eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
713 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
190 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. شطرنج ✍ف.خ مهم‌ترین مهره تو بازی شطرنج چیه!؟! «شـــــــاه» بنده خدا شاهه همیشه دورش سربازا هستن ،،،محدودش کردن،،،حق رو ازش گرفتن بذارید شاه آزاد باشه تو بازی ...! نظرت چیه؟! . بعضی چیزا اما برای ! اگه طرف مقابل تو بازی بیاد شاه تو رو بگیره، تو ...!! دشمن هم اینو فهمیده، فهمیده تو »شاه ایرانی ...! اگه تو رو بگیرن، کشور رو کردند تو حجابه ،،، کامله هر چقدر سرباز هات باشن، امنیتت به ..‌! @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
صدای رقیه ها طنین انداز می‌شود:«ان‌الباطل‌کان‌زهوقا» #رقیه #امام_حسین #حضرت_رقیه #شهادت_حضرت_رقیه
. کان زهوقا ✍زینب رضوی اگر این است تاثیر شنیدن، شنیدن کی بود مانند دیدن؟ دوباره و دوباره اشک، صدای روضه خوان در ذهنمان می‌پیچد، گوشواره،کتک،ضجر،گریه های بی‌امان، جاماندن و کنیزی، سر حسین. سال هاست با این روضه ها زندگی کردیم و قد کشیدیم. اما گاهی اوقات در ذهنمان، زنگ بزرگی به صدا در می آمد و سوال بزرگی خودنمایی می‌کرد، سوالی که از اعماق قلب سوخته‌مان برمیخواست. مگر میشود؟ هرچه نباشد، آدم هست، قلب دارد، دختر سه‌ساله و اینهمه ضجر؟ زجر و اینهمه شقاوت؟ خوب... شاید تاریخ یکجا خطا رفته و گیر اغراق افتاده. دوباره صدای روضه خوان در کوچه های ذهنمان می‌پیچد و دوباره و دوباره حیرت از اینهمه حیوان‌صفتی. سال ها می‌شنیدیم اما نمیفهمیدیم. میشنیدیم اما سختی های رقیه فرای درک ما بود و ما مجبور می شدیم به شنیده ها بسنده کنیم و اشک بریزیم. اما بالاخره دیدیم. دیدیم چشمه ای از سختی های کربلا و شام را. اینبار از گوشه کناره های فلسطین. دیدیم. دیدیم و فهمیدیم بغض صدای روضه‌خوان را. دیدیم و فهمیدیم اشک‌ها و یارب های طفل فلسطینی را. دیدیم و اشک ریختیم با اشک های دخترکی که آرزو می‌کرد، کاش من هم با پدر و مادرم، با برادران و خواهرانم رفته بودم و این روزهارا نمی‌دیدم. دوباره پلک می‌زنم و باز صدای روضه‌خوان، دوباره گریه‌ها و اصرار‌های رقیه به بابا و بازهم روضه تنهایی و جاماندن. روضه‌خوان می‌گفت: هرکس صدای گریه‌هایش را می‌شنید، می‌پرسید چه شده که دختر کوچکی این‌چنین گریه می‌کند؛ روضه خوان می‌گفت از زن غساله و حیرتش: مگر این دختر چه بیماری داشته که اینچنین کبود و سیاه است؟ می‌گفتند چه شده که دختر کوچکی دور از دیارش مدفون است؟ آری رقیه تنهایی و فراق پدر کشید و چشم فروبست اما از همان زمان شد سفیری دیگر برای کربلا. رقیه با گریه‌های جان‌سوزش جان عالمیان را سوزاند و پیام حسین را در جهان فریاد زد. فریاد زد که حسین مظلوم بود و دشمنانش ظالم‌ترین مردمان روزگار. رقیه در دیار غربت چشم از جهان فروبست تا چشمان مارا باز کند و اینک رقیه های غزه شده‌اند ادامه دهنده راه رقیه‌بنت‌الحسین. اگرچه یا بر اثر حملات صهیونیست‌ها شهید می‌شوند یا با دیدن تکه‌تکه شدن والدین خود جان می‌سپارند. آنها می‌میرند و آرام می‌گیرند اما صدایشان در سراسر عالم طنین‌انداز می‌شود. می‌میرند و عالمی را زنده می‌کنند. آنها می‌روند اما مردمانی در قلب آمریکا و گوشه‌گوشه‌های اروپا به حمایت از آنها به پا می‌خیزند. همان مردمانی که سیاست‌نامردانشان، با اسرائیل سر در یک آخور دارند. آری آنها می‌میرند و پیام حسین را به تمام دنیا مخابره میکنند. و به عالم می‌رسانند:«ان الباطل کان زهوقا» @AFKAREHOWZAVI