eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
728 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
214 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️زهرا سعادت تاریخ ایثار این سرزمین در تکرار است... همه زمینهایی که قدمگاه عاشقان حضرت ارباب(ع) اند،کربلاست.... همه روزهایی که تا پای جان برای اعتلای اسلام،آرمانها و روح الله ها سینه سپر کرده و با خونشان درخت تنومند انقلاب را آبیاری میکنند،عاشوراست.... این روزها هم پشت خاکریزهای دفاع از حیای فاطمی ناموس این مرزو بوم،جهان آرا ها فریاد میزنند که مبادا ایمانتان سقوط کند!! آری.... خواهرم برای تحقق شعار خرمشهرها در پیش داریم!! @AFKAREHOWZAVI
. 💕بلوغ ✍زهرا نجاتی تصویری که می‌بینید، متعلق است به یک عشق پخته. عشق بالغی که حاصل بلوغ یک رابطه است؛ بلوغ ازدواج. بلوغ ازدواج که مانند خودانسان‌ها، باید به سنی مثل پانزده سالگی برسد، تا کمی از آب وگل دربیاید، تا کمی راحت‌تر روی زمین پا بگیرد. زمان لازم دارد تا بالغ شود تا بتواند در برابرطوفان‌های ناملایم، تاب بیاورد! ازدواج دقیقا مثل همان بچه‌ی پرشور وشری است که زمان می برد تا بشناسیش! زمان می‌برد تا حساسیت‌هایش را، نقاط آسیپ پذیرش را، پاشنه آشیلش را بشناسی! این همان عشق بالغی است که در دنیای ما عجیب گم شده و سرگردان است! این همان عشقی است که حالا در ادبیات کوچه و بازار، به سخره گرفته شده! همان عشقی است که جوانها در جستجویش، جوانی می‌کنند و عاشق می‌شوند اما چون پای آن، پایمردی ندارند، نه بالغ می‌شود نه شکل می‌گیرد، نه زیبا می‌شود! فقط خواستم بگویم همان‌طور که تا از آب و گل درآمدن فرزند، صبربسیار بباید؛ برای بالغ شدن ازدواج و پاگرفتن نهال عشق، هم، صبر بسیار بباید. همان صبری که به منزله‌ی سر ایمان است، همان صبری که اگر نباشد، ایمانی نیست، همان صبری که در آموزشش، به نسل آینده، یهذفرزندان ونوجوان‌هایمان، خیلی توفیق نداشته‌ایم! @AFKAREHOWZAVI
. "برای ایران خانم وپاره تنش" ✍هاجر کریمی یادت هست داشتی زیر چنگ ودندان بعثی هاتکه وپاره میشدی باهزارمکافات کشیدیمت بیرون داشتندمیبردندتورا... ازهمان ابتدای جنگ عراقی هااسمت راگذاشتند "عبادان"وتوراتوی نقشه کشورشان اضافه کردند... بیشرافت های بعثی... به تو چشم داشتند... تو گل بودی یکی از بهترین شهرهای ما.. مو های فرفریت پرازشهدخرماهای شیرین بود... زیبابودی و چشمانت برق خاصی داشت. خونگرم وطنازودلفریب... تو ولی... ناموس مابودی... دختر زیبای ایران که مادرت نامت را ابادان گذاشته بود... اندازه شادی ماوقتی توراپس گرفتیم قدرخشم وناراحتی همان روزی بودکه دست نامحرمان به گیسوی تورسید وانرا پریشان کرد... تو را درهم شکست وپیر شدی... بعد از همه این سالها هنوز کابوس جدا افتادنت به خواب مردان باغیرت خانه هجوم میکند... هنوز درد این تعرض روح غیور برادرانت را آزار میدهد... میدانم که این سالهازخمهای تنت کمی التیام نگرفت... امامیدانی عزیزدلم... ماخیلی خوشحالیم که توراداریم... حتی اگرلازم باشدهمه جهان اراهایمان راخرج توکنیم,هیهات که بگذاریم از اغوش مادر جدا بیفتی... ایران خانم به تو عشق میورزد... به تووهمه فرزندان دیگرش... @AFKAREHOWZAVI
. خرمشهرها در پیش است ✍فاطمه میری سوم خرداد می‌شود و این جمله را پرتکرار می‌شنویم که جهان‌آرا در گرماگرم کارزار جنگ به دوستان هم رزمش گفته بود: "بچه ها اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح می کنیم؛ مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند." شهر دوباره فتح شد، بدون حضور محمد و دیگر رفقایش. انگار خدا خواسته بود عیار بچه‌های خرمشهر را بسنجد، عیار فرمانده‌آنان را محک بزند که چقدر دلش در گرو معبود است؟ اصلا فتح خرمشهر به چه قیمتی می‌ارزد؟ بچه‌ها مواظب ایمان‌شان بودند تا سقوط نکند و خدا بهترین جبران کننده است و برای‌شان به بهترین وجه جبران کرد که گوشه‌ای از آن جبران، فتح خرمشهر بود. برای لحظه لحظه این عنایت خداوند شاکریم. اما پیر مرادمان گفت: خرمشهرها در پیش است. خدایا کمک‌ کن تا ما هم چونان محمد جهان‌آرا و یارانش از سد نفس خود بگذریم وکمک کن که خرمشهر‌هایمان را برای ظهور مهدی فاطمه سلام الله علیها آماده کنیم. ان‌شاء الله @AFKAREHOWZAVI
. را فتح کردیم اما ✍فاطمه شکیب رخ ما را فتح کردیم چرا که رنگ لباس دشمن مشخص بود! محل سقوط خمپاره پیدا بود! نیت خصمانه‌اش هویدا بود! حال که دشمن در لباس شهوت ظهور کرده و مسیر و نیتش در لباس تزویر پنهان است، برخی گیج می‌شوند، برخی خطا می‌زنند و عده ای او را اصلا نمی‌بینند و یا نمی‌شناسند! قصه را به عقب برگردانیم، در جنگ صفین قرآن‌ها که بر نیزه رفت، عده ای امام زمان شان را ترک کردند، دیگرانی او را متهم کردند! نتیجه چه شد؟! جنگ حق و باطلی دیگر، دوباره واجب شد! جنگ نهروان را می‌گویم! جنگ با خارج شدگان از دایره‌ی دین را می‌گویم! نهروان رویارویی لاجرمی بود که راه پسی نداشت ولی کینه‌های ناکثان را بیشتر کرد، آیا علی (ع) آن واجب را بخاطر نتیجه ناخوشایند ترک نمود؟! چه کسی به ما حق داده وقتی عده‌ای علم مخالفت با شعائر دین را بلند کرده اند، ما کوتاه بیاییم؟ و در مواجهه با آنان نرمی پیشه کنیم؟ و عفاف را خواندید؟ مضمون احترام برای کسانی که آداب شرع را به سخره می‌گیرند، بر اساس کدام مستند قرآنی تصور شده است؟ «یکی به نعل می‌زنند و یکی به میخ»، بیایید با یکدیگر صادق باشیم اگر دلیل و انگیزه‌ای برای فتح خرمشهرها ندارید، لااقل لایحه‌ای هم صدور نفرمایید! @AFKAREHOWZAVI
لایحه‌ی عفاف و حجاب در میانه‌ی بی‌تصوری از مفهوم دولت ✍ دکترمریم منصوری در بحبوبه‌‌ی درخواست قشری از بدنه‌ی مردمی دغدغه‌مند درباره‌ی مقوله‌ی حجاب، صدای لایحه‌ای در این باره بلند شد که محتوای آن، حاکی از جریمه‌های نقدی پلکانی برای خاطیان مقوله‌ی عفاف و حجاب است. آن‌چه بیش از هر چیز دیگری از این لایحه به ذهن متبادر می‌شود، عدم وجود هیچ نوع الگوی حاکمیتی، هیچ نوع عاملیت فرهنگی و هیچ گونه تصوری از مردم است که این همه «هیچ» در یکجا، فریاد «من نمی‌توانم» را از متن و پیشنهاددهندگان این لایحه به ذهن مخاطب متبادر می‌سازد. متن، بیش از آن‌چه کلمات نوشته شده‌اش، یک سری اصول و معناها را به ذهن القا کنند، نانوشته هایی دارد که به نظر می رسد آن نانوشته‌ها، برای مخاطب، "نوعی از گفتمان" را ایجاد می‌نماید که اثرات آن سال‌های سال قطعا در اخلاق جامعه و رفتار سیاستی حاکمان پیامد خواهد داشت. اگرچه بنا ندارم که بر مبنای متن منتشر شده که احتمالا پیش‌نویس است، قضاوت کنم، اما ذکر چند نکته خطاب به نویسندگان این متن که نوع نگاهشان از «هیچ‌های مذکور» حکایت می کند، نکاتی را عرض می‌کنم: مراقبت از نقش و جایگاه مردم در فرهنگ جامعه، مساله‌ای اساسی و بنیادین است و نهادهای سیاستی و قانون‌گذار باید به فهمی از فرهنگ در این زمینه ملزم بمانند که «مردم» را در خردترین و کلان‌ترین لایه‌های عاملیت در نظر بگیرد. تسهیلگری در این زمینه، مهم‌تر از عاملیت مستقیم حاکمیت است، ولو بخشی از اقشار دغدغه‌مند جامعه را رنجور نماید. لذا اگر بناست که مسیری پلکانی در نظر گرفته شود، قبل از پلکان‌های جزایی، باید مصونیت‌های مردمی و تسهیلگری مردم و نهادهای میانجی در این زمینه را بسط دهد. پدیده‌ی کشف حجاب، پدیده‌ای منتشر و بسیار پراکنده در جامعه است. فهم درست این پراکندگی و حتی «همه‌جایی آن» دو راه را پیش روی سیاستگذار می نهد: یا با هزاران چشم خود(دوربین‌ها) شروع به کنترل‌گری نماید و حجم عظیمی از انرژی و مخارج و وقت نهادهای اجرایی و قضایی را به این موضوع اختصاص دهد و یا بر چشم‌های مردم، به عنوان صاحبان اصلی این آب و خاک و با توضیحی از خود به عنوان "حاکمیتی برآمده از آنان" و "اذعان به ناتوانی خود"، حساب باز کند. مورد اول، رویکردی است که توسط دولت‌های خودکامه پیگیر می‌شود و منجر به این می شود که حاکمیت برای برائت از خودکامگی، روز به روز از سیاست‌های خود عقب‌نشینی کند، حال این که گزینه دوم، روز به روز بر قدرت حاکمیت، به عنوان روح برآمده از یک بدنه‌ی مردمی خواهد افزود. البته تبیین‌های نظری و گفتمان‌های پشتیبان نیز نقش موثری در این زمینه دارند. یعنی حاکمیت در این کنش، بایسته است با تمرکز بر "مردم"، این مساله را بیش از آن که سیاسی جلوه دهد، به لایه‌های اخلاقی آن نزدیک سازد و به مردم گوشزد نماید، همچون امنیت، این مساله، مقوله‌ای است که نه تنها آحاد جامعه_فارغ از دعواهای سیاسی_ با آن درگیر هستند و مساله، بهره برداری سیاسی نیست، بلکه خود مردم، مقوم اخلاق جامعه هستند و از قضا، حاکمیت، تنها در نقش پشتیبان و تسهیلگر به این عرصه ورود می‌نماید. @AFKAREHOWZAVI
🔖 موج‌شکنانِ تمدن‌سازنساء خلیلی دریا سازندۀ سرنوشت ملت‌ها است. بله همین دریا، با تمام زیبایی‌اش، آوای دلنشین موج‌هایش، کف الودگی ساحلش، قدرتی عظیم دارد که می‌تواند سرنوشت ملت‌ها را بسازد یا نابود کند. این آبی بیکران از یک سو مظهر اقتدار پرودگار است و رب العالمین به آن قسم خورده است (طور، آیه۶). از سوی دیگر، استیصال آدمی در برابر خشم دریا به قدری است که انسان را با دعای پنهانی به دامن خدا می‌اندازد و پروردگار از این استغاثه بنی بشر اینگونه یاد می‌کند که «قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرين؛ بگو: «چه كسى شما را از تاريكي‌هاى صحرا و دريا رهايى مى‌بخشد؟! در‌حالى‌كه او را با حالت تضرّع [و آشكارا] و در پنهانى مى‌خوانيد؛ [و مى‌گوييد]: اگر از اين [خطرات و تاريكى‌ها] ما را رهايى بخشد، از شكرگزاران خواهيم بود.»(انعام، آیه ۶۳) و کمتر کسی می‌تواند بر دریا غلبه کند. حال اگر کسانی بتوانند بر تلاطم‌های این زلال بیکران، غلبه کنند؛ حقیقتا پرچمدار پیشرفت سرزمین و طلیعه‌دار گسترش تمدن خود هستند. البته در طول تاریخ، تمدنی که بر مبنای خودمحورپنداری و سرمایه‌پرستی بنا شده باشد؛ این طلیعه‌داری او، جز به جهان‌خواری و بیچارگی ملت‌های ضعیف‌تر نمی‌انجامد. تاریخ نمونه‎های پُر آوازه‌ی زیادی را به خاطر دارد؛ مانند قدرتِ نیروی دریایی انگلیس که به گسترش مایملک او در زمین منجر شد. این کشور با تکیه بر آن نیرو، یکه تاز اروپا گشت و خود را بریتانیای کبیر نامید و مفتخر بود که خورشید در مستعمرات او غروب نمی‌کند. یا آمریکای دهۀ هفتاد و هشتاد میلادی را می‌توان مصداق این جهانخواری دانست که با مانورهای جنگ ستارگان و مانور دریایی FleetEX 83-1 جهان تک قطبی را اعلام کرد و خود را کدخدای عالم نامید. تنها کافی بود که خبرِ آمدنِ ناو آمریکایی به منطقه‌ای منتشر شود تا دولتی پرچم سفید خود را بلند کند و تسلیم بی‌چون و چرای او شود. خوشبختانه، جمهوری اسلامی نیز به قدرت تمدنی دریا آگاه است و در این راه با جانفشانی‌های غیورمردانی دارای عزمِ آهنین و با شتاب، گام‌های خود را به سمتِ ماموریت تمدنی خود برمی‌دارد. گرچه در ابتدا «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» می‌نمود اما با «استقامت» و تکیه بر «توان داخلی» و اعتماد به «سنت الهی»، قدم به قدم، رد پای جهانخوران از مرزهای آبی ایران پاک شد. اولین صیدِ «مروارید»ِ دریادلان ایرانی تنها ۴۰ روز بعد تجاوز عراق به خاک ایران رقم خورد. ادامهٔ این راه با مردانی حماسه‌ساز مانند شهید نادر مهدوی بود که در ۲ مردادماه ۱۳۶۶، بزرگترین عملیات اسکورت بعد از جنگ جهانی دوم را ناکام گذاشتند و با رشادت او و همرزمانش «ارادۀ جدی» آمریکا در خلیج فارس خرد شد. این بغض خفَت‌آور، برای آمریکایی‌ها چنان گران تمام شد که در به در، دنبال این سرو قامت ایرانی گشتند. البته، راه نادرها با شهادتشان به پایان نرسید بلکه از خون این لاله‌های سرخ، ملت ما بیدارتر، پویاتر شدند. قهرمانانِ امیدآفرین در گذر ۴۴سال از عمر درخت انقلاب، با شناسایی نقاط ضعف و قوت، بهره‌گیری از تکنیک‌های جنگِ نامتقارن و ساخت اژدرهای پیشرفته، مسیر تاریخ را به گونه‌ای جلو بردند که ناوهای مظهرِ اقتدارِ آمریکا، به چشم اسفندیار نیروی دریایی این کشور مبدل شدند. در این رابطه، نشنال اینترست در هشداری نوشته بود: «ناوهای آمریکایی دیگر مقرون به صرفه نیستند و به آمریکا در جنگ‌های احتمالی نه تنها کمکی نمی‌کنند بلکه خود به هدف‌های آسیب پذیر نیز تبدیل می‌شوند.» و اینگونه بود که به آرامی، ناوهای غول‌پیکر آمریکایی از مرز آبی ایران فاصله معناداری گرفتند. این عقب‌نشینیِ «چپاولگر بین‌المللی»، ظهور قدرتی نوین را در موازنه‌های دریایی بشارت می‌داد. امّا، این نیز پایان راه نبود. نیروهای متخصص ایرانی با عزمی انقلابی و «مجاهدت خاموش» خود بر مرکب «ساخت ایران» نشستند و راه را به سمت اقیانوس‌ها هموار کردند. نیروی دریایی «راهبردی»، در اولین تجربه سفر خود به دور دنیا خوش درخشید. با تحمل سه طوفان در اقیانوس آرام، ۸ شبانه روز تلاطم، تحمل ۴۸ درجه انحراف، پیش‌بینی آیندۀ وضعیت آب‌وهوای اقیانوسی، توان مهندسان و تجربه کارکنان ایرانی را به رخ جهانیان کشید. این ارمغان اندکی نیست و نویدبخش حال و آینده امیدبخش برای ایران و اسلام است که دریاسالار «نیکولای یومنوف» فرمانده نیروی دریایی روسیه را اینگونه به تحسین واداشت؛ «قطعاً ناوگروه یک کشور ابرقدرت می‌تواند دور کره زمین را طی کند... انجام موفقیت‌آمیز مأموریت ناوگروه ۸۶ به دور کره زمین نشان از آمادگی‌های فنی، تجهیزات، آموزش و تجربه بالای کارکنان آن دارد.». این نیز تمام ماجرا نیست. @AFKAREHOWZAVI
. جنت آباد ✍نرگس سلیمانی از ترس فریاد می‌زنی اطرافیانت شروع به مسخره کردنت می‌کنند و حرف‌ها چون سیل کوچکی به سمتت سرازیر می‌شود که توبااین همه ادعای جهادی بودنت ازسوسک میترسی ،ازپریدن از ارتفاع درجواب همه شان دردل میگویی مگرسیده زهراحسینی نمی ترسید؟! سیده زهراحسینی که وقتی دست زخمی برادرش سیدعلی راپانسمان می کرددل ضعفه میگرفت ولی روزی رسید که همان دخترنازک نارنجی قصه مان خود عزیزدلش، برادر و پدرش را برای همیشه به جنت آباد سپرد. زمانه قابلیت عجیبی برای ساختن افراد دارد ازسیده زهراحسینی قهرمان می‌سازد از مریم کاظمی خبرنگارجنگی، از استاد فیزیک یک چریک خمینی تنهابه امیدتغییرات زمانه دل نبسته‌ایم اما دل خوشیم که زمانه ما رانیز بسازد @AFKAREHOWZAVI
. کشف من کشف ارشمیدس ✍زهرا نجاتی امروز حالم، حال ارشمیدس بود موقعی که قضیه‌ی فیثاغورث را کشف کرد. انصافا کشف من هم خیلی چیزی از عظمت فیثاغورث نداشت با این تفاوت که فیثاغورث خیلی به درد همه نمی‌خورد اما کشف من چرا. ادعای بزرگیست اما اگر اجازه بدهید ثابتش می‌کنم. کشف بزرگ من این بود که یکی از علل افسردگی و ناکامی بعضی از ما، بابت انرژی اضافه‌ای است که به ضرب و زورِسبک زندگی، برای خودمان ایحاد می‌کنیم. 👈 ما قهوه می‌خوریم، چای می‌خوریم، شکلات می‌خوریم و بامواد انرژی‌زای دیگر، انرژی روزانه‌مان را بالا نگه می‌داریم اما به جز عده‌ی قلیلی که تمام توانشان را صرف کار مفید و خدمت به خلق و کارهایشان می‌کنند، بقیه‌مان با این حجم از کار معمول خانه، حتی برای انها که وسواسی هستند یا زیاد کار می‌کنند، بازهم انرژی زیادی داریم. چون عادت نکردیم شب به موقع وحوالی ده بخوابیم و صبح قبل اذان بلند شویم. بین الطلوعین بیدار بمانیم و درعوض از خواب روز و صبح پرهیز کنیم. به جایش صبح تا ظهر را درخماری و چرت می‌گذرانیم، چندساعتی ظهرمشغول مار می‌شویم، عصر دوباره خمار می‌شویم و مقادیر زیادی کافیین استقاده می‌کنیم و نهایتا شب دیروقت به خواب می‌رویم. در نتیحه نماز شب که هیچ، نمازصبح هم، می‌پرد و ما دوباره فردا همان سبک را ادامه می‌دهیم. 👈 نهایتا روزانه اگرسایر امورزندگی هم بر وفق مراد باشد، باز چون انرژی اضافه‌تری داریم و نمی‌دانیم کجا صرفش کنیم_به خصوص زمانی که با موسیقی، سریال، افکارمنفی، هیجانات منفی و غیر منطقی خودمان را تشدید می‌کنیم، اما راهکاری برای تخلیه انرژی خودمان که ممکن است بخشی از ان عاطفی هم باشد_ پیدا نمی‌کنیم، دچار ناکامی، سرخوردگی و نهایتا افسردگی می‌شویم. البته که افسردگی دلیل و ریشه زیاد دارد اما اگر کمی دقت کنید، این عرایض را تاییدخواهید کرد که بخشی از ناکامی‌های ما بیش از انکه علت‌های چندان پیچیده وواقعی، داشته باشد، ریشه در همین عوامل و به خصوص سبک زندگی، ازجمله خوراک ذهن و خوراک معده‌مان دارد. الغرض، کاری ندارم به اینکه، حالا افسردگی را همه یک اپشن می‌دانند یا قهوه و نسکافه تبدیل به یک مخدر باکلاس برای همه با هرطبعی شده اما حواسمان باشد هرنوع انرژی، از جمله انرژی‌های دریافتی از موسیقی، تفریح و خوراکی اکر به شکل درست ومنطقی، بالا نرود و مهمتر اگر درست و به جا تخلیه نشود، دچار انحراف از مسیرطبیعت زندگی و بدن می‌شود. همان‌طور که قبلا هم گفته‌ایم حتی موضوع هیجانات جنسی هم ریشه در این قصه دارد. فعلا تا کشف دیگرمان بدرود.. @AFKAREHOWZAVI
. «قالی باف ها» ✍طیبه فرید وقتی رفتیم زیر یک سقف نوجوان بودیم. هم سن و سال های همسرم توی کوچه فوتبال بازی می کردند،این را از دیگران می شنیدم،حکما اگر عروسی مان رابرداشته بودیم و آورده بودیم توی این سال ها باید روزانه برچسب کودک همسری دشت می کردیم .با انبوهی از اقتضائات سنی زده بودیم به دل زندگی، توی خانه ای در طبقه دوم، که پنجره اتاقش رو به سلسله جبال دراک باز می شد و مزه آب شیرینش با آب های همه جای شهر تفاوت داشت. آن روزها مثل روزهای اول دبستان بود. پر از بی تجربگی واشتباه . گاهی بعضی چیزها را باهم خراب می کردیم،شاید درصد خرابکاری یکیمان گاهی کمتر و گاهی بیشتر بود،اما دوباره از نو می ساختیمش. طول کشید تا خودمان را پیدا کنیم توی شلوغی های آن سال های اول زندگی مشترک. طول کشید تا بفهمیم همسفر مسیر کمالی یک آدم دیگر شدن چه اتفاق مهمیست!و توِ نوعی چه جایگاه مهمی در دنیا پیدا کرده ای که آخر و عاقبت یک آدم دیگر را گره زده اند به پر و بال تو، باید با اخلاق های تکراری اش، با خوبی ها و بدی هایش بسازی و قوس صعود را برسانی به انتها.... طول کشید تا یاد بگیریم زندگی شبیه یک قالی ترکی قشقایی پر نقش و نگار است که هر کدام از نقش ها باید بر اساس یک طرح قبلی سر جای خودشان بنشینند،با رنگ هایی که از زمینه فرش متمایز باشد و قشنگیش به چشم بیاید، نقش ها و رنگ هایی که اگر بی حساب گذاشته می شد آن طرح زیبای نهایی شکل نمی گرفت. زندگی از همه آدم ها قالیباف های حرفه ای می سازد،بماند که چه طرحی در می اندازند و بماند بعضی از فرط بافتن برای خودشان حجره فرش های نفیس دست و پا می کنند. باید یکی دو دهه بگذرد وکمی از موهایتان سفید شود و احتمالا دوتا چین ظریف بنشیند گوشه چشم ها و وسط پیشانیتان و بعد برگردید و نگاه کنید ببینید آن قالی که بافته اید به کجای کار رسیده... سوم خرداد ۱۴٠۲ @AFKAREHOWZAVI
. دعوت ✍چمن خواه پدر و مادرم تصمیم گرفته بودند به زیارت امام رضا (علیه‌السّلام) بروند. قرار بر این بود که من و خواهرم را به خواهر بزرگترم که در اصفهان زندگی می‌کرد بسپارند و خودشان راهی مشهد شوند. شبی که بلیط مشهد گرفته بودند از راه رسید. آن زمان‌ها قطار یکسره به مشهد نبود. زائران می‌بایست با ماشین به تهران می‌آمدند و از آنجا با قطار به مشهد می‌رفتند. تاکسی برای بردن آنها به گاراژ (پایانه مسافربری)، جلوی درب خانه ایستاده بود. من که آن زمان ۸ یا ۹ ساله بودم زودتر از آنها سوار تاکسی شدم. هرچه مادرم اصرار کرد که پیاده شوم، پیاده نشدم. خودم را گوشه تاکسی به در چسباندم. پدرم گفت رهاش کن دامادمان او را برمی‌گرداند. وقتی رسیدیم به گاراژ، من زودتر از همه رفتم توی اتوبوس. گوشه چادرنمازم را به دندان گرفتم و دست‌هایم را محکم به میله‌های پشت صندلی جلویی قفل کردم. هر چه پدر و مادرم اصرار کردند که پیاده شوم ، از جایم تکان نخوردم و مرتب می‌گفتم من هم می‌خوام بیام پیش امام رضا(علیه‌السّلام). مادرم گفت برای تو هیچی برنداشتم، دفعه دیگه می‌بریمت. ولی کو گوش شنوا، عشق زیارت من را کر کرده بود. توی دنیای خودم سیر می‌کردم. بالاخره پدرم اصرار من را برای زیارت دید به مادرم گفت بزار بیاد حتما دعوت شده. به هر حال به تهران رسیدیم. بلیط را از قبل تهیه کرده بودند و من بلیط نداشتم. به همین خاطر، هر زمان که مامور قطار برای کنترل بلیت‌ها به کوپه ما سر می‌زد، من زیر نیمکت کوپه پنهان می‌شدم؛ تا اینکه به مشهد رسیدیم. برای من یک دست لباس کامل خریدند و با خودشان به زیارت بردند. از دیدن آن همه جلال و جبروت و زیبایی به وجد آمده بودم. گنبد زرین و صحن و سرای طلایی چشمم را خیره کرده بود. چند روزی که آنجا بودیم هر روز به زیارت می‌رفتیم و چون کوچک بودم و نمی توانستم دستم را به ضریح برسانم. من را بغل می‌کردند تا ضریح را ببوسم. هیچگاه این سفر را فراموش نمی‌کنم. چون فکر می‌کنم واقعا امام رضا(علیه‌السّلام) من را دعوت کرده بود که به دیدنش بروم. ☆خاطره‌ای از اولین سفر به مشهدالرضا علیه‌السّلام ☆ @AFKAREHOWZAVI
. 🔖کمی دخترانه   ✍آمنه عسکری منفرد  نازنینم می‌خواهم کمی دخترانه با تو نجوا کنم، با من همراه می‌شوی؟!  دخترم هویتت را چگونه یافتی؟ می‌دانی که چرا دختر را «ریحانه‌ی خلقت» نامیده‌اند؟ چون که پروردگار عالمیان برای خلقتش سنگ تمام گذاشته! آنجا که زیبایی، لطافت، ظرافت، حیا و عفت، قدرت و نفوذ کلام، آرامش و آسایش را در گوهر ناب وجودش به امانت گذاشته تا چون آیینه‌ای جلوه‌گر جلال و جمال و شکوه الهی گردد. آرام جانم! دختر باب رحمت و برکت برای پدر و مادر است و خواهر همراه و همدل برادر. زن مایه‌ی آرامش و عشق همسر می‌شود و چون تاج مادری بر سر نهد، پرورنده‌ی پاکترین مخلوقات هستی است. پس وقتی با آگاهی و عشق، فرزندانش را پرورش می‌‌دهد و بذر ایمان و اخلاق، حیا و عفت، غیرت و حمیّت را در وجودشان می‌کارَد، در پیِ انجامِ رسالتِ تکوینی خویش است. گلبرگ طوبایم! این روزهای هجمه‌ی شیاطین جن و انس که شاخه‌چینان هوس‌باز و هوسناک برای شکستن این‌همه حرمت و کرامت، دست دراز کرده‌اند و با شعارهای دروغین، هویت و اصالت پاک برخی دختران و زنان خودفریب و غافل را نشانه رفته‌اند، تنها در «پرده‌ی حجاب فاطمی » محفوظ و مصون خواهی ماند. پس مروارید گرانقدر وجودت را در صدف حجاب به امانت نگاه دار تا دستِ آلوده‌ی دغلبازانی که برای پرپر کردن عصمت و دزدیدن بزرگی روحت دندانِ طمع تیز کرده‌اند، کوتاه گردد. عزیزم! دختر برگزیده شده است برای مأموریت عظیم انسان‌سازی؛ پس با روحی بزرگ و بزرگوار، قلبی پرمهر و لبریز از عشق الهی، سرشار از عقلانیت و آگاهی برای برداشتن قدمهای بزرگ آماده باش که امروز دنیا در بستر آزمایشی بزرگ و سرنوشت‌ساز است و دشمن در کمین. اینک مهم‌ترین و اصلی‌ترین نقش دختران و زنان این سرزمین، هویت بخشی و تمدن سازی نسل مهدوی خواهد بود. دستم را بگیر! هادی و همراهت می‌شوم. @AFKAREHOWZAVI