«قصه معکوس»
✍نرگس سلیمانی
حمید با شنیدن خطری که همسرش را تهدید کرده و نزدیک بود شهیدش کند، دیوانهوار دور اتاق میگشت و زیر لب میگفت: «فاطمه جان اگر برای تو اتفاقی میافتاد، من چه میکردم؟!»
و هربار جواب فاطمه را میشنید: «که تازه حال مرا تجربه کردی، حال تمام روزهایی که در این خانه منتظر برگشت تو از جبهه بودم»
تمام لحظاتی که این روایت از "به مجنون گفتم زنده بمان "را میخواندم مجنون وار به شما فکر میکردم؛ قصه همیشگی شهیدوشهادت وقتی به شما رسید فرق کرد.
علی جان آقای مظلوم مقتدرمن، این بار قرار بود تو همسر شهید شوی!
#فاطمیه
#شهید_حمید_باکری
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI