بیا تا با آمدنت زندگی معنا بگیرد
✍️بانو آلاله
مولا ی من!
سلام
به روز تولدت نزدیک می شویم؛ روزی که قدم های پر از خیر و آرامشت را به عرصه گیتی نهادی تا خورشید به روی تو لبخند زند و ستاره و مهتاب به سجدهات بیفتند.
تو بدون نشانهای به این عرصه پا نهادی تا نشانههای بزر گ را آشکار سازی و اتفاقات بلندی برای تاریخ بشر رقم بزنی. تو بدون نشانه آمدی تا نشانههای فراموش شده دین را آشکار سازی در روزگاری که هیچ نشانی باقی نخواهد ماند.
تو آمدی تا زندگی معنا بگیرد و کوچه پس کوچههای خاکی و تاریکی قلبمان را روشنایی بخشی و با باران رحمت و امیدت آب و جارو نمایی.
تو آمدی تا منتظران را بیقرار ظهورت نمایی.
#به_قلم_آلاله
#مهدویت
#نیمه_شعبان
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
وقتی فضای مجازی، صحنه نمایش پروپاگاندا میشود
✍️فاطمه شکیب رخ، عضو تحریریه مجتهده امین
پروپاگاندا اصطلاحی است که برای ارسال اطلاعات هماهنگ و جهتدار به منظور تهییج افکار عمومی، پشتیبانی از یک مسئله یا عقیده خاص، دستکاری یا تأثیرگذاری بر عقاید گروهها استفاده میشود. این روش ارتباطی به اشکال هنری، فیلم ، گفتار و موسیقی بیشتر مطرح است و توسط قدرتهای سلطهجوی جهانی همواره در شمار مهمترین ابزار استعمار نوین بهکار گرفته شده است.*
با در نظر داشتن تعریف مذکور اهمیت دغدغه رهبری در خصوص ولنگاری و افسار گسیختگی فضای مجازی بهتر درک میشود، ایشان در سخنرانیهای گوناگون در طی بیست سال اخیر بر اهمیت کنترل و هدایت فجازی بهمنظور بهرهمندی بهینه تاکید داشتند و در بیانات خویش با گفتمانهای مؤاخدهآمیز، نسبت به متصدیان کنترل این فضا سخن راندهاند؛ نقمت بزرگ در عین چاقوی خطرناک بودن اینترنت (۱)، ترغیب و فراخوان جوانان برای شکستن محاصره تبلیغاتی دشمن و برهم زدن کانونهای ضدمعنویت و ضداخلاق مجازی (۲)، تصریح بر اداره فضای مجازی توسط تجاوزگران فرهنگی و مطالبه مدیریت به همت مدیران داخلی و انتقاد بر رهایی فعلی آن (۳)، آرایش جنگی دشمن در این فضا در مقابل ملت ایران که به محل لغزشگاه و بزرگتر از زندگی روزمره مردم تبدیل شده است و در آخر قتلهگاهی برای نوجوانان و جوانان ایرانی که منطقه عظیمی از آن اکنون در دست دشمن می باشد (۴) تنها شماری از سخنان دغدغهآمیز سکاندار انقلاب است که به شکل مطلوب مورد توجه مسئولان مربوطه نبوده و نیست. ایشان در گفتاری دیگر مبنی بر هشدار در عواقب عدم نظارت بر فجازی تاکید داشتند: نباید این وسیله را در اختیار دشمن گذاشت که بتواند علیه کشور و علیه ملت توطئه کند (۵) در همین راستا مطالبه جدی از دستگاههای مسئول یعنی وزارت ارتباطات و شورایعالی مجازی (۶) بازگو شد چرا که در حالی قویترینِ کشورهای جهان، در فضای مجازی خطّ قرمز دارند و کنترل می کنند ما نیز باید کنترل داشته باشیم (۷).
در اینجا این مسئله فهم میگردد که سخنان مقام معظم رهبری مربوط به فضای گسستهی مجازی در این سال ها مخاطبانی مهمی بنام ملت ایران دارد، همان ملتی که آتش به اختیار شد تا با آنچه در توان مییابد به خط مقدم دشمن هجوم آورد، شاید اولین گام برای مطالبه دغدغه های رهبری، فراخوان مردمی مسئولانی باشد که نسبت به این موضوع تغافل ورزیده اند و در دومین قدم حضور مستمر و پر توان من و شمای مخاطب در فضای مجازی باشد تا این مکان محل امنی برای دشمنان قسم خوردهی ملت قرار نگیرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
* برای اطلاعات بیشتر ر.ک: برنیز ادوارد، صنعت پروپاگاندا، افکار عمومی چگونه تولید و تحریک میشوند؛ ترجمه مجتبی عزیزی.
(1) بیانات 26 /۰۹/1381.
(2) بیانیه گام دوم انقلاب 22/۱۱/ 1397.
(3) بیانات 22 /۰۴/ 1399؛ ۲/۰۶/ 1399؛ ۱/۱/ 1400.
(4) بیانات 11 /۰۲/ 1398؛ 19 /۰۸/ 1395.
(5) بیانات ۱/۱/ 1400.
(6) بیانات 13 /۰۲/ 1395.
(7) بیانات ۲۲/۰۳/۱۳۹۶.
#سواد_رسانه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏳روز شمار جشن نیمه شعبان ...
⚜ألسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقْرَاُ وَ تُبَیِّن
🎊 ۱ روز مانده به جشن تولد امام زمان
#نیمه_شعبان
#بیا_یارت_میشم
#تولیدگر
#جعفرزاده
کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️
@jz_resane
نسل امام ندیده
✍🏻مریم زارعی
هم غریب است هم لذت بخش و هم حسرت برانگیز! اینکه تولد امامی زنده هست؛ خیلی غریب است برایمان، آخر باید بدون حضور امام برایشان تولد بگیریم.
اینکه تولد امامی زنده است؛ خیلی لذتبخش است، چون شاهد تولد امامی هستیم که زنده هست، در بین ماست و نفس میکشد.
اینکه تولد امامی زنده است؛ حسرت برانگیز است، حسرتِ نداشتنِ چشمِ مهدی بین! چشمانی که توانایی دیدار روی ماهش را ندارد.
ما نسل امام ندیدههاییم! همانهایی که پیامبر(ص) فرمود: ایمانشان قویتر از مردمان صدر اسلام است.
مایی که از پس ابرهای سنگین و غبار گرفتهی غیبت دل خوش به حضور امامی هستیم که روزی میآید و زمین و زمان را جای بهتری برای زندگیکردن میکند.
مایی که هر جمعه یادمان میآید کسی باید باشد که نیست! کسی که اثرات حضورش هست ولی حاضر نیست.
مایی که در پس همهی گرفتاریها و ناامیدی هایمان چون لیاقت حضور محضر امام نداریم تا برایشان درد و دل کنیم؛ باید چشمهایمان را ببندیم و عصر ظهور را تصور کنیم و صدای «انا المهدی» را از دور آبادِ عمق جانمان متصور شویم.
مایی که فریادهای «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبة ولینا»یمان بلند است. مایی که اگر چه خستهایم از مبارزه اما امیدواریم به ظهورش و به نفسکشیدن در زمان حضورش.
پروردگارا ما غریبانِ امام ندیده را به وصال امامِ غایبمان برسان!
🍃و تقرعینه غدا برؤیتکم🍃
پ.ن: عکس نوشت اثر فائزه گلشاهی، نفر دوم تصویرسازی جشنواره انسان تمام
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
گمشده شهر شلوغ
✍️مخدره چمنخواه
مولای من!
آقای مهربانم!
در کوچه باغ های دلم به دنبال ردپایت بودم
نگاهم را به هر سو انداختم
کجایی آقاجان؟
دارم از هجر تو می سوزم
به فریادم برس
ضربان قلبم، کند شده
بیا با نامت جان بگیرم. مهدی جان
کودک که بودم پدرم صبحهای جمعه، درب خانه را آب و جارو میکرد تا اگر از اون حوالی عبور کردی...
و حالا عمریست، با اشک چشمم، دلم را صفا میدهم برای عبورت مولا جان!
مهربان پدر!
در شلوغی شهر بهدنبالت بودم
اما؛ در خلوتی دل، منتظرم بودی
مرا ببخش
و
اسم مرا گوشه قلبت حک کن
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هم میزی
✍️فاطمه وجگانی
در زمان بچگی گاهی اوقات مادران لقمهای برای هممیزی بچهشان توی کیف او میگذاشتند. هممیزیها همدیگر را خیلی دوست داشتند. دنیای بچهها کلاس و مدرسه بود. هم میزیها، باهم میرفتند و باهم میآمدندو خلاصه جیک و پیکشون یکی بود.
حتی اگر هممسیر خانه همدیگر نبودند مقداری از راه را همراهی میکردند باکلی با شوخیها و بازیهای بچگانه. با دست تکان دادن به معنای خداحافظی از هم جدا میشدند تا صبح روز بعد.
گاهی وقتها مخصوصا عصر روز قبل امتحان، به خانه هممیزی میرفتند و زیر درخت توت سفید حصیری پهن میکردند و درس میخواندند.
خستگی بین درس را با لی لی و خالهبازی و قایم باشک و خوراکیهای خوشمزهی مامانی؛ لواشک، انجیرخشکه، آش جو و گاهی شبدر سرکه پر میکردند. صدای خندههای بچگی و بازی بالا بلندی و وسطی، هنوز گوشمان را نوازش میدهد و دلمان را آب میکند.
غم هممیزی غمِ ما بود. مراقب بودیم تا دیگران او را اذیت نکنند حتی حواسمان بود که کسی در مورد پدر دوستمان که از دنیا رفته بود، نپرسد تا مبادا دلش بلرزد.
بعد از هممیزی، با دوستان همکلاسی جلو میزی و پشتی ارتباط گرفتیم. پاک کن، مدادتراش و مداد قرمز کوچولوی همکلاسی که گم میشد از زیر میزمان پیدا میکردیم و به او میدادیم.
همکلاسیها در زنگ تفریح با قرارهای قبلی، زیر درخت انار مدرسه، سفره میانداختند و صبحانه میخوردند. نان و پنیر و خیار محلی و گوجهی بومی دل معلمان را نیز هوایی میکرد.
کنار هم میزی، همکلاسی، هم مدرسهای ها، خاطرات خوشِ مسجد و شبهای قدر رمضان و بیداری تا صبح... این دوستی ها را مضاعف کرده بود.
حالا همهایمان زیاد شده بودند، هم ها که زیاد میشوند غم ها نیز زیادتر.غم دوستی که صورتش را پشه ی سالک زده بود، غم دستهای آنی که درسش را خوب نمیخواند و برگ دفتری بود برای خوردن خط کشهای چوبی معلم! آن یکی برای خرید کیف و کفش و لباس عیدش مشکل داشت و دیگری رنج جدایی پدر و مادرش را.
هم ها از میز و کلاس و مدرسه به دایره ی بزرگتری رسید، در واقع ما رشد اجتماعی پیدا کردیم.
همسر گزینی و ازدواج و نه تنها غم های همسر و فرزند و خانواده ی هسته ای بلکه خانواده گسترده شد و رنجِ آنان رنج ما شد.
خانهداری، همسایهداری، هم محلهای، همشهری، هم نوع و هم وطن همه و همه..
حتی غمِ هم های ما شاید غم هم های آنها نبود. غم ما جدای از غم خیلیها بود. غم دخترانی که از نماز فرار میکنند، پوشش مناسب ندارند، مورد آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند و در جنگ روانی مسمومیت وارد شدهاند.
هم میزی همان هم میزی است فقط تغییر زمان و مکان و گاهی تغییر هویت داده است. رنج کوچک شدن سفره اش، غم تربیت فرزند، رنج بیماری والدین و از دست دادن عزیزانش، را دارد. مراقب هممیزی هایمان باشیم.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
برگی از دلنوشته با پدرجان
سه شنبه 16 اسفند1401. شب نیمه شعبان
✍️اشرف پهلوانی قمی
سلام بابایی امروز خیلی خوشحالم. خیلیها مثل من روزشماری کردهاند تا چنین روزی را ببینند. چشمان آسمان شهرمان هم از ذوق، بارانی است و همه شهر چراغانی. گُله گُله سربازانت دست به دست هم دادهاند تا وفای به عهد و پیمانت را ثابت کنند و بگویند: «آقاجان تا تو نیایی گره از کار این دنیا باز نشود». بیا و دست این خیل عاشقانت را بگیر. بیا و عیدیمان را آمدنت قرار بده. چقدر دلتنگتم! دلم میخواهد روبرویت بنشینم و یک دل سیر از روزگار و سختیها و بیوفاییهایش بگویم. دلم میخواهد از نامردی بعضی آدمها، از بیحجابی بگویم؛ از اینکه چقدر دلمان خون است؛ از این که چقدر ناراحت میشوم وقتی میبینم بینمازی همه جا را پر کرده و هرکسی روزگارش را بدون امام و دینش میگذراند و اصلا هم ناراحت نیست. اما امروز عید است و زمان گِله و شکایت نیست. عید میلاد صاحب زمین و زمان است. کسی که همه منتظر آمدنش هستند؛ اما تو بابای منی. با تو درددلم را نگویم، با که بگویم؟ پیش کدام نامحرمی اعتراف کنم که چقدر شرمندهام که هیچ قدمی برنداشتهام. مگر قرار نشد که خودت هدایتم کنی؟ مگر قرار نشد تنهایم نگذاری؟ مگر قرار نشد تو مولایم باشی و من سربازت. نمیدانی چقدر پشتمان خالی است! بیا بابا! بیا تا به همه ثابت کنیم آنچه گفتیم و سالها ادعایش کردیم حقیقت بود. بیا و بگو که صاحبمان هستی. بیا و زخم دلمان را مرهمی نِه. بیا و خزان دلمان را بهاری کن. بابایی میدانم که توان ما محدود و زمینی است و تو به قدرت بینهایت پروردگار متصلی. دستمان را بگیر. هدایتمان کن تا سربازت باشیم جانبرکف و آماده جهاد.
اللهم عجّل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
عید بیعت
✍️فاطمه شکیب رخ
تا کی در انتظار تو شب را سحر کنم
شب تا سحر به یاد رخت ندبه سر کنم
ای غایب از نظر نظری کن به حال ما
تا چند سیل، اشک روان از بصر کنم
ای آنکه دلم به یاد تو پرسه می زند
هر دم به یاد غربتت صیحه می زند
جانی که به جان من است ارزانی شما
بازآی که غم از ندیدنت ناله می زند
#عید_بیعت بر منتظران حضرت بقیة الله اعظم عج الله تعالی فرجه تبریک و تنهیت باد
#نیمه_شعبان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
چشم انتظار، عمری به انتظارنشستم ،نیامدی
✍️فاطمه حسینی پناه
چشم از همه به غیر تو بستم ،نیامدی
ای مایه ی امید بشر، رشته ی امید
از هر کسی به غیر تو بستم ،نیامدی
ای خضر راه گمشدگان ،در مسیر عشق
چشم انتظار ،هرچه نشستم ،نیامدی
با حلقه های موی تو گفتم شبی به راز
ای حلقه ی امید به دستم، نیامدی
عمرم به آرزوی تو آخر شد و هنوز
در آرزوی تو هستم ، نیامدی
"اللهم عجل لولیک الفرج "
"والعافیه و النصر"
"وجعلنا من اعوانه و انصاره"
"والمستشهدین بین یدیه"
" آمین یا رب العالمین"
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
"متفاوت"
✍️زهرا سبحانی، عضو تحریریه مجتهده امین
برای من این نیمه شعبان متفاوتترین نیمهی شعبان عمرم خواهد بود. سالهای قبل دور وبریهایم را از چند روز قبل، کچل میکردم اما این بار آخرین لحظههای آمدنت را میگذرانم اما هنوز که هنوز است نمیدانم التماس آمدنت را در کدام کوچه پس کوچههای خواستههایم، جا گذاشتهام؟
اصلا نمیدانم التماس آمدنت را چگونه جار بزنم؟ با قسم دادن به باران نشسته بر گونههای مادرانی که میخواهند مادری کنند اما نمیتوانند؟
یا به طول بیراههی زنانی که با دنیا در افتادهاند تا هویت خود را ثابت کنند؟!
یا به دخترانی که دیگر از حسهای قشنگ وجودشان که بهشت را زیر پایشان میکرد، دست کشیدهاند؟!
یا به دلهرههای مادرانی که نمیدانند در این دنیای با دشمنهای نامرئی، چگونه جگرگوشههایشان را آماده.ی تو کنند؟!
و یا اینکه به روزهایی که دلمان بخاطر خون شهدا، خون است و حرفهای فلان مُحلل بی تحلیل و فلان کانال دار مجازی، نشسته ایم که آن ارگان نیاز به اصلاح، امور ما را اصلاح کند...
به آن برچسبزنهایی که هنوز کلمه بر روی کاغذ ننشسته به صرافت توجیه می افتند؛ زحمت نمی دهم و از این هم می گذرم؛ اگرچه می دانم که میدانی، استدلال های محضِ نیمه شعبان متفاوت عمرم را!
این بار فقط با دیدن ماه رویات شادی می کنم چون «یُفرج به عن المومنین» را برای تو خوانده اند و مگر بهتر از این می توان یافت برای کسی مثل من که به انتظار منت خدا نشسته است تا با تو، منِ مستضعف را برهاند از این اما و اگرها؛
از این باید و نبایدهایی که مثل موریانه مرا می خورد و دم نمی آورم تا مبادا در زمره ی دشمن شادکنها باشم!
برای نسل دخترکانم؛ آه را به قهر خدا گره زده ام تا در پهنای مدتی که بزرگ مردی از سلاله ی اجدادت، مرا از آن اسفناکی پهلوی نجات داد؛ دامن گیر کسانی شود که مرا از مادری گرفتند تا با تیغ عدل خودت، به سزایشان برسانی؛که قصه ی تاریخ برای دومین بار از تنهایی علی زمان نگوید و
برای دلم هر روز سندی به سدیدی قرآن کریم میآورم که ضعف نکنم، که کم نیاورم، که این بار برای آمدنت؛ دیگر عزیزم را به قربانگاه راه خدا، بدرقه نکنم چون خود به میدان آمده ام.
سلاحی هم ندارم جز همین حس مادری، حس زنانگی و انگشت های ظریفی که گره های خناسان شارلاتان را باز میکند..
کمکم می کنی منجی من؟!
#حجاب
#فضای_مجازی
#فرزندآوری
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
دیدیم در پیالهی خود عکس یار را
✍️مهتا صانعی، عضو تحریریه مجتهده امین
از ما نگیر مستیِ چشم خمار را
دیدیم در پیالهی خود عکس یار را
پوشانده روی آینه را تلّی از غبار
کِی میتکانی از دل ما این غبار را
من دورم از نگاه تو که سبز و روشن است
ترسیم کن دوباره برایم بهار را
تنها به شوق دیدن روی تو بود اگر
جانم خریده سختی این روز گار را
مردن برای تو همهی حسرت من است
کِی میکنی نصیب من این افتخار را
یاقوت میشود دل هر سنگریزهای
اینجادهها ببیند اگر آن سوار را
کوتاهی از دل من و از دیدهی من است
خواندهست غایبش اگر آن آشکار را!
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان
پایان ببخش سختی اینانتظار را...
#مهتا_صانعی
#نیمه_شعبان
#عجلعلیظهورک
💠 @shaeranehowzavi
مثلا تو می آیی
✍م.حیدریانمنش
مثلا تو می آیی و من دوباره برای تو می نویسم.
برای چندمین بار رقعهات به شیخ مفید را می خوانم و برای چندمین بار بلکه بارها و بارها قند در دلم آب می شود.
مثلا خودم را جای آن جوان خراسانی می گذارم و شما را جای امام رضا (ع) و چقدر تضمین هایش به دلم می نشیند.
یعنی می شنوم.
یعنی زنده می مانم برای دیدنت.
مثلا امشب جامعه می خوانم شاید هم عدیله بخوانم بهتر باشد
بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری
وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء
فروغ تابان بخوانمت یا شعله فروزان، زمین تو را می خواهد بلکه می خواند.
بکم ینزل الغیث
باران هم به برکت تو می آید
قربان دل دریاییات خشکسالی را چاره ای کن.
َبِکمْ یجْبَرُ الْمَهِیضُ وَ یشْفَی الْمَرِیضُ
مریضها هم بواسطه تو شفا می گیرند
مریضها و باز دلی که راهی پنجره فولاد می شود، کجا گره قلبم را به پنجره فولاد دلت برسانم.
یعنی دلم به دلت می رسد تو که از حالم و حرفم باخبری
امروز با جمعیت زیادی من هم جمکرانم
عجیب به آمدن تو فکر می کنم به اینکه علم ۲۷ حرف دارد و تا قبل از آمدن تو تنها دو حرف از آن را بشر یافته است، این همه وسیله و شکافتن اتم و سفر به کرات و ... تنها دو حرف است!
چه خبر می شود آن روز؟
مثلا لبخند می زنم که خودم را در کوچه هایی که دوران حکومت توست تصور می کنم
حتی رنگ شهرها هم، ابزارها، مصالح ساختمانی ... حتی عقلها
اینجا عجیبتر، شیرینتر، شادتر از تصور من است.
از تو چه پنهان، البته پنهان که نیست به محوریت تو در آخرت هم می اندیشم آن زمانی که خداوند انسانها را فراخوان می دهد که يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ با تو رنگ قیامت و بهشت هم فرق می کند.
کاش بیایی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI