eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
677 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻... {خادمان کانال🌱} @valeh_135 @yazahra_83 @Montaghem_soleymani_82 شرایط تبادل و کپی↯ @shorot_13 حرفهاتون⇦ @Afsaranadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مثل خودکار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راههاے تهاجم فرهنگی،این بوده است که سعی کنند جوانان مومن را از پایبندیهای متعصبانه به ایمان،که همان عوامل است که یک تمدن را نگه مےدارد،منصرف کند. 🔅سخنان مقام معظم رهبری 📱@afsaranjangnarm_313
یکم از نظرات و ببینیم🙃
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
https://harfeto.timefriend.net/747924221 🔐
😍 خوشحالم که دوست دارین.این رمان روزانه تایپ میشه ما سعی میکنیم به جای دوتا پارت یه پارت رو طولانی بنویسیم❣ @afsaranjangnarm_313
😍 بمب انرژی مثبت برای نویسنده ها❣خوشحالم که رمان و دوست دارین🙃 @afsaranjangnarm_313
😍 ایشالا که آخر رمانم دوست داشته باشین🙃 @afsaranjangnarm_313
❣نگاهم که میکنی دلم حمد و سوره می خواند بیچاره میداند فاتحه اش خوانده است اعوذبالله... من شر چشمانش👀 💖@afsaranjangnarm_313💖
اعضای جدید این صفحه صفحه ناشناس کاناله وبرای ادمیناس ،جدای از صفحه ناشناس نویسدنس،پیشنهاد یا انتقاد درباره کانال داشتین👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/596807798 🔐
13.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 منو حسرت حرم... بخدا روم نمیشه بگم برات یه نوکرم😔 🌴🌤@afsaranjangnarm_313🌤🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
♡#بسم_رب_العشق♡ ❤️ #عشق_مجازی📱 ✨ #قسمت_ششم📚 چطوره منم یه گروه یا کانالی داشته باشم که مدهبی باشه ا
♡ ❤️ 📱 ✨ 📚 این دختره آرمیتا ،خیلی عقایدش براش مهم بود ولی معلوم بود چیزی زیادی درباره فلسفش نمی دونه خوشم میومد از اینکه زود با کسی صمیمی نمیشد خدایی این کجا و دخترا اویزون به پسرا کجا بهش گفتم اسم و سن و رشتش رو بگه بهم بگه انقدر رو مغزش راه رفتم تا بالاخره گفت مامان صدام زد برای ناهار از روی تخت بلند شدم و گوشی و گذاشتم روی میز کامپیوترم نگاهی به اتاقم انداختم هی یادش بخیر چه دورانی داشتیم اینجا از اتاق رفتم بیرون بوی قورمه سبزی کل خونه رو برداشته بود ، حتما به خاطر اومدن من بعد چند وقت غذا مورد علاقمو درست کرده بود، از پله ها رفتم پایین که بابا از در اومد تو با تعجب بهم نگاه کرد _سلاام آفتاب از کدوم طرف دراومده؟ +سلام بابا بابا کتشو در اورد و به چوب لباسی آویزون کرد رفتم نزدیکشد بغلش کردم _خوش اومدی،قول داده بودی زود به زود بیای +شرمنده نشد حالا از این به بعد میام -انشالله که این دفعه حرفت حرف باشه مامان شدامون کرد که بریم برای ناهار با بایا رفتیم آشپزخونه صندلی رو برای بابا کشیدم تا بشینه -ممنون خودمم نشستم مامان برام غذا کشید -بخور قربونت برم خونت که چیزی نمیخوری هی بهت میگم اینجا بمون نمیمونی -مامان خودت میدونی برا چی نمی مونم که عارفه گفت: مامان هربار عرفان‌میاد این بحث میشه آخرشم‌نتیجه نداره مامان برگشت سمت عارفه و گفت : -خب آخه عارفه جان این چه وضعه زندگیه که داره عرفان -مامان میره دوماه دیگه میاد ها +عه عارفه این چه حرفیه مامان انگار با این حرف عارفه بیخیال شد و دیگه هیچی نگفت و مشغول خوردن ناهار خوشمزه مامان شدیم بعد از ناهار یکم کمک مامان عارفه کردم تو جمع و جور کردن سفره بعد از کمک برگشتم پیش بابا تو پذیرایی نشستم گوشی رو گرفتم دستم -عرفان نمیخوای برگردی به خاطر مامانت؟ +دلیل اولشو که خودتون میدونید بعدشم می خواستم مستقل باشم بابا هم با شنیدن حرفم سکوت کرد نگاهی به گوشیم انداختم‌دیدم برام پیام اومد: -چطوری پسر؟ +خوبم تو چطوری؟ -میگم‌چرا تو گروه نمیای؟ +حوصله چرت و پرتای گروه رو ندارم -خب پروژت با آرمیتا خانوم به کجا رسید؟؟ -هیجا -دِکی پسر پس تو به چه دردی میخوری باید مخش رو بزنی دیگه +😐 -میگم عرفان +ها؟ -از زندگیش چیزی گفته برات؟ +چی میگی مسعود این به زور جواب منو میده همین که بلاکم نکرده خیلیه که البته اونم به خاطر حرف من بود -میگم همین دختره هیچکسو نداره +یعنی چی؟ -یعنی همه کس و کارش اون دنیان با این حرف مسعود انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم من چیکار داشتم میکردم +تو ازکجا میدونی؟ -بابا همین هم یکی از دخترای کلاس که تو خوابگاه ایناس نمی دونم چجوری فهمیده به امروز حرف شد منم از آرمیتا پرسیدم که گفت گوشیو خاموش کردم و رفتم سمت اتاقم در و باز کردم و خودمو پرت کردم رو تخت عرفان خاک تو سرت داری چیکار میکنی این هیچکسو نداره چرا می خواستی خداشو ازش بگیری ؟چرا می خواستی بدبختش کنی ؟عقایدشو عوض کنی؟ دیگه کاری به عقایدش ندارم فقط هروقت کمک خواست کمکش میکنم گوشیو برداشتمو روشنش رفتم پیوی دختره آنلاین نبود +سلام.ببخشید که این مدت اذیت کردم حلال کن دیگه پیام نمیدم🖐🏻 ..... :✍ و ‼️کپی تا پایان فصل دو ممنوع پیگرد الهی دارد🚫 ❤️@afsaranjangnarm_313📱
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
♡#بسم_رب_العشق♡ ❤️ #عشق_مجازی📱 ✨ #قسمت_هفتم📚 این دختره آرمیتا ،خیلی عقایدش براش مهم بود ولی معلوم
😍 ۱-ما تو رمان هم داشتیم که از مسخره شدن می ترسه(از گروه لف نداد) ۲-عقایدش سسته ۳_فکر میکنه میتونه عرفان و عوض کنه اون موقع که عرفان گفت چطور با مرجع تقلیدت حرف میزنی.... نتونست جوابشو بده https://harfeto.timefriend.net/747924221🔐