگی همان زندگی باشد که هست
گاهی زندگی فشار میآورد به آدم
این روزها هم از همان روزهایی است
که زندگی به من فشار آورده.
بار زندگی سنگین شده
احساس میکنم دارم کم میآورم زیر بار زندگی.
اگر کسی بی آن که تو را ببیند
دلش باز شود، باید به او هشدار مرگ داد
امّا میشود دلتنگی را با دیدن تو درمان کرد.
کمکم کن کم نیاورم زیر بار زندگی
من ضعیفتر از آنم که در خیال بگنجد.
✨شبت بخیر دوای دلِ تنگم!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
گاهی به بیوفایی روزگار که میاندیشم
و تازیانۀ جفای کسانی را
روی گردۀ خویش احساس میکنم
که امید نوازش از آنها داشتم
فشاری را روی قلبم احساس میکنم
که گویی میخواهد از تپش بایستد
و تکه تکه از سینهام بیرون بزند.
آنهایی که دوستشان داشتم
بیشتر از آنهایی که مدعی دوست داشتنم بودند
به قلبم فشار آوردند.
میدانی چه کار میکنم
تا قلبم دوباره آرام بگیرد
و تپیدن از نو آغاز کند؟
یاد تو میافتم و تازیانههای جفایی که
هر روز روی گردهات فرود آوردم.
یاد تو میافتم و جامهای وفایی که
در مقابل نگاهت بر زمین زدم و شکستم.
آقا!
تو مرا دوست داری، نه؟
من با نواختن تازیانههای جفا و شکستن جامهای وفا
چند بار دلت را تکه تکه کردهام؟
تو در میان مدعیان سینهچاکت
چند نفر مثل من داری؟
یکی؟ دو تا؟ سه تا؟ چند نفر؟
الهی بمیرم برای تو
با قلب پر از دردی که
باید تا وقتی که خدا میخواهد بتپد.
مرا ببخش و باور کن
نه نواختن تازیانه را دوست دارم
و نه شکستن جام وفا را.
کمی دیگر مرا تحمل کن
قول میدهم خوب شوم آقا!
شبت بخیر ای میان دوستانت غریب!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🌙حضرت عید🌙
🌙زمزمه افتاده در میان مردم که ماه را دیدهاند
و فردا روز عید است
و حالا شعرِ «عید آمد و عید آمد»، نُقل مجلسهایمان شده.
ببخش ما را که به جای شعر «عید آمد و عید آمد»
غزل سوزناک «چرا تو نیامدی» را نمیخوانیم.
ولی اجازه بده امشب کمی از نیامدنت بگویم
و این حرفها را حتّی اگر حرف دلم نیست
و واژههای پشت هم ردیف شده است
تو حرف دلم بدان و آن وقت بخوان.
🌙عید آمد؛ ولی تو نیامدی
و کاش یاد میدادی به ما
چگونه در عیدهایی که میآیند و تو نمیآیی
از ته دل شاد باشیم و لبخند بزنیم!
🌙دلم میگوید: «بدون تو از ته دل شادی کردن
نشانۀ عاشق نبودن است
و ما که محکومیم به عاشقی
تا تو نیایی، نمیتوانیم از ته دل شاد باشیم».
دلم که اشتباه نمیگوید. میگوید؟
🌙قبول داری در دل شاد نبودن و در ظاهر خندیدن
کار هر کسی نیست و برای خودش ریاضتی است؟
یعنی ما در هر عیدی که میآید
محکومیم به یک ریاضت جان فرسا:
در دلمان کوه غم باشد و بر لبمان رود لبخند جاری؟!
🌙کاش فقط غصّه، غصّۀ نیامدنت بود!
دیدی یک ماه رمضان دیگر هم گذشت
ولی حتّی یک برای یک بار به اندازۀ یک خرما
مرا مهمان سفرۀ افطارت نکردی!
چند افطار به انتظار نشستم
ولی پیکی از سوی تو نیامد برای دعوت به افطاری
و چه قدر در خیالم خرمای افطار را
با دست تو در دهانم گذاشتم.
تو بگو که این غم را در کجای دلم بگذارم
که ماه رمضان دیگری آمد و رفت
و من نه یک سحر و نه یک افطار
با تو همسفره نشدم.
باشد قبول! من لایق همسفره شدن با تو نبودم
خوش به حال جذامیهایی که
توفیق یافتند همسفرۀ جدت شوند
چه کار باید کرد جز این که قبول کنم نشستن در کنار من
از همنشینی با آن جذامیها هم سختتر است!
باشد باز هم قبول!
من ریاضت خندیدن را در عید فردا به جان میخرم.
🌙شبت بخیر حضرت عید!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
شبت بخیر حضرت عید.mp3
927.9K
👆👆👆صوت شب بخیر امشب
https://eitaa.com/abbasivaladi
🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸
🍃
🌸
سلام
🌸عیدتون مبارک🌸
سی شب با صوتای تفکر همراهمون بودین.
حس و حالتون رو برامون بگید👇
@Modir_abbasivaladi
منتظریم💐
🌸
🍃
🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸
روزی که تو رفتی پشت پردۀ غیبت
چند نفر در این عالم نفسشان بند آمد و مردند؟
چند نفر زبانشان بند آمد و لال شدند؟
چند نفر بهتشان زد و از همه چیز بریدند؟
چند نفر نالهشان دل فرشتهها را ریش ریش کرد؟
چند نفر لب به غذا نزدند و آب ننوشیدند؟
یعنی تو رفتی و عالم رفتنت را به تماشا نشست؟
و قبرستانها در روز رفتن تو
مردههای بیشتری به خودشان ندیدند؟
میشود باور کرد؟
نکند من هم اگر آن روز بودم
زنده میماندم و نمیمردم؟
حتّی دوست ندارم خیالش از ذهنم عبور کند.
بگذار خدا را شکر کنم
که روز رفتنت به دنیا نیامده بودم.
ولی حالا هر چهقدر هم که بد باشم
خیال بیتو بودن
مرگ را مجسّم میکند در برابرم.
من بیتو یعنی من بیزندگی.
آقا!
به رفتن تو و نمردن آدمها که فکر میکنم
آتش میگیرم برای غربتت
شبت بخیر مرد غریب خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi