eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
729 دنبال‌کننده
1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» از «حسین بن ثُوَیر» نقل شده است: من و «یونس بن ظَبیان» و «مفضّل بن عمر» و «ابو سلمه سرّاج» نزد امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بودیم. از بین ما، یونس که از همه ما بزرگتر بود، سخن می‌گفت. یونس به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد: فدایتان شوم، من خیلی یاد امام حسین (علیه‌السلام) می‌افتم. (در چنین حالتی) چه بگویم؟ حضرت فرمودند: بگو: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» این را سه بار تکرار کن؛ چراکه سلام، به ایشان می‌رسد، چه از نزدیک و چه از دور.» 📚الكافي، ج۴، ص۵۷۵ ♡حسین جان! دنیای بی‌تو یعنی جهنم، امتحانم نکن با دوری...♡ @AFKAREHOWZAVI
وقتی که در دنیای ما پا می گذاری هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری لبخندهای مادرم را اول صبح با لقمه ای در جیب بابا می گذاری حتی همین نان حلال همسرم را هر شب خودت در سفره ما می گذاری پر می شود این خانه از بوی محبت وقتی در هر عطر را وا می گذاری تا زندگی بر شاخه ها هم پا بگیرد در لانه ها گنجشک ها را می گذاری این زندگی پشتش به لبخند تو گرم است ما را که می گوید که تنها می گذاری؟ ## مولا به یاد جدتان با خانواده من کربلا میخواهم آیا می گذاری؟ @sobhetazedam @AFKAREHOWZAVI
ادامه..... با اشاره به ریشه دشمنی‌ها، به خطبه‌ای که امام حسین(علیه‌السلام) در روز عاشورا بیان می‌دارند، توجه کنیم: «می‌دانید منشأ این جنگ داخلی چیست؟ می دانید چه کسی شما را وادار کرده که این آتش مشتعل را شعله‌ور کنید؟ کسی که دشمن مشترک من و شماست (و حَشَشتُم عَلَینا نارَ الفتنِ التی خبأها عَدوّکم و عَدوّنا) الان شما باد می‌زنید به آتش فتنه‌ای که این آتش را، دشمن مشترک من و شما ایجاد کرده. شما دشمن نیستید، شما را بازی دادند». حال این دشمن را در زیارت عاشورا که حدیث قدسی هست، می‌یابیم. اللهم خص انت اول ظالم باللعن مني و ابدا به اولا ثم الثاني و الثالث و الرابع اللهم العن يزيد خامسا و العن ... اینجاست که می‌بینیم یزید نفر پنجم لعن است و «اول ظالم» با تمام ظالمان متفاوت است. این «اول ظالم» کیست؟ خدایا تخصیص بزن لعن را با اول ظالم، سپس اغاز کن به سبب این تخصیص، لعن کن اولی و بعد دومی، سومی، چهارمی و پنجمی که یزید است. بنابراین نفر اول با اولی فرق می‌کند. باید به این کلید واژه‌های قرآنی و ادعیه دقت کنیم. در زیارت عاشورا حدود ۳۰ سلام و ۶۰ لعن داریم و این یعنی اهمیت دشمن شناسی. در قرآن دشمنان مسلمانان بارها معرفی شده‌اند. گروه اول مشرکان، گروه دوم منافقان و گروه سوم یهود و نصاری. اگر دقت کنیم می بینیم که حدود یک ششم از آیات قرآن به بنی اسرائیل اختصاص دارد و این تاکید ناشی از میزان ضربه زننده بودن این دشمن است که باید مورد توجه قرار گیرد. در واقع غفلت اصلی نیز از همین نقطه است. منافقان پیاده نظام این گروه هستند. در صدر اسلام نیز ضربات اصلی از توطئه های یهود و نصاری به دین وارد شده است. بنابراین می‌توان گفت که یهود چه در جریان سقیفه و چه در شکل‌گیری و تحکیم خلافت خلفای سه‌گانه و چه در استقرار معاویه و قدرت بخشی به این حزب در شام و علم کردن آن‌ها در مقابل حکومت امام علی(علیه‌السلام) و شهادت امام حسن(علیه‌السلام) و شکل گیری حادثه کربلا چه به صورت مستقیم و چه به واسطه حزب اموی نقشی غیر قابل انکار داشته است. آنچه امروز در غربِ آسیا، سوریه و فلسطین شاهد هستیم؛ چیزی جدای از این نقشه‌ی مُحرَّف بنی‌اسرائیل نیست. بنی‌اسرائیل سعی می‌کند با غصب موقعیت‌ها‌ی بنی‌اسماعیل, مسیر تاریخ را عوض کند و از غفلت‌های مسلمانان در برهه‌های مختلف تاریخ، نهایت بهره را ببرد. پایان. 🌱 @AFKAREHOWZAV
«جمع مونث حاضر» ✍طیبه فرید نه فقط گهواره که بعضی از برهه‌های مهم تاریخ را زن‌ها تکان داده‌اند. ابدان شهدا روی زمین مانده بود و مردها از ترس رذالت آل امیه جرات نداشتند دست به تدفین ببرند. زن‌های بنی اسد اما یک پا مرد بودند. با کلنگ آمدندکربلا برای حفاری قبور.اینجاتاریخ تکان خورد و خون مردهابه جوش آمد. @AFKAREHOWZAV
. خاطرات سفر اربعین ✍زهرا نجاتی سیدمحمد از کنارم رد می‌شود. کل مسیر، بالهجه فارسی و اَل اَل گذاشتنش سر هر کلمه ما را خندانده! برای اینکه خیلی هم با عرب‌ها هم‌ذات پنداری نکند، گفتم:«توی شلوغی صدای بلندی که شنیدید با لهجه غلیظ فارسی، عربی بلغور می‌کند، محمد است» حالا اما که طبعا زیربارش محبت و لقمه و آبمیوه و شربت موکب‌داران اغلب عراقی، آبادتر شده، نمی‌دانم چرا چشم‌هاش قرمز است. کنارش می ایستم و نگاهش می‌کنم، اشکهایش را با دست پاک و کوله و چمدانش را پشت سر را مرتب می‌کند ماتم برده. وسط شوخی و خنده و ساندویچ بی‌صف سلف سرویس، اشک چه میکند؟ انگار منتظر سوال من است. میان گریه می‌گوید:«اینا بدون اینکه مارو بشناسن، دارن یا التماس به ما غذا میدن و به خونه‌هاشون ببرن؟ عاشق این نقطه‌زنی‌های به وقتش هستم. تنور داغ است و وقت چسباندن نان تربیتی:_آره مامان. این اصل معنی ولایت مداریه. این اصل عشقه. یعنی فقط چون عاشق امام حسین علیه السلام هستند، دیگه هیچی مهم نیست. منت‌مون زو می‌کشند، پول خرج میکنند، عرب و عجم فراموش میشه، اینطور با اصرار نیمه شب، غذا و خوراکی آماده میکنن. محمد واقعا ماتش برده، نگاهم میکند و همینطور که نسبتا بلند مشغول گریه‌است، انگار هنوز میخواهد بشنود، بغضی پر از شوق، لحن مادرانه‌ام، را تشدید می‌کند: هرموفع همه مردم دنیا همه مسلمونا، همه شیعه‌ها این‌قدر عاشق امام زمان و همینقدر ولایتمدار بشن که هیچی براشون جز شیعه و محب اهل بیت بودن ارزش نداشته باشه و باقی اختلافاتشونو بذارن کنار، آقاظهور میکنه فرصت نیست. سیدمحمد هنوز بین گریه و شوق مانده. راه خیابان باز میشود و جماعت راهی سمت دیگر خیابان می‌شوند، پدرش از پشت سر ما را می‌بیند و دلیل حالش را نی پرسد و بعد همه بدون هیچ حرفی، به جامعه‌ای فکر می‌کنیم که اول باید لااقل در واحدهای کوچک مثل خانواده و فامیل مهدوی شود تا بعد به لطف حضرت دوست، کل جهان رافرا بگیرد. @AFKAREHOWZAVI
. چادر خاکی ✍️ فاطمه خانی حسینی او با چادری خاکی و تنی خسته و چشمانی که شاید روزهاست خواب آرام نداشته تا در رویا برادر را ببیند؛ آمده بود، بعد از چهل روز آمده بود تا برایش تعریف کند. خاک سرد، آتش داغ دلش را آرام نکرده بود. سر برادر را در این چهل روز دیده بود اما نه مثل همیشه، با لبانی سرخ و صورتی پر از محبت!! تنها، سر برادر را با خاک و خون می‌دید، سری که روی تن سوار نبود، سر جدا و تن جدا! حال بعد از چهل روز، وقت ملاقات شده، در راه اشک می‌ریخت و صورت خسته از اسارت را باران اشک شستشو می‌داد. نمی‌دانست برای علی اکبر برادرش گریه کند یا علی اصغر برادر؟! نمی‌دانست برای قاسمش برسر بکوبد یا برای جگر گوشه‌هایش؟! نمی‌دانست برای عزیزان حسن بگرید یا عزیزان حسین؟ نمی‌‌دانست برای خود حسین بگرید یا برای عباس ؟ حال برود بگوید دخترکت را پای پیاده به اسیری بردند؟! دستان زمخت‌شان را به صورت مثل گل او کوبیدند و در آخر هم قلب کوچکش طاقت نیاورد و ایستاد؟! بگوید رقیه در آغوش او، جان داد؟! ولی نمی‌شد، هرچه می‌گریست و بر سر و سینه و صورت می‌کوبید، برای حسین بود!! برای حسینی که کودکانش در آغوش او جان دادند. زینب کبری بودن دل می‌خواهد دلی که خداوند با دستان خودش جواهر صبر را در آن گذاشته باشد. قلبی می‌خواهد که پنج تن آل عبا نگاهش کنند و دستشان را بر روی قلبش بگذارند... آنان با گرمای دستشان، سردی دوران را گرم گرم نگه می‌دارند. زینب سلام‌الله‌علیها آمده بود تا با عزیزان خاندانش دیدار کند و چه دیداری شد اربعین! 🍃من و خاک کربلا الحمدلله_به کربلا رسیدیم!🍃 @AFKAREHOWZAVI
. *فراموشی* ✍زهرا نجاتی همه‌اش می‌خواهم به خودم حالی کنم که خب تمام شد دیگر. بحمدلله رفتی و آمدی و حالا آماده باش برای یک سال دیگر. لیاقتت را بگیر تا اربعین امسالت مثل پارسال به تباهی نرود. اما خب نمی‌شود. هیچ نمی‌شود فراموش کرد. نه مهربانی‌های موکب‌دارها را، نه موکبدارانی که روی زانو می‌نشستند و سینی سنگین پذیرایی را روی سرشان می‌گذاشتند. نه حتی دو سه کودکی که کنار هم می ایستاده‌اند و بی‌مناسبت،«لبیک یا حسین» می‌گفتند. نمی‌شود فراموش کرد مهربانی مردمی که زمانی محکوم بودند به دشمنی با ما. مردمی که حالا با تمام دل و مال و جانشان به میدان آمده‌اند تا شاید شعار«ما اهل کوفه نیستیم»، یک روز از سرزبان‌ها بیفتد. مردمی که حالا برایشان مهم نیست، شیخ یا سید، مرد یا زن، پیر یا جوان باشی. مهم این است که لابد عاشق «حسین» هستی که در این راه آمده‌ای و اگر اینطور است، پس هیچ‌چیز مهم نیست. مرد و جوان و پیر وشیوخشان، عمامه به سر و بی‌عمامه، وسط گرمای بالای چهل و پنج درجه ساعت‌ها می‌ایستند و باز برایشان مهم نیست کباب ترکی برایت سرو می‌کنند، یا لیوانی آب می، نوشانند، برایشان مهم است که کاری که از دستشان برای زوار اباعبدلله، برمی‌آید را انجام دهند. تصدیق می‌فرمایید که هیچ راحت نیست فراموش کردن پیرزن و زنانی که بی‌توجه به تشکرکردن یا نکردن ما ساعت‌ها دور تنوری در موکب نشسته‌اند و نان محلی طبخ می‌کنند. نانی که آن قدر بو و آوازه، اش می‌پیچد که زنها تک به تک سراغشان بروند و بگویند:_اجازه هست و آنها با لبخند راه باز کنند برایشان تا آنها هرقدر می‌خواهند نان بردارند و با زبانی ناقص، تشکر کنند. و یاد کسانی که هر صبح، صبحانه ردیف می‌کنند برای کسانی که هرقدر می‌خواهند می‌توانند بمانند یا شیخی که از نوادگان مرحوم حلی است و خودش صبحانه ردیف می‌کند. شخصا با ماشین سرجاده می‌رود، ماشین را پر می‌کند و به خانه می آورد و دوباره صبح آنها را به مسیر می‌رساند. سخت است فراموش کردن و اصلا نباید فراموش کرد حماسه ای را که هرسال به نام «حسین»، خلق می‌شود. به «عشق حسین» و توسط «ملت امام حسین». نمی‌شود و نباید فراموش کرد این را که اگر در گذشته دو ملت باهم دشمنی داشتند، تنها به سبب همان کسانی بود که الان هم خواهان تفرق اسلامند و تفرق دلهاـ نباید فراموش کرد ملت عراق این کسانی هستند که هرسال با این عشق، به زوارحسین فاطمه(سلام‌الله علیهما) خدمت می‌کنند نه کسانی که از ترس جانشان و بابت دروغ‌های رسانه‌ای صدام، به اجبار به میدان جنگ می‌آمدند. نمی‌توانم، نمی‌خواهم و هرگز نباید فراموش کرد حال خوش دل‌های همراه و حسینی اربعین را. و ازخدا می‌خواهم نه تنها این ایام مبارک، که در تمام طول سال و تمام عمر، اربعینی بیندیشیم و زیست کنیم که ناچار، این زیست و شعور حسینی است که ما را به زیست در جامعه مهدوی می‌رساند. @AFKAREHOWZAVI
. 🍂نمی‌شود🍂 ✍زهرا نجاتی از یک جایی به بعد، دیگر اصلا نمی‌شود. حتی کنار «قدم‌های جابر» حاج میثم، هم نمی‌شود خواند. از یک جایی به بعد، فقط می‌توانی زل بزنی توی نگاه امام که به قول نریمانی، به «تک تک زائرها سر می‌زند» و حرف دل بگویی. هزارشعر و مداحی و روضه و حتی زیارت عاشورا، هم آن کار را نمی‌کند. از جایی به بعد، فقط حرف‌زدن است که آرامت میکند. که گوله گوله اشک می‌شود و می‌چکد که دلت را سبک می‌کند. از جایی به بعد، فقط خودش را می‌خواهی. مهم نیست چند تا ستون مانده. مهم نیست کف پایت تاول بسته یا آبله دارد. مهم نیست چقدر خسته‌ای. هرچه باشد نه خستگیت به خستگی زینبِ ِفردا، می‌رسد نه تاول پایت تو را مثل دخترک سه ساله وقتی که زنده بود، ناتوان می‌کند. تازه اینجا پر است از هلال احمر. پر از دست‌های مهریان، نگاه‌های مهربان‌تر. پر از مادرانگی و برادرانگی. اصلا بگو اینجا کجایش شبیه مسیری است که کاروان زینب مثل فردایی بهش رسید؟ کجای گیرم ده روز بین بیش از هزار و چهارصد ستون راه رفتن، شبیه است به چهل منزلی که آنها رفتند؟ گیرم آفتاب بتابد و دما ۴۵ درجه باشد. پس این ها که شیلنگ آب رویت می‌گیرند تا مبادا گرمازده شوی چه؟ این همه شربت کاسنی و آبلیمو و خاکشیر چه؟ این همه عزت و احترامت که می‌کنند، چقدر شباهت دارد به حال زینب؟ به حال کاروان زینب؟ بیخیال. ما اینجا فقط آمده‌ایم خودی نشان دهیم. والا حال ما کجا و حال کاروان داغدار مصیبت دیده‌ای که نه عزت می‌شدند نه احترام نه پذیرایی، کجا؟ نه آبی بود، نه موکبی، نه استراحتگاهی. نه ماشینی میان این آفتاب سوزان عراق که خداکند آن وقت‌ها در مهرماه بوده باشد. که خداکند لااقل در بازگشت، کجاوه ای یا لااقل برای آن همه، مهجبین، بُرقَعی بوده باشد! نمی‌شود از یک جایی به بعد، حتی فردا در همین خیابان‌های تهران خودمان که منتهی به کربلای ایران است، از جایی به بعد فقط می‌توانی داد بزنی. زار بزنی اگر هم خستگی یا حضور نامحرمان اجازه نداد، ریز گریه کنی. با پرچادر اشکهایت را بگیری. محکم بکوبی توی سینه‌ات و از طرف خودت، همین خودی که یک سال تمام، قسمش داده‌ای تا به اربعین برسد «با حسین حرف بزنی.» از یک جایی به بعد همه اصوات، مصوتها، کلمات، سرودها، اشعار، شاعرها، مدح‌ها و مداح ها، مرثیه و مرثیه سراها، لال می‌شوند. پ. ن. توصیه معصومین و بزرگان است که با امامتان حرف بزنید. @AFKAREHOWZAVI
. *اربعین می‌گذرد و گریزی نیست اما...* ✍زهرا نجاتی زیاد هم نباید با کادرهای بسته پیاده‌روهای اربعین و پذیرایی عجیب و غریب عراقی‌ها سخن گفت. کمی هم کادر را بالا بیاورید و به چیزهایی از این قبیل بیندیشید. به اینکه قرارمون این نبود که راحت راحت برویم تا پای مرز و از تونل هوای سرد رد شویم و با ماشین راحت و بی معطلی راهی کربلا شویم. پس چطور قرار است ما و آنها که در راه زیارت او، دست راست و چپ دادند، را با هم، به بهشت برین همراهی با حسین ببرند؟! دست عراقی‌ها بابت پذیرایی‌شان درد نکند اما پس گرسنگی کشیدن ما همپای اطفال حسین چه می‌شود؟!! دست پیرمرد و جوان و حتی پسر بچه‌ای که با ذوق شیشه آب را روی سر زائرین می پاشید تا خنکشان کند، درد نکند اما مهرسال ۶۱ هجری، موقع عبور کاروان، مگر کسی آب می پاشید. کاش روضه‌ها دروغ بگویند اما ظاهرا آتش برسرشان می‌پاشیده‌اند اما آب نه! خوش به حال هرکس که تمام مسیر به عشق حسین فاطمه، گام برداشته و غرق نور بهجت و جمع ملائک اطرافش بوده اما آن‌کس که هنوز نتوانسته از زنجیر حرام نجات پیدا کند یا موقع پیاده‌روی با رنج سفر و جابه‌جایی و کم‌جایی برای خواب، کنار بیاید و منیتش را فدای حسین فاطمه کند، چه؟ آن کس که چشم دوخته به گنبد و آن خواسته که نباید، یا هنوز نتوانسته دل از گرو محبت غیر به محبت او بیاورد چه؟ بدون شک هرکس به قدر وسعش، به قدر نگاهش، به قدر عقل و درایتش و به قدر تقوایش، از این سفر توشه برداشته، اما خوش به حال کسی که توشه‌اش، نه شبیه توشه‌ ما گدایان، اندک و در کیسه‌ای پر از سوراخ گناه باشد! خوش به حال کسی که همپای حال خوبش، شیطانی قدم نزده؛ خوش به حال کسی که اول آداب سفر و سربریدن من، را خوب آموخته... و بعد از این‌ها خوش به حال کسانی که مسافر بودند و مجاور شدند به حکم ابدی شدن در این مسیر، که بعد از شهادت، مرگی زیباتر از این برایمان متصور نیست! آری گریزی از گذشت اربعین و خداحافظی با روزهای پر از عطر حسین فاطمه، نیست اما خوشا به سعادت کسی که از این اربعین تا سال بعد، در حال و هوای حسین و اربعین باقی بماند. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. دلیرمردان سرزمین من ✍️نجمه صالحی سرزمین من لاله‌هایی همچو خورشید دارد؛ سرزمینی که خاکش بوی استقامت می‌‌دهد؛ سرزمین پاکیزه‌ای که هر تکه از خاکش هم قداست دارد! در سرزمین من می‌شود رد پای مردان خدا را در آسمان پیدا کرد! رد پای دلیران عاشق، گم‌نامان نام‌آوری که از آسمان سرفراز ایران کوچ می‌کردند و با رفتن‌شان سرافرازی را برای سرزمین‌شان به یادگار می‌گذاشتند. با همت، شور، شهادت و جانبازی‌شان؛ قدرت، صلابت، استقامت و پایداری را به ایرانیان هدیه می‌دادند. در جبهه‌ها، رقابت در پیشی گرفتن برای ورود به حریم عاشقی موج می‌زد! رزمنده‌ها با خطر رمل، مین، کمین، توفان ماسه، دریای مواج، خمپاره، گلوله و رد قناسه، دست و پنجه نرم می‌کردند و خون‌شان دشت را همچون گلگون می‌کرد. دلیرمردان کربلای پنج، فتح المبین و والفجر هشت و...اسطوره‌های یقین بودند که با بالی رها به سوی دیار عاشقی پرواز کردند و تاریخ، رشادت‌هایشان را در خود ثبت کرد. 🥀روح همه‌ی شهدا شاد و یادشان گرامی🥀 https://virasty.com/najmehsalehi/1695377280966890254 @AFKAREHOWZAVI
🔅 اربعین نمونه‌ای از دنیای ظهور خط سرخ عاشورا در امتداد تاریخ در مسیر اربعین کشیده شده و هرساله سربازانی از نژاد و رنگ و ملیت‌های مختلف در لشکر ظهور، حاضر می‌شوند و پرچم‌ها و زبان‌ها و دغدغه‌ها در هم گره می‌خورد و قدم‌ها با مبدأیی واحد و مسیری واحد و هدفی مشخص با هم یکی می‌شوند. پرچم سرخ قیام عاشورا می‌رود تا با علم سبز انتظار گره بخورد و بر فراز گنبد انسانیت به اهتزاز درآید.‌ اربعین نه یک همایش همگانی و یک حرکت ایده‌الیستی که ترسیم مدینه فاضله است. نمونه‌ای از جامعه‌ای که تشکیل خواهد شد به دور از منیت‌ها همان حکومتی که مردمانش عدالت و خردورزی را به حد اعلای خود خواهند چشید. صاحب قدمانی که پا در جاده اربعین می‌گذارند، علم کشان مقاومت‌اند و وارثان ایثار. @AFKAREHOWZAVI
. پرده‌ی آخرنجمه صالحی دل‌ها پر از حزن و شور برای وداع با آن مقصد روشن و مقدس است و آسمان، بارانی از دعا و تضرع دارد. این وداع، نه بستن راه عشق‌ورزی است و نه پایان ارتباط؛ بلکه آغازی است به یک سفر جدید و عمق بخشیدن ایمان و تواضع به سوی خلق هستی‌های نقره‌ای تازه و روزهای طلایی در فصلی نو از زندگی. سفر پایان یافت اما بوی آرامش وصل به مشام می‌رسد، اشک‌ها به نیایش تبدیل شده‌اند و قلب‌ها به شوق زیارت دوباره می‌تپد! عمر سفر کوتاه است اما هر چه در سفر عتبات دیدیم، در وجودمان جاودانه و زنده می‌ماند! شکر خدا بابت خاک ، جواهری که دل‌های پر از شوق دیدار به سوی آن پر می‌کشند. اکنون، در این لحظات پایانی، دل‌هایمان را به یاد آن روزهای پر از نور و عشق می‌سپاریم. هر لحظه از این سفر، همچون نگینی درخشان در خاطرات‌مان خواهد درخشید و ما را به سوی آینده‌ای روشن‌تر هدایت خواهد کرد. امید داریم که این تجارب معنوی، چراغ راهی باشد برای زندگی‌مان و ما را به سوی سعادت و آرامش هدایت کند. ! در این راه، صبر و شکر را از تو آموختیم و دل‌هایمان را به حریم خدا سپردیم. با هر قدم، به سوی نور و عشق نزدیک‌تر شدیم و جان‌هایمان را به تو پیوند زدیم. یا حسین! ما از تو آموختیم که جان باید امن همچو باشد، هم حسین علیه‌السلام داشته باشد که چراغ راه است و هم علیه‌السلام تکیه‌گاه این چراغ! از تو آموختیم دل می‌تواند حریم خدا شود! کاش گنجایش قلبی که می‌تواند خانه‌ی خدا باشد را داشته باشیم! ما را در این راه تنها نگذار! @AFKAREHOWZAVI