eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
672 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻... {خادمان کانال🌱} @valeh_135 @yazahra_83 @Montaghem_soleymani_82 شرایط تبادل و کپی↯ @shorot_13 حرفهاتون⇦ @Afsaranadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇 گوشی و برداشتم و شماره پرستار بلژیت رو گرفتم.. +وای سلام بنوعا _سلام بلژیت.خوبی؟ +آره خیلی خوش میگذره فقط دلم برات تنگ شده،کی میای؟ -حقوقمو که بگیرم میام دنبالت بریم خوش بگذرونیم +وای راستی؟ _آره،به پرستارتم بگو حقوقشو خیلی زود میدم +باشه _اون دکتره که نمیاد پیشت دیگه؟ +نچ -باشه مواظب خودت باش +چشم ♧♧♧♧♧♧♧♧♧ برگه های گزارش این هفته رو برداشتم و از اتاقم اومدم بیرون و به سمت اتاق مدیر حرکت کردم. خبری از منشی نبود نزدیک اتاق مدیر شدم که صدای باستین و شنیدم... _فکر نمیکنم کسی حاضر باشه حتی با وجود اون همه پول پاش رو بزاره تو اون کشور +از کجا انقدر مطمئنی؟ _البته شاید یکی باشه.. +کی؟ میخواستم یکم بیشتر منتظر بمونم و سر از کار هاشون دربیارم که صدای پای کسی رو شنیدم سریع از در فاصله گرفتم و به سمت میز منشی قدم برداشتم و همون جا ایستادم. بعد از چند لحظه منشی باستین اومد.لبخندی ب روش زدم و گفتم میتونم برم داخل؟؟ ---نه الان مهمون دارن؛مهمونشون که رفتن خبرتون میکنم سری به معنی باشه تکون دادم و به سمت دفتر و میزم برگشتم.سرم پر شده از صحبت هایی که باستین با مهمونش زد.فکرم رو خیلی درگیر کرده بود. ✍🏻نویسنده: و @afsaranjangnarm_313📍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 جنگ نرم جنگ در غربت است .. ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
🍃راست میگویند هوای شهر نفس گیرشده😷 شهری کہ مهدی ندارد🥀 هوایش نفس گیر است... ⁉️ اللهم عجل لولیک الفرج @afsaranjangnarm_313
-تلنگر🌱]•• بچه مذهبے همیـشہ سربہ زیر است و باحیـا... چہ در اجتماع و چہ در فضـای مجازے📲... بیزار است از عنـوان"خواهر" و "برادر" و ”آجے“ و”داداش“ و...ڪه مجـوزی باشد برای شوخے و خندیدن با نامحـرم...😔 از عفت و غیـرتش بہ دور است که نامحرم را "تو" خطاب کند و نام کوچکش را بہ زبان آورد!🖇 بچہ مذهبے سـربہ زیر دارد و حریم هایش را نمےشڪند!! چہ در اجتماع و چہ در فضـای مجازی📲! بچہ مذهبے همیشـہ و همه جـا رفتارش مملـو از حیـاست...😊🌿 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
📲 💾 ⁉️شرایط جنگ در ایران چگونه است؟ 📊با گسترش شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ای، جنگ نرم در صدر قوی‌ترین گزینه‌ها برای حمله به یک کشور است! 📈عمده شبیخون‌های فرهنگی، تضعیف فرهنگی و سیاسی یک ملت با هدف فروپاشی از دورن است.   🌸 🌸 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
{•📱⚔•} (: هیچ‌وقت‌نگومحیط‌خرابھ منم‌خراب‌شدم! هر‌چقدر‌هوا‌سردتر‌باشھ؛ لباستوبیشتر‌میڪنے❤️ پس‌هر‌چی‌جامعھ‌فاسدتر‌شد تولباس‌ بیشترڪن! _استادقرائتے^^ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 📖 ♥️ پرستار بہ صورت رنگ پریده و لب های ترڪ خورده مجروح حاج احمد متوسلیان نگاه ڪرد و بعد بہ پاهای زخمی اش . گفت: « برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق ڪنم . این طوری ڪمتر درد می کشید .» حاجی هم نالہ ای ڪرد و گفت : «نہ ! بی هوشم نڪن ! دارویت را نگهدار برای آنهایی ڪه زخم های عمیق تری دارند .» •|خاطره‌ای‌ازشهید💔حاج‌احمد‌متوسلیان🕊|• 🌴@afsaranjangnarm_313🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌▷ ●━━━──── ♪♥️ ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤㅤ↻ بیــراهه میـــرَوَم تو مَــرا سَر به راهـ کن از دوری‌اَت همیشه بد آوَردِهـ اَم حُسیــــن 🥀 🌴🌤@afsaranjangnarm_313🌤🌴 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 داخل دفترم داشتم از همین دست فکرها میکردم که صدای تلفن بلند شد ---آقای بنوعامعاون رییس میخوان شما رو ببینن -باشه اومدم گوشی رو گذاشتم برگه های گزارش رو برداشتم و یه سمت دفتر باستین حرکت کردم به در اتاقش که رسیدم،تقه ای به در زدم و با صدای بیا تو باستین وارداتاقش شدم _سلام پسر!کارا خوب پیش میره؟ -سلام.اره به جز همون داستان همیشگی پول های عجیب _بده من پایین برگه هارو امضا بزنم بعدش برات تعریف میکنم باشه ای گفتم و برگه ها رو بهش دادم. _بشین بنوعا؛صحبت هامون طولانیه خسته میشی به تبعیت از حرف باستین روی مبل راحتی نشستم. باستین با دقت داشت تمام بندهای برگه هارو میخوند _کارت خوبه بنوعا خیلیی هم خوبه میدونی قابل اعتمادی -لطف داری _لطف نیست؛حقیقته. اخرین برگه رو هم خوند امضا زد و برگه ها رو مرتب گوشه ای گذاشت. _خب بنوعا تو هم دلت میخواد از اینجور پول ها ب حسابت بیاد؟ -از این پولا؟؟خب کیه که از پول بدش بیاد ولی در قبالش چی میخواید؟ _هیچی کار خاصی قرار نیست بکنی فقط یه چندتا دوره رو باید بگذرونی و یه سفر بری!! -سفر؟؟کجا؟؟ _به وقتش بهت میگم -خب بلژیت چی؟اگر من برم سفر اون چی میشه؟؟ _میتونی اونم همراه خودت ببری -خب کلاسا چیاست؟ _همه اینا رو به وقتش بهت میگم -باید فکر کنم؛کاری با من نداری باستین؟ _نه برو سراغ کارت ✍🏻نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍