20.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری📲
جنگ نرم جنگ در غربت است ..
#حامد_زمانی
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
🍃راست میگویند هوای
شهر نفس گیرشده😷
شهری کہ مهدی ندارد🥀
هوایش نفس گیر است...
#أین_صاحبنا ⁉️
اللهم عجل لولیک الفرج
@afsaranjangnarm_313
-تلنگر🌱]••
بچه مذهبے همیـشہ سربہ زیر است و باحیـا...
چہ در اجتماع و چہ در فضـای مجازے📲...
بیزار است از عنـوان"خواهر" و "برادر" و
”آجے“ و”داداش“ و...ڪه مجـوزی باشد
برای شوخے و خندیدن با نامحـرم...😔
از عفت و غیـرتش بہ دور است که نامحرم را "تو" خطاب کند و نام کوچکش را بہ زبان آورد!🖇
بچہ مذهبے سـربہ زیر دارد و حریم هایش را نمےشڪند!!
چہ در اجتماع و چہ در فضـای مجازی📲!
بچہ مذهبے همیشـہ و همه جـا رفتارش مملـو از حیـاست...😊🌿
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
#جنگ_نرم 📲
#اینفوگرافی 💾
⁉️شرایط جنگ در ایران چگونه است؟
📊با گسترش شبکههای اجتماعی و رسانهای، جنگ نرم در صدر قویترین گزینهها برای حمله به یک کشور است!
📈عمده شبیخونهای فرهنگی، تضعیف فرهنگی و سیاسی یک ملت با هدف فروپاشی از دورن است.
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
{•📱⚔•}
#حرفِڪاربردۍ(:
هیچوقتنگومحیطخرابھ
منمخرابشدم!
هرچقدرهواسردترباشھ؛
لباستوبیشترمیڪنے❤️
پسهرچیجامعھفاسدترشد
تولباس #تقواتو بیشترڪن!
_استادقرائتے^^
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_وقت_خاطره 📜
📖 #خاطرات_شهدا ♥️
پرستار بہ صورت رنگ پریده و لب های ترڪ خورده مجروح حاج احمد متوسلیان نگاه ڪرد و بعد بہ پاهای زخمی اش .
گفت: « برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق ڪنم . این طوری ڪمتر درد می کشید .»
حاجی هم نالہ ای ڪرد و گفت : «نہ ! بی هوشم نڪن ! دارویت را نگهدار برای آنهایی ڪه زخم های عمیق تری دارند .»
•|خاطرهایازشهید💔حاجاحمدمتوسلیان🕊|•
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▷ ●━━━──── ♪♥️
ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤㅤ↻
#حسینجــانم
بیــراهه میـــرَوَم تو مَــرا سَر به راهـ کن
از دوریاَت همیشه بد آوَردِهـ اَم حُسیــــن
#جانــمبهفدایــتاربــابــم🥀
🌴🌤@afsaranjangnarm_313🌤🌴
﷽
#حضرتعشق♡
#قسمتبیستچهارم🖇
داخل دفترم داشتم از همین دست فکرها میکردم که صدای تلفن بلند شد
---آقای بنوعامعاون رییس میخوان شما رو ببینن
-باشه اومدم
گوشی رو گذاشتم برگه های گزارش رو برداشتم و یه سمت دفتر باستین حرکت کردم به در اتاقش که رسیدم،تقه ای به در زدم و با صدای بیا تو باستین وارداتاقش شدم
_سلام پسر!کارا خوب پیش میره؟
-سلام.اره به جز همون داستان همیشگی پول های عجیب
_بده من پایین برگه هارو امضا بزنم بعدش برات تعریف میکنم
باشه ای گفتم و برگه ها رو بهش دادم.
_بشین بنوعا؛صحبت هامون طولانیه خسته میشی
به تبعیت از حرف باستین روی مبل راحتی نشستم.
باستین با دقت داشت تمام بندهای برگه هارو میخوند
_کارت خوبه بنوعا خیلیی هم خوبه
میدونی قابل اعتمادی
-لطف داری
_لطف نیست؛حقیقته.
اخرین برگه رو هم خوند امضا زد و برگه ها رو مرتب گوشه ای گذاشت.
_خب بنوعا تو هم دلت میخواد از اینجور پول ها ب حسابت بیاد؟
-از این پولا؟؟خب کیه که از پول بدش بیاد ولی در قبالش چی میخواید؟
_هیچی کار خاصی قرار نیست بکنی فقط یه چندتا دوره رو باید بگذرونی و یه سفر بری!!
-سفر؟؟کجا؟؟
_به وقتش بهت میگم
-خب بلژیت چی؟اگر من برم سفر اون چی میشه؟؟
_میتونی اونم همراه خودت ببری
-خب کلاسا چیاست؟
_همه اینا رو به وقتش بهت میگم
-باید فکر کنم؛کاری با من نداری باستین؟
_نه برو سراغ کارت
✍🏻نویسنده:
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫
@afsaranjangnarm_313📍
﷽
#حضرتعشق♡
#قسمتبیستپنجم🖇
داشتم از اتاق باستین خارج میشدم که برگشتم و بهش گفتم
-راستی باستین !
_هوم؟
-یه مرخصی برای فردا میخوام
_برای چه کاری؟
-ب بلژیت قول دادم حقوق این ماهمو که گرفتم برین خوش گذرونی،میخوام ببرمش شهر بازی
الان هم که تو امضا کردی برگه حقوق هارو و فردا حقوقم تو حسابمه.
_باشه خودم از رییس برات مرخصی میگیرم
-ممنون
_خواهش میکنم رفیق
از اتاق خارج شدم و گوشیم رو در اوردم تا دوباره یکمی با بلژیت صحبت کنم و ببینمش
♧♧♧♧♧♧♧♧
-باشه بلژیت میبینمت خواهر قشنگم
با ورود باستین به اتاق بود که صحبتم رو سریع با بلژیت تموم کردم
-چیزی شده باستین ؟
_برگه مرخصیتو آوردم
-ممنون
_خواهش میکنم
بنوعا فکرات رو بکن و به من خبر بده
-باشه باستین
_هرچه زودتر بهتر؛حله؟
-اوهوم
_فعلا
-بای
باستین از اتاق خارج شد و من بافکرهای عجیب و غریب ب سمت خونه پرستار بلژیت راه افتادم تا بلژیت رو ببینم
✍🏻نویسنده:
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫
@afsaranjangnarm_313📍