💕 #بسم_رب_العشق 💕
❤️ #عشق_مجازی 📱
📌 #فصل_دوم 🖇
✨ #قسمت_هفتم📚
-نمیگم
تازه از صداش متوجه میشم که ساراس
+واییی دیوونه تویی بیا تو ببینم
در و باز میکنم و منتظر میشم بیان..
اول سمیرا میاد تو پشت سرش سارا بعد از کلی بغل و روبوسی و گریه و احوال پرسی
میشنیم .این دوتا دختر اصلا معنی خستگی و بی حوصلگی رو نمیفهمن.همیشه خدا سرزنده هستنن
-خب چه خبرآرمیتا؟
+خبر خاصی نیست .شماها چه خبر؟
-من که دارم ازدواج میکنننمممم
+وای جدی سارا؟
-آری
-نگاش کن چه خوشحاله
+آره اصلا چشماش برق میزنه مگه ترشیدی دختر؟
-برو بابا اصلا کی گفته قراره جواب بله بدم
-من
سارا یکی زد
+خب به سلامتی این دوماده بدبخت کیه؟
سمیرا سریع گفت:
-همسایمونه
-اره تازشم دکتره
+خوشبخت بشی سارایی
-قربونت تو هم همین طور
-از عشق مجازیت خبری نشد؟
سارا یکی با آرنج زد تو پهلوی سمیرا
برگشتمسمت سمیرا و گفتم:
+نه..ولی از مامان و بابام چرا
دوتاشون تقریبا داد زدن و گفتن
-چیییییییییی؟؟؟؟؟
بعد از خوردن چایی که درست کرده بودم ماحرا رو براشون تعریف کردم
-حالا می خوای چیکار کنی؟
-میری؟
+نه به بابای عرفان گفتم که بهشون بگه نمی تونم برم برام حرفاشون و بنویسن
****
تو این چند روز اتفاق خاصی نیافتاد باهمبیرون رفتیم و سعی کردیم یه جوری حواس خودمون از نبود فاطمه پرت کنیم...
امروز نشستیم منچ بازی کردیم انقدر این دوتا مسخره بازی در اوردن که از خنده دلم درد گرفته بود.
صدای تلفن خونه اومد بلند شدم و جواب دادم
+بله بفرمایید ؟
-.......
+بله خودمم.شما؟
-.......
+چی؟
-.......
+نه خیر خانوم نه
-........
+نه نمیخوام بیشتر فک کنم.خدانگهدار
عصبانی و کلافه برگشتم پیش بچه ها که سمیرا گفت
-کی بود آرمیتا؟
+خواستگار
-عه خاک تو سرت ارمیتا چرا مشتری رو پروندی
+مسخره بازی در نیار سارا
-خب از طرف کی بود؟
+گفت از یکی از همسایه شمارمو گرفته
-ولی بی شوخی میگم جدی غیر از اون طرفی که تو ذهنته ...به گزینه ریگه ای نمی خوای فکر کنی؟
+نه.......
#ادامه_دارد....
#نویسنده:✍
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان فصل دو ممنوع پیکرد الهی دارد🚫
📱 @afsaranjangnarm_313 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🖤
قدر حاج قاسم رو یه دنیا
دیر فهمید
این بود که وقتی به راحتی
شهیدش کردن🕊
دنیا هم به همه پشت کرد
و با سلاح خودش
به جنگ با تفکری اومد
که بی تفکری توش موج میزد ،
بعد حاج قاسم دنیا
یه روز خوش به خودش
ندید...
🌱🇮🇷@afsaranjangnarm_313🌱🇮🇷
#جنـگ_نـرم
🔰لوح|معلم افسر پیشرفت
🔻حضرت آیت الله خامنه ای:
*در این لشکر عظیم فرهنگی آموزش و پرورش؛افسرانی که عده ها و مجموعه ها را اداره میکنند همین معلمینند.
*آموزش و پرورش وسیله ی پیشرفت کشور است...
معلمین عزیز ما در حقیقت افسران سپاه پیشرفت این کشور هستند...
۱۳۹۹/۰۶/۱۱
⚔📱@afsaranjangnarm_313⚔📱
وصیتنامه #شهیدحاجقاسمسلیمانی🥀💔
+خدایا برای دفاع از دینت،
دویدم و افتادم و بلند شدم..!
#علمداࢪ♥
🍃 @afsaranjangnarm_313 🍃
#رهبرانه💚
بچه شیعه باس😌☝️🏻:
هر چی آقاش بگه چشم❤️
و بهش عمل کنه...
یادمون باشه تا روزی که میاد خورشید از راه...💛
روشنه راهمون با نور ماه🌙
یاور و یار رهبر میمونیم✌️🏻
تا جمعه ظهور انشاالله📿🤲🏻
☘!@afsaranjangnarm_313!☘
سلااااااااااام رفقا🖐🏻
لفتندید دیگہ😕
پستگذارے پے در پے سختہ😓
دقت کنید تا جایے کہ بتونیم پست میزاریم😣
ولے بعد هر پست یڪ نفر لفت میده!🙁
علےیارتون☺️🍃نمیتونم بہاجبار نگہ دارم کسیرو😢
ولے اگہ میشہ تا آخرش باهامون باشید🙂🌸
انرژی بدید🙃🌸
رفقا یڪم درڪ کنید...☺️💛
الان مدرسه داریم درس داریم یکم درگیریم جبران میشه ان شاالله🙃😁
با موندتون انرژی بدید🌸🍃
الان برم فردا میام میبینم 10 نفر لفت دادن🤕💔
اونایے کہ تا اینجا همراهمونبودن دمشون گرم😎
اونایے کہ تا آخر باهامون هستن صاحباختیارن😎
اونایے کہ لفت دادن و تنھامون گذاشتن علے؏یارشون😊🌿
میشہ شمایے کہ دارے پیاممو میخونے ترڪ نکنی و برعڪس ڪانالو تبلیغ کنی؟😢🌱
یہ جا خونده بودم کہ اگہ کارے برای امامزمان[؏ج]انجآم میدید نیازے نیس دیگہ تعداد اعضای کانال براتون مھم باشھ(:
ما همچنان هستیم😌هیچوقت هم تسلیم نمیشیم😎✌️🏻
شما هم اگہ مارو قابل میدونے باهامونباش...باهامونبمون😎
ما تا اینجا تمام سعیمون بر این بود کہ فقط یار جمع ڪنیم بلکہ با یہ پستمون یکےدونفر تغییر ڪنن...تحول توشون ایجادشھ!
شماهمبمون اگہ دوسدارے!😉🌿
اگہ هم میخوای برے قبل از لفت دادن یہ صلوات بفرس😉🌸
علےیارویاورتون✋🏻
#مدیر_نوشت👀
🌱
#شرح_حال💔
+میدونیچےقشنگہ؟
_چی؟
+اینکهبیدارشیببینےکربلایے...🖤!
🌴🌤@afsaranjangnarm_313🌤🌴
#تلنگرانهـ✨
ای کاش حضرت زهرا
این شبابهمون خبر می داد می گفت:📞
خسته نباشید🌱
مزدتونه که اربعین کربلا باشید❤️
🌹@afsaranjangnarm_313🌹
💕 #بسم_رب_العشق 💕
❤️ #عشق_مجازی 📱
📌 #فصل_دوم 🖇
✨ #قسمت_هشتم 📚
-آخه آرمیتا یکم فکر کن
اصلا تو بهت بر نمیخوره که ۲۰روزه رفته و یه سراغ ازت نمیگیره
+چرا ولی خب چیکار کنم؟
-ارمیتا من هم عاشق شدم اما سعی میکنم یکم منطقیم فکر کنم
+من می خوام برم بیرون میاید؟
-آره بریم
-باشه
دیگه چیزی بین هیچ کدوم از ما گفته نشد بازی و نصفه ول کردیم و هرکدوم سمتی رفتیم تا آماده بشیم ...
********
*{+بچه ها من دلم واقعا براتون تنگ میشه
-ماهمدلمون تنگمیشه
-ایشالا هر وقت اومدی مشهد می بینیم همو دیگه
-آره تازه ما اومدیم تهران میایم خونتون ها
+قدمتون رو چشم
حنانه اومد نزدیکم و بغلم کرد گفت
-برو ارمیتا جونم قطارت الان حرکت میکنه ..خدا پشت و پناهت
با همه بچه های گروه خداحافظی کردم و چمدونمو برداشتم و رفتم سمت قطار....
واقعا تو این مدت کم خیلی بهم عادت کرده بودیم..
سوار قطار شدم و دنبال کوپه خودم گشتم تا پیداش کردم..
درشو باز کردم و نشستم ،گوشی و هندزفریمو در اوردم و از بین مداحی هایی که از بچه ها گرفته بودم یکیشو انتخاب کردم و پلی کردم ...
دیشب بعد از مدت ها یکم چرخیدم توی گوشیمو اول از همه از اونگروه لف دادم
پیجای اینستامو پاککردم و
بعدمشماره عرفان و از گوشیمپاک کردم و خطشو بلاک کردم...
با خودم گفتم تا خواستگاری و عقد جدی نشده بهتره ارتباط نداشته باشیم...
مداحی تموم شد ،با صدای سلام کسی سرمو آوردم بالا...
به خانومی که وایساده بود نگاه کردم یه لحظه جا خوردم خیلی شکل زهرا خانوم بود
+سلام
لبخندی زد و نشست منم دوباره سرمو بردم تو گوشی ولی دیدم که یه آقا پسری هم کنارش نشست..
دوباره مشغول گوشیم شدم
بعد چند دقیقه بلند شدم و رفتم توی راهرو که یکم از پنجره بیرون و نگاه کردم خواستم برم تو که گفتم ببینم میشه کوپه رو عوض کرد یا نه اینجوری سخته کل مسیر جلوی پسر این خانوم بود رفتم و صداش کردم
-آقا ببخشید
+بفرمایین
+کوپه رو میشه عوض کرد اگه کسی بخواد؟
-در حال حاضر چون قطاره پره نه نمیشه
+آهان ممنون...
دوباره رفتم داخل و نشستم
******
دیگه نزدیک تهران بودیم چند دقیقه ای نشسته خوابم برد که به خاطر اینچند دقیقه گردنم درد گرفت..
هندزفریمو از گوشم در اوردم و یکم قد کشیدم
خانوم روبروم که فهمیدم اسمشون نجمه هست بهم گفت:
_میگم شما تهران زندگیمی کنین؟
+بله
بهم یه ظرف میوه تعارف کرد یکم برداشتمو خوردم و وسایلمو جا به جا کردم...
#ادامه_دارد....
#نویسنده:✍
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان فصل دو ممنوع پیکرد الهی دارد🚫
❤️ @afsaranjangnarm_313 📱