eitaa logo
یادداشت‌های آقامعلم
139 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
80 ویدیو
92 فایل
یادداشت‌هایی در زمینه #دین، #فرهنگ، #اقتصاد، #سوادرسانه، #رایانه نویسنده: محمدحسین یزدانی بخش کارشناس ارشد فیزیک؛ فعال فضای مجازی؛ علاقه‌مند به رایانه و برنامه‌نویسی ارتباط با نویسنده: @yazdanibakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
توئیت معنادار جوادنصراله، پسر سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان.
وقتی زمین، چیزهای وزین و ارزشمندش را بیرون بریزد...
تهران تایمز: اسامی هزار کودک شهید از بیش از سه هزار کودک شهید غزه که در یک صفحه روزنامه جا شد.
🗒 موضوع: در نانوایی... 🔵در نانوایی صف ایستاده بودم. شاگرد نانوا، نان‌ها را از تنور باز می‌کرد و روی پیشخوان می‌انداخت. گویا اجابت مزاجی پیش آمد و چند دقیقه‌ای رفت. در این مدت، یکی از مشتریان، به جای او، باز کردن نان‌ها را ادامه داد. یکی دیگر از مشتریان که از چهره‌اش می‌شد فهمید، تهرانی و فهمیده است، گفت: «آقا! شما کارت بهداشت داری؟ دست‌هایت را شسته‌ای؟» مشتری که برای سرعت گرفتن کار نانوایی پیش‌قدم شده بود، مات و مبهوت ماند. راست می‌گفت. ایشان، کارت بهداشت نداشت و گرچه با انبر نان‌ها را باز می‌کرد، دستانش را نشسته بود. حدسم تقویت شد که تهرانی و اهل نظافت و بهداشت و خلاصه باکلاس است. 🔵در همین برزخ اختلاف بر سر بهداشت و درست و نادرست بودن کار آن مشتری و دفاع برخی دیگر از مشتریان از مرد تهرانی و گروهی از درِ مخالفت با او، صدای ضعیف «واق واق» توله‌سگی به گوشم خورد. به نظر خیلی دور می‌آمد. آن سوی خیابان را نگاه کردم. سگی در کار نبود. ناگهان جیغ کشیدم. یک سگ کوتوله، داخل نانوایی، در آستانه لیسیدن پاچه‌ام بود که ناخودآگاه سگ بیچاره را با لگد پرت کردم. 🔵آن آقای تهرانی اهل بهداشت، داد و بیداد کرد: بی‌شعور! این چه طرز رفتار با پسرم هست؟ من که با پسر آن آقا کاری نداشتم. من آن توله‌سگ را لگد زده بودم، آن هم ناخودآگاه. سگ کوچکش را بغل کرد و روی پیشخوان نانوایی گذاشت که مردم نان‌های خود را روی آن می‌گذاشتند. داد و بیداد مردم درآمد و آن آقا را بیرون کردند. پیشخوان را از نانوایی بیرون بردند و ... 🔵و من، هنوز گیج و ویج سطح فرهنگ و بهداشت آن مرکزنشین بودم. 📝 ✅ارزیابی‌ها، دیدگاه‌ها، پیشنهادها: 🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh 🔰دیگر یادداشت‌ها: 🌐https://eitaa.com/aghamoalem
گاهی، یک نفر مثل طهرانی مقدم، مثل احمدی روشن، مثل کاظمی آشتیانی، مثل فخری‌زاده، مثل سلیمانی و ... به اندازه‌ی 1000 نفر کار می‌کنند و به اندازه‌ی یک لشکر می‌ارزند و جور هزار کار نکرده را می‌کشند. و گاهی، یک بزدل ترسو، به اندازه‌ی یک لشکر دشمن، به کشور ضربه می‌زند با حرف زدنش، با حرف نزدنش، با نادرست کارکردنش، با درست کار نکردنش...
فرازهایی از دعای ندبه کجاست آن مهیا شده برای ریشه‌کن کردن ستمکاران؟ کجاست در هم شکننده‌ی شوکت و هیمنه‌ی تجاوزکاران؟ کجاست ریشه‌کن کننده‌ی اهل لجاجت و گمراهی و بی‌دینی؟ کجاست عزت‌بخش دوستان و خوارکننده‌ی دشمنان؟ کجاست صاحب روز پیروزی گسترنده‌ی پرچم هدایت؟ کجاست آن پیروزی یافته بر هر کس که با او دشمنی کرد و دروغ بست؟ کجاست آن مضطرّی که هر گاه دعا کند، مستجاب شود؟
خطرناک‌ترین انسان روی زمین به اذعان یک پایگاه خبری غربی
همه ساکت بودند. ناگهان برق رفت. همه‌ی نوزادان گریه کردند. ... چند دقیقه بعد، دوباره همه ساکت بودند... باز هم همه ساکت هستند برخی البته تاسف می‌خورند ولی هیچ کس کاری نمی‌کند به قول آن داستان اصفهانی: هر چه بخواهی برایشان می‌گریند ولی ریالی هزینه نمی‌کنند. خیلی‌های دیگر هم کم کم ساکت خواهند شد...
همه ساکت بودند. ناگهان برق رفت. همه‌ی بیماران سرفه کردند. ... چند دقیقه بعد، دوباره همه ساکت بودند... باز هم همه ساکت هستند برخی البته تاسف می‌خورند ولی هیچ کس کاری نمی‌کند به قول آن داستان اصفهانی: هر چه بخواهی برایشان می‌گریند ولی ریالی هزینه نمی‌کنند. خیلی‌های دیگر هم کم کم ساکت خواهند شد...
سربازان رژیم صهیونیستی به این پیرمرد فلسطینی کمک می‌کنند تا از مهلکه بگریزد...
و چون دوربین‌ها خاموش می‌شوند، او را می‌کشند...