eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
744 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
270 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوی نمونه🧕 ✍ف.مرادی آن‌روزها مردم فلسطین فکر می‌کردند انورسادات رئیس‌جمهور مصر که خط مقدم نبرد با اسرائیل بود، برای‌شان کاری می‌کند. همه‌ی فلسطینیان چشم امیدشان به او و سران عرب بود؛ اما انورسادات بی‌عرضه‌تر از آن بود که فکرش را می‌کردند چه بسا همین امروز هم سران عرب ناتوان و دچار سردرگمی‌ هستند. هر چقدر این ولی مقتدر که مصداق آیه رحمابینهم و اشد علی الکفار است به سران دولت‌های اسلامی پیام می‌دهد که نسبت به قضیه موضع بگیرید و صادرات نفت را متوقف کنید، آنان همچنان به دنبال منافع خود هستند؛ گویی مرگ فقط برای همسایه است. این حکیم بزرگ(حفظه الله) می‌فرماید: "مسئله و اسرائیل نیست بلکه مسئله اسلام و کفر است. اگر امروز شما سکوت کنید او کارش با مردم فلسطین تمام می‌شود و به سراغ شماها خواهد آمد." اما سران عرب، "صم بکم عمی فهم لایعقلون" هستند. ۱۹ نوامبر ۱۹۷۷ انور‌سادات اشتباه کرد و روزهای سیاهی برای فلسطین رقم زد؛ حتی به مردم با تمدن کشور خودش ظلم کرد، پیمان "کمپ دیوید" را با رژیم غاصب اسرائیل امضا کرد و خود را از خط مقدم مبارزه خارج نمود. با اقدام انور سادات دلال مغربی و دوستان آزادی بخش فلسطین، تنها ماندند و راه چاره را در مبارزات نظامی دیدند؛ چون کار آن‌ها علاوه بر تنهایی، بهترین فضا و فرصت را هم به رژیم غاصب می‌داد که هرچه بیشتر چپاول، ظلم و غارت کنند. آری! فلسطینی‌ها که با چشمان اشک‌بار به آینده‌ می‌اندیشیدند. همان زمان که داشت قضیه فلسطین با این کار به فراموشی سپرده می‌شد انقلاب رحمه‌الله درسال ۵۷ به پیروزی رسید و پیامی به جهانیان مخابره نمود که مسئله فلسطین، اولین بحث جهان اسلام است و این یعنی خط بطلان کشیدن به اهداف شوم دشمن. یک سال بعد از قرارداد درشب ۱۱مارس ۱۹۷۸ یک کشتی باری کوچک که در ظاهر به شمال آفریقا در حرکت بود، هنگام رسیدن به مقابل آب‌های فلسطین اشغالی در ۵۰ کیلومتری ساحل تل آویو که دو قایق لاستیکی را بر آب‌های دریای مدیترانه رها می‌کنند و مسافرانی با لباس فرم ارتش صهیونیستی را با خود می‌برد. آن‌ها فدائيان فلسطین بودند و مقصدشان رسیدن به ساحل تل‌آویو پایتخت رژیم غاصب بود. آن‌ها می‌خواستند عملیات ضد صهیونیستی بزرگی را راه بیندازند که اشغالگران را به تلافی جویی وادار نمایند. تحلیل رهبران فتح این بود که واکنش رژیم غاصب به چنین عملیاتی اگر منجر به توقف مذاکرات صلح مصر و اسرائيل نشود، لااقل سرعت آن را کاهش می‌دهد. احتمال می‌دادند که بتوانند با این تعداد از گروگان که به همراه دارند راه را به سمت هدف از پیش تعیین شده باز کنند؛ اما واحد ویژه‌ای از ارتش رژیم غاصب و نفربرهای زرهی، بزرگراه را مسدود کردند و با نزدیک شدن اتوبوس، خواهر و گروگان‌ها را به گلوگه بستند. دلال مغربی به همراه هشت نفر از همراهانش شهید و دو تن از یارانش اسیر شدند. با خاموش شدن آتش‌بارها آماری که به دست آمد، هولناک و کم سابقه بود؛ ۳۷کشته و۸۰زخمی. عملیات کمال عدوان، ساعات هولناکی برای رژیم رقم زد که یکی از بدترین حوادث به شمار می‌آید. وقتی بدن مبارک در تبادل به وطن بازگشت، همه فلسطینیان با شنیدن نام او در تبادل گریستند و گویی دوباره روح مقاومت و شجاعت در ملت دمیده شد. خواهرم دلال! اگر اقدامات شجاعانه امثال تو نبود، امروز غزه این همه ایستادگی نمی‌کرد. آدمی به عینه این سخن رهبری را با تمام وجود درک می‌کند: "هر انسان مجاهد و مبارزی شهید می‌شود از خون او انسان‌های با مصمم‌تری پا به عرصه می‌گذارد." اکنون جهانیان از مقاومت و صبر غزه در شگفتند. این مجاهدت‌ها وجدان انسان‌های آزادی‌خواه را بیدار می‌کند و بسیج لندن و راهپیمایی عظیم در این شهر راه می‌اندازد؛ آن هم در سرزمین روباه پیر استعمار، انگلیس. راهت ادامه دارد تا پیروزی نهایی مردم فلسطین و بیرون راندن رژیم غاصب از سرزمین بیت المقدس عزیز. به زودی نمازمان را در آنجا خواهیم خواند. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔖فریادِ رسایِ حلقوم‌ها ✍آمنه عسکری منفرد امروز رساترینِ فریادِ تاریخ، متعلق به حنجره‌های این فرشته‌هاست که مظلومیت و حقانیت مستضعفین را در غزه فریاد می‌کنند. اینان که از جنس زمین نیستند، اما برای اتمامِ حجت حق بر زمینیان، از عرش به فرش مأمور شدند تا میزان شوند ایمان به حق یا ایمان به کفرِ انسان‌ را؛ در روزگاری که شیاطین انسان‌نما و دیوسیرت، کمر به بریدن حلقوم‌ها بستند، تا فریاد آزادی و آزادگی حق و انسانیت را در نطفه خفه کنند. اما به رسمِ تاریخ، کوردلانِ خبیث که به گواه آیات الهی، مُهر بر چشم و گوش و زبان دارند «صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یعقلون»(بقره/ ۱۷۱ ) نمی‌فهمند فریادی که از حلقوم‌های بریده بلند می‌شود، جاودان خواهد ماند. این کران و کورانِ دیو سیرت، آغوش ملائک مقرب را که برای آرامیدن فرشته‌های آسمانی باز شده نمی‌بینند و نمی‌دانند که اکنون آسمان برای دیدارِ امانت، لحظه‌شماری می‌کند. سلام خدا بر حلقوم‌های معصوم، گرسنه و تشنه‌ای که یزیدیان عالم، با تیرهای سه‌شعبه‌ی ظلم، راهِ تنفس‌شان را نشانه رفتند، تا به خیالِ خامِ خود، فریاد آزادگی‌ِ نسل مقاومت به گوش آزادگان جهان نرسد. غافل از اینکه این ندایِ حق است که از رگ‌های بریده‌ی مظلومانِ غزه، در گوشِ عالم پیچیده و این‌چنین شرق و غرب عالم را بیدار و چشم‌به‌راهِ موعود کرده است. @AFKAREHOWZAVI
«بسم‍ رب الشهداء» ✍سیده ناهید موسوی 🕊از فلسطین و غزهِ سرا پای خون اما با ش‍َعف برای آزادی می‌نویسم.‌ از انسان‌هایی که بالاتر از فرشته و پروانه‌وار دور شهدا و مجروحین می‌چرخند.دستان پُر مهر و برکت شما و حتی، قطرات اشک هایتان هم این روزها مرهم است. 🕊شما پرستاران که وسعت قلبتان در مقیاسی نمی‌گنجد. همان‌هایی که در سختی ها و رنج‌ها، صدای ناله‌ها، بی تابی و زخم‌ها را با عشق مداوا می‌کنید. پرستاری حرفه‌ نیست بلکه خواستنی است که روح و جان شما آن را طلبیده است. دیگر صدای آژیر خطر و آوار شدن، قطعی برق‌ یا خستگی و بی‌خوابی برایتان بی معناست. شما جهاد می‌کنید و با خدای خالق امید و روشنایی معامله کرده‌اید، خدایی که وعده حق داده است. 🕊قامتتان شاید از پَرپر شدن هم‌وطن‌ هایتان خَم شود اما استوار و پایدار بمانید زیرا، از دِل تاریکی است که زیباترین صبح‌ها طلوع می‌کند. و خورشید فلسطین دوباره می‌درخشد. نصرت و‌ پیروزی تنها نصیب حق و عدالت در جهان است. شما غزه را با تمام دَردهایش و زخم‌هایی که به سینه وطن زده است، هنوز بغل گرفته و این یعنی نصف مسیر پیروزی را طی کرده‌اید و تنها اندکی باقیمانده است. 🕊 می‌دانم شاید سخت‌تر از مداوای بیماران و مجروحان این جنگ چهل روزه غزه، خبر شهادت و یا شهید شدن انسانی مظلوم روی دستان شما باشد. می‌دانم بسیار قدرتمند و با اراده در حال جنگیدن هستید، جنگ تنها در میدان و جبهه‌ها نیست، کار شما سخت‌تر و حساس‌تر از هر زمان دیگر است و شما با کُل وجودتان در حال نبرد برای نجات دادن یک انسان فارغ از مرد یا زن، پیر یا جوان و کودک یا بزرگ بودن آن هستید. 🕊 در هر لحظه به یادتان هستم. همگی با تمام اعضا و جوارح دعاگو و زمزمه لب‌ها و قلب‌هایمان این است که خداوند سبحان و مهربان، توان و اراده شما فرشتگان مجاهد در راه خدا را مضاعف و دوچندان کند. و چشمانتان را با پیروزی و نصرت بر دشمنان اسلام و مسلمین روشن و منوّر گرداند. به امید روزی که نامه بعدی را برای تبریک پیروزی و تشکر بابت استقامت و دلاوری شما بنگاریم. بگذارید یک جهان با خون بنویسد غزه ما «پیروزی قدس» می‌خوانیم. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
. 🇵🇸برای اقتدار تو می‌نویسم... ✍آمنه عسکری منفرد برای تو می‌نویسم؛ برای اقتدارت ای کوه صبر، برای تو برادر پرستار، برای تو خواهر پرستارم. قریب چهل شبانه روز است که زمین و زمان آبستن تحولی بزرگ است. تحولی از جنس بیداری برای همه‌ی اهل زمین که تولد تمدن نوین جهانی را نوید می‌دهد. و در این روزها و شبها که لحظه لحظه‌اش بویِ خون و دود و آتش می‌دهد و عطر مظلومیت و حقانیت زنان و کودکان شهید غزه سراسر گیتی را عطرآگین کرده است، قلب همه‌ی ازادگان جهان برای شما و مظلومیت غزه در تپش است. یقین دارم برای شما سخت‌تر از هر روز و شب دیگری می‌گذرد. خوب می‌دانم چرا. اینک بعد از گذشت ۱۴ قرن از حادثه‌ی عظیم کربلا، شما را نیز با آزمون کربلا می‌آزمایند. اگر چه ما به خاطر بسته بودن مرزهای فلسطین از شما دوریم، اما روح و جانمان در کنار شماست. در خبرها می‌بینیم و می‌شنویم که در این ایام، شما چون زینب کبری (سلام‌الله علیها) که بعد از حادثه‌ی ظهر عاشورا و در شب یازدهم، هنگام به آتش کشیدن خیمه‌ها، تنها سپر بلای کودکان یتیم و وحشت‌زده بود، به دنبال انجام رسالت خویش هستید. همان روزهایی را می‌گویم که بانوی کربلا، پرستارِ تنِ تب‌دار امام سجاد (علیه‌السلام) و مخدرات اسیر و کودکان زخمی و بیمار بود و شبها، آرامِ جانِ مادرِ شیرخوار کربلا که در نبود اصغرش زبان گرفته و لالایی می‌خواند. آه بمیرم برای آن لحظه‌ای که امداد در شب تاریک، کودک نیم سوخته و وحشت زده را تنها و بی‌کس در کنار آوار ِخانه و کاشانه یافتند، درحالی که او از ترس تاریکی و تنهایی به خود می‌پیچید و در آغوش شما آرام گرفت، به گمانم شما را به یاد طفلان گمشده‌ی اباعبدلله (علیه السلام) انداخت؛ که شب‌ یازدهم محرم سال ۶۱، از کاروان اسرا جامانده و در بیابانها از ترس تنهایی و وحشت، دست بر گردن هم انداخته و جان به جان آفرین تسلیم کرده بودند. به من بگویید آن لحظه‌ای که دخترکان و پسرکان یتیم، نیمه شب پدر را صدا می‌زنند، چه می‌کنید؟ حتما باز هم به عمه سادات پناه می‌برید به یاد آن هنگام که رقیه را آرام می‌کرد، تا صدای ناله‌اش، یزید ملعون را از خواب بلند نکند. باز جای شکرش باقی است ، مجبور نیستید، کودکان یتیم را با سر بریده پدر آرام کنید، که اگر چنین می‌شد، نمی‌دانم چون عقیله بنی هاشم تاب می‌آوردید یا نه؟! که اگر مجبور به این کار شوید، جان‌به‌جانان‌آفرین تسلیم می‌کردید. آخر او زینب بود و شب عاشورا دست ولایت حسین قلبش را آرام داده و جانش را وسعت بخشیده بود تا سنگ صبور مخدرات اسیر و آرام جانِ تب‌دار زین العابدین (علیه‌السلام) باشد. او زینب بو د و دنیا تا دنیاست، تنها یک زینب به خود دیده و خواهد دید. آخر مگر انسان عادی، تاب دیدن کودک تشنه‌ای که به هروله افتاده را دارد؟ راستی آن‌هنگام که بمبهای رژیم کودک‌کش، بیمارستان معمدانی و شفا را هدف گرفت و کودکان یتیم و زنان بیمار را قتل‌عام کرد، شما کجا بودید؟ خدا کند که مجبور نشده باشید، چون زینب کبری دامن آتش گرفته‌ی کودکان یتیم را خاموش کنید. شما همانجا هم بودید؟ بمیرم برای قلبتان. بگویید با این حجم غم و داغ چه کردی؟ اصلا بگویید اکنون که نوزادان نارس محتاج به اکسیژن از فرط گرسنگی و تشنگی به تلذی افتادند چه می‌کنید؟ چگونه تاب می‌آورید؟ با مادرانی را که به خاطر تشنگی شیر نداشتند تا نوزاد بی‌تاب خود را آرام کرده، بخوابانند چه می‌کنید؟ به دامن زینب پناه می‌برید یا رباب را صدا می‌زنید؟ آیا تا امروز آنجا شیرخواره‌‌ای چون ماهیان تشنه به تلذی افتاده؟ معنای «تلذی» را که به یاد دارید؟ آری، آن هنگام را می‌گویم که علی‌اصغر، کوچکترین سرباز نینوا، از شدت تشنگی چون ماهیِ بیرون افتاده از آب، تنها لبهایش را تکان می‌داد و حتی اگر آب می‌نوشید بازهم زنده نمی‌ماند. خدای محمد! این صحنه‌ را هم دیدید؟ باز جای شکرش باقی است گلوی نوزادان غزه، هدف تیر سه شعبه حرمله‌ها نبوده که اگر بود، نمی‌دانم شما تاب تحمل آن را داشتید یا نه؟ آخر این همه صبر، تنها در توانِ ولیّ خداست. حتی زینب کبری با آن همه قدرش نمی‌توانست تاب آورد که حسین (علیه السلام) تصمیم گرفت به تنهایی و در خفا، نوزاد بریده حنجر را به دور از چشم همه، پشت خیمه ها دفن کند و شاید حتی حسین هم از این سیل غم، جان می‌داد اگر نبود فریاد (مهلاً مهلاً یابنَ الزهرا)ی زینب. 📝ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
. 🇵🇸برای اقتدار تو می‌نویسم... ✍آمنه عسکری منفرد 📝ادامه مطلب... بمیرم برایتان که قریب چهل روز است اغلب شما حتی از خانواده‌تان بی‌خبرید؟ ما برای آرامش قلب شما و آن‌ها دعا می‌کنیم. خدا کند که شما چون پرستار کربلا، شاهد شهادتِ برادران و فرزندانتان نباشید. زینب که سنگ صبور علی بود، بعد از یک اربعین از داغ حسین پیر شد، به حدی که همسرش او را نشناخت، خدا کند که شما تاب آورید این همه مصیبت و مظلومیت را، چراکه امروز شما پرستاران رسالت زینبی دارید در قتلگاه کربلای غزه. از نوجوانان و جوانان رشید مقاومت غزه نمی‌پرسم که آنان با انجام عملیات طوفان‌‌الاقصی، حقانیت و شجاعت خود را در برابر رژیم جعلی اسرائیل و استکبار، به رخ جهانیان کشیدند و چنان ضربه‌ی مهلکی به اسرائیل غاصب وارد کردند که شکست غیرقابل ترمیم است و نابودی‌اش را قطعی ساخته. آنان همانند شما، چون کوه در تحمل این همه غم و مصیبت، استوارند که اینگونه جریان مقاومت را هدایت می‌کنند و غم ازدست دادن فرزند نیز انان را سست نمی‌کند. اینک این صدای شکر و حمد شما به درگاه پرودرگارست که عرش را به لرزه درآورده و حقانیتتان را به جهانیان اثبات کرده است. خوشا به حال شما که در این عصر برگزیده شدید تا پرستاران کربلای امروز غزه‌ باشید و در تولد مولود مبارک آزادی قدس شریف و حاکمیت مستضعفان گام بردارید. بدانید ما نیز چون ملائک آسمانها به حال شما غبطه ‌می‌خوریم و برای پیروزی نهایی غزه و آزادی قدس شریف به درگاه الهی التجا می‌کنیم و متتظر فرمان جهاد ولیّ هستیم تا با تمامِ توان نظامی و نفرات، همرزم شما گردیم. امروز فریاد مظلومیت غزه دنیا را فرا گرفته و آزادگان را بیدار کرده و شما تنها نیستید. امروز عالم برای آزادی فلسطین و قدس شریف، بر سر استکبار فریاد شده و تا پیروزی نهایی مستضعفان از پای نخواهد نشست. (سَنُصَلی فی القُدس ان‌شاءالله) @AFKAREHOWZAVI
15.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🍃پیشنهاد تماشا روایت قبیله‌ای دورافتاده در قاره آفریقا که هیچ کشوری حاضر به پذیرش آن نشده است اما تنها یک نفر را می‌شناسند... 《گرچه لبریز اشک و هروله‌ایم نکند ما دلیل فاصله‌ایم؟!》 @AFKAREHOWZAVI
✍اصفهانی پرستار کیست، کسی که برای رفع درد و رنج بیمارانی که به او مراجعه می‌کنند تلاش می‌کند. اما در غزه، پرستار، فقط پرستار نیست بلکه او چند نقش را ایفا می‌کند: نقش اول: مادر، پدر، خواهر، برادر و همه اعضای خانواده یک بیماران است. چون مشخص نیست از خانواده بیمار کس دیگری زنده مانده باشد. نقش دوم: مبتکر است. با هر چه در دست دارد در جهت حفظ جان بیماران تلاش می‌کند. نقش سوم: سربازی است که از بیمارش در برابر حملات تانک و توپ محافظت می‌کند. نقش چهارم: خبرنگاری است که حقایق را از درون محاصره بیان می‌کند. نقش پنجم: شاهد است بر جنایات رژیم اشغالگر پرستاران فداکار و جان بر کف که چه خوب با نقش‌هایی که ایفا کردند، به سیره‌ی بانوی صبر و وفا نزدیک‌تر شدند! پيشاپيش روز پرستار را به همه پرستاران پر تلاش غزه تهنیت عرض می‌کنم و امیدوارم همگی در غزه سالم و سلامت باشند! @AFKAREHOWZAVI
حقوق بشر زیر آوار ✍خالقی نام باشکوه و عظمت حضرت زینب (سلام الله علیها) واژه‌ی زیبای پرستار را برای ما واژه‌ای مقدس و نورانی به تصویر کشیده که با صبر و ایثار و فداکاری عجین شده است. و ازخودگذشتگی پرستار در به آرامش رساندن ناراحتی‌های روحی و جسمی فرد مبتلا، نشان از فطرت پاک و ملکوتی انسان دارد و این مهربانی و محبت، انسان را به عالم رویا می‌بَرَد. تبلور مهربانی و فداکاری و عشق حضرت زینب (سلام الله علیها) به امام زمان خویش است که در صحنه‌‌های حق و باطل به خصوص در صحنه‌های جانسوز کربلا با تنی زخمی و رنجور از ظلم دشمن، پروانه‌وار بر بالین برادرزاده و امام خود، و نیز بالای سر مجروحان از کوچک و بزرگ حاضر می‌شود، چنان‌که دشمن خصم با تمام دریدگی و لئامتی که دارد، از آن همه زیبایی شگفت‌زده می‌گردد. این روزها، غزه انسان را به یاد کربلا می‌اندازد. اکنون غزه‌ مقاوم اما در محاصره‌ی خون و آتش، پس از دهه‌ها جنایتِ دشمن سفاک، پرده را از جلوی چشمان مردم جهان برداشته و ظلم و ستم ۷۵ ساله‌ی رژیم خونریز و کودک‌کشٌ را به گوش جهانیان رسانده است. در اثر این روشنگری، دشمنِ بشریت، دیوانه‌وار صحنه‌هایی از ددمنشیِ بدمنشان کربلا را خلق می‌کند تا با به‌زانو درآوردن مردم غزه، و به‌کُما بردن دوباره‌ی انسان‌ها، چاره‌ای برای ادامه‌ی حکمرانی شیطانی خود دست‌وپا کند. به همین سبب با انواع و اقسام ابزار و آلات جنگی، توپ و تانک، بمب‌های فسفری و آتشزا و... سعی در جلوگیری از مقاومت مردم غزه می‌کند. مردمی که به ظاهر در تنگنای زمین اما روح مقاوم‌شان در وسعتی آسمانی، زندگی می‌کنند. غزه‌ی غرق در خون با این زخم عمیق و جراحت عظیم بر تن کودکان و زنان و مردمش، دنیایی را با خود همراه کرده است. اما در این میان پرستاران با آن لباس‌های سپید و آرامش‌بخش خود کجایند؟ چرا دیده نمی‌شوند؟ چرا کسانی‌که به کمک می‌آیند این‌همه خاک‌آلود و ژولیده‌اند؟ مگر نمی‌دانند که مجروحان دیگر تاب دیدن صحنه‌های دلخراش را ندارند؟ چرا دیگر از آن‌ چهره‌‌های خندان و پرنشاط خبری نیست، چه درد و غمی آنها را احاطه کرده است، که عنان از دست داده‌اند و وامصیبتا سر می‌دهند. آه! فریاد از این همه ظلم و ستم، این رژیم منحوس و سفاک فرقی بین محل نظامی و خانه و مدرسه و بیمارستان نمی‌گذارد، او در همه جا سیاهی و تاریکی می‌پراکند. اینجا همه پرستار شده‌اند! و در حال خدمتند، آن هم با لباس‌هایی خون‌آلود، تکه و پاره، اما نورانی. همه، زن و مرد، همه با هم پرستارند، هرچند زخمی‌اند. لحظه به لحظه پرستاران به کمک مجروحان می‌شتابند و در همان حال در تیررس دشمن با شجاعت با مرگ نیز دست و پنجه نرم می‌کنند. گاه، پرستار است و گاه مجروح و این جراحت‌های روحی و جسمی تکان‌دهنده در عزم آنها خللی برای مقاومت و مبارزه خللی وارد نمی‌کند. مقاومت آنها شکننده نیست چرا که آنها دست‌پروردگان امامین انقلابند. آنها با سرودن شعر ایثار و مقاومت و شهادت، در حال صدور انقلاب اسلامی در جای جای جهانند. از دم و دستگاه‌های بین‌المللی جز پیغام ضعف و ناکارامدی و بی‌عرضگی صدایی برنخاسته است، کجا هستند این مراجع بین‌المللی؟ غزه زیر آوار مانده است اما نه آوار خانه‌هایشان بلکه زیر آواری از جنس پلیدی و اهریمنی جنایتکاران عالم و هم‌چنان در حال پایداری و ایستادگی‌ست و چه زیبا گفت، «آنجایی که زیر آوار است، غزه نیست!». کل نهادهای بین‌المللی دنیا؛ نظام حقوق بشری و حاکمیتی دنیاست که زیر آوار مانده و صدایی از او برنمی‌آید. جهان عرب، ننگ و داغ سکوت را بر پیشانی خود زده است و به جای ارسال دارو و غذا و گروه‌های پزشکی، بیسکویت های تاریخ مصرف گذشته و کفن ارسال می‌کنند؛ آیا شرم نمی‌کنید؟ چقدر ذلیل و خوار هستید، سیاست سازش چه بر سر شما آورده است. ننگ ابدی بر شما باد. نمی‌دانم این روزها حال حضرت زینب (سلام الله علیها) چگونه است؟ هرچند هنوز صدای او، آن زمان که رو به مدینه کرد و از این غم بزرگ فریاد بر‌آورد: «وا.محمدا، وا ابتاه، وا علیا، وا جعفرا، وا حمزتا! هذا حسین بالعراء، صریح بکربلا!» همچنان به گوش می‌رسد. این شرارت‌های شیطانی فقط با ظهور منتقم خون حسین (علیه‌السلام) و انتقام خون او متوقف می‌شود، وگرنه، این داغ، همیشگی‌ست و ظلم و ستم به مستضعفان و محرومان دائمی. اما ما، با نوید امام جامعه، با عزمی راسخ و حرکت به سمت قله‌ها و ایجاد تمدن نوین اسلامی در این نظم جهانی جدید، راه را برای ظهور حجت حق، مهدی صاحب الزمان (عجل الله فرجه‌) هموار می‌کنیم تا از این غم و غربت و دوری از امام حق، خود و جامعه‌ی جهانی را به حیات طیبه برسانیم. @AFKAREHOWZAVI
. «پرستارترین‌ها» ✍زهرا نجاتی چه دشوار است درک درد و رنج شما موقع برخورد با اطفال و زنان و مردان زخم خورده، نمی‌دانم شما بیشتر رنج می‌برید یا پدران و مادران حقیقی کودکانی که درمقابل چشم‌هایتان بیش از یک ماه است که پرپر می‌شوند. می‌دانم آخرین نفس که دم می‌شود و هرگز بازدمی ندارد، اول اندوهش روی قلب شما می‌نشیند. هرمادر و پدری که در مقابل شما بی‌فرزند می‌شود، گویا قطعه‌ای از وجود شماست که زیرباران ظلم یهود، مانده. عزیزان ما! برادران و خواهران ما! اگرچه دست‌های ما از یاری شما کوتاه است اما این قلب‌های ما و تمام روح ماست که در طبق اخلاص، تقدیم شده، با هر نفس که می‌رود و برنمی‌گردد، با هرتنی که لا به لای کفن جا می‌گیرد با هرناله دلخراش زنی یا مادری در فراق عزیزش، با هرناله حیاتی مردی در سوگ فرزند یا همسرش، با هرصدای بمبی، با هر آتشی که ازبمب‌های فسفری تراوش می‌کند، با هرگودالی در زمین، با هر آوارخانه‌ای در غزه، هزار بار بالا می‌رود، هزاربار ذکر می‌گوید، هزاربار اشک چشم می‌گیرد، هزاربار مرهم قلب شکسته میشود، هزاربار به یاری دراز می‌شود. کاش این فیبرهای نوری،کمی توانا بودند. کاش می‌توانستند اشک‌های ما را، قلب‌های ما را، همدردی‌های ما را جوری به شما برسانند که کمی از اندوهتان بکاهد. کاش می‌شد فرزندانتان را برایتان آرام کنیم، یا موقع داغ عزیز شانه‌ای باشیم برای گریه‌هایتان! به راستی سخت‌ترین کاردنیا مراقبت، نگهبانی و پرستاری از کودکان و زنان و مردانی است که نمی‌دانی تا چند دقیقه دیگر، پیش رویت قطعه قطعه می‌شوند. سخت ترین کار امید به مریضی است که حتی امیدی اگر به بهبودش باشد، معلوم نیست خانه و خانواده‌ای برایش مانده باشد. سخت‌ترین کار دل کندن هرروزه در خانه و خانواده از عزیزانی است که نمی‌دانی تا چند دقیقه بعد در این دنیا و خانه خواهدبود یا ممکن است به همان بیمارستانی آورده شوند که تو مشغول خدمتی و ناگهان خبری ناگهانی‌تر از بمب فسفری، دنیا را روی سرت خراب کند که عزیزت، کمی آن طرف‌تر از تو یا پیش چشم‌های تو، به دلیل نبود دارو جان سپرده و چقدر زمین و دنیا دران لحظه تنگ می‌شود و چقدر مرگ حسرت می‌شود و چقدر می‌بایست جوانمرد بود و تین لخظات را تاب آورد و لب به ناشکری و کفر، نگشود و چقدر چقدر روح شما بلند و قدشیده است! روز پرستار بر شما بیش از همه‌ی پرستارهای دنیا مبارک. @AFKAREHOWZAVI
. ✍م. اکبری پرستار کیست؟ پرستار بودن به چه معناست؟! پرستار فردی است که در زمینه اصول علمی و مهارت‌های حرفه‌ای مراقبت سلامت، درمان و آموزش پزشکی بیماران تحصیل کرده و در آن مهارت داشته باشد اما پرستار بودن یعنی به جای ناتوان درد کشیدن! یعنی در اوج ناامیدی، لبخند زدن ! یعنی آغوش گشودن به هر بی پناهی! یعنی در شرایط بحرانی، آرام بودن! یعنی صبر را به زانو درآوردن! یعنی فهمیدن این که با تکیه بر یک تکیه گاه محکم می‌توان همه چیز را حل کرد! یعنی با تمام قدرت، به دل آتش زدن! یعنی آتشِ مصیبت را گلستان کردن حتی به یک نگاه، به یک صدا،به یک لبخند، به یک اشک... معنای پرستار بودن را این روزها باید در یک شهر کوچک جستجو کرد! شهری که همه‌ی مردمانش پرستار بودن را آموخته‌اند! غزه این روزها پرستار دردهای خویش است و گویی تمام یک شهر، خودش را در آغوش کشیده است! غزه این روزها به جای همه‌ی مسلمانان جهان درد می‌کشد! غزه در آتش می‌سوزد که ما نسوزیم! غزه کودکانش را به دامان مرگ می سپارد که ما زنده بمانیم! غزه نه تنها خودش را، بلکه همه‌ی آزادگان جهان را به آغوش کشیده است! غزه پرستار بودن را به تمام معنا، معنا کرده است! @AFKAREHOWZAVI
اشکانه ✍نرگس سلیمانی معلم هم مثل مادر همیشه مارا از شوخی بیش ازحد منع می‌کرد اما مگرماهمیشه به حرف مادران‌مان گوش می‌دادیم که حالابخواهیم به همه حرف‌های معلم گوش بدهیم! دستانم دردگرفته بود و دوست داشتم تلافی کنم اما حالت همکلاسی‌ام در دیدن دستان قرمزم و نتیجه شوخی ممنوعه‌اش، حس مرا از ناراحتی وقصد تلافی به تعجب وا داشت وقتی باتعجب وتلخندی بعد معذرت‌خواهی گفت :"ولی خدایی معلومه دستت عادت به ضربه نداره" ورفت! تخیل قوی من در آن سال‌ها ازحرف او تا تصور داشتن یک پدر بسیار بد و خشن برای همکلاسی ام پیش رفت اماوقتی بعدها از حرف‌هایش متوجه شدم، پدرش جانباز موجی جنگ است و وحال بدِ پدر، فهمیدم باید به دنیای تصورات وتخیلاتم شکل دیگری بدهم. هرسال در حوالی روز پرستار به یاد مادر همکلاسی ام می افتم وقتی ۳۰ سال سختی پرستاری از همسرش، پدر بچه هایش را کشید، وقتی همسرش اسمانی شدواو باید صبر می‌کرد تا کمیسیون بعد از چندماه تشخیص بدهد که او شهید هست یانه؟! من اما ازهمان سال‌ها که قصه دوستم ودستان عادت کرده به نوازش اجباری زندگی را شنیدم، مادرش را در ذهنم همسرشهید دانستم، وقتی هرروز از شهید زنده‌اش پرستاری میکرد پرستاری که بخاطرنوع جانبازی همسر خیلی با تشکر و... همراه نبود . باید تمام تصورت را از جانبازان کنار بگذاری باید بروی واز راویان آن سالها بشنوی تعریف جانبازموجی را، آن وقت باخواندن کتاب اشکانه آقای ابراهیم حسن بیگی حس می‌کنی هیچ وضعیتی بدتراز موجی بودن نیست حتی اگر جانبازقطع نخاع باشی !!! @AFKAREHOWZAVI