.
بعضی وقتها که چشمم به تابلوی برخی مغازهها میافتد و میبینم با پز شهری بودن بزرگ نوشته « کابینتسازی مدرن»، «دکوراسیون داخلی مدرن» و مشاغل خرد و کلانی از این دست که مخرج مشترک همهشان را که بگیری، به واژهی «مدرن» میرسی، بر خلاف ظاهرش که برای جماعت شهرنشین فکل کراواتی شیرین و دال بر امروزی بودن است، به فلسفهی پشت آن میاندیشم. به فلسفهای که انسان را علیالاصاله بوزینهای میبیند که تنها مغزی پیچیدهتر دارد. به منطقی میاندیشم که انسان را نه «حی متأله» که حیوان ناطق میداند.
لاشه علمی که انسانش به قول شهید آوینی در تقابل میان عقل جزوی و دل، جسم و روح، ماده و معنا، کم و کیف، زمین و آسمان و خود و خدا، جانب عقل جزوی، ماده، کمیت، جسم، زمین و خود را گرفته است.
بشری که نه فقط آدمش هبوط کرده که در حیثیت جمعی هبوط کرده است. همین فلسفه، دنیایی ساخته که بدون نفی صریح دین آن را تبدیل به خردهفرهنگی کرده که نسبتی با چگونه زیستن بشر ندارد. فقهش را از عرف مدرن میطلبد، اقتصادش را لیبرالها رتق و فتق میکنند. روابط بینالمللش را به بند تنبان دموکراتها گره میزند. سیاستش را سکولار میخواهد. حقوق زنانش را فمنیستهای اسلامی استیفا میکنند که پارادوکسیال اسمشان، خبر از باطن متناقضشان میدهد و اینچنین جهانی را که مبنایش تکالب است برساخت میکنند.
فلسفهای که آغاز تاریخ تمدنها را نه از بهشت که از غار و تاریخ علم را نه از «علم الاسماء آدم» که از «من میاندیشم دکارت» میخواند. آری چنین فلسفهای است که لذت و آرامش روستا را با ذلت و بوق و کرنای شهر تاخت میزند و عزت تولید و خودباوری را با خفت مصرفزدگی و خودتحقیری. ساختن و ساخته شدن را با خوردن و خوابیدن. فلسفهای که فرد را به جای خانواده اصل میانگارد و از زن و مرد دیو و ددی میسازد مقابل هم و فرزند را نه نانآور که نانخور فرض میگیرد و رزقش را نه میان آسمان، که فقط در زمین میجوید. انسانی که برای ضمانت قول خداوند که میگوید: «یغنهمالله من فضله»، سفته میخواهد ولی برای قول بشر «با کارمزد 18 درصد» سفته میدهد. با اسم خدا، خود را ترویج میکند و به اسم علم، جهل را گسترش میدهد. به اسم صلح اقدام به جنگ میکند و به اسم عقل توصیه به جنون. به اسم عرفان، از قانون جذب میگوید و خرافات را به جای الهیات توجیه میکند. به اسم شکرگزاری، سوداگری به راه میاندازد و آخرت را به ثمن بخس دنیا میفروشد. خلاصه اینکه انسان مدرن، مدرن میاندیشد.
ساده بگم دهاتیام.
✍مریم اردویی
#روستا
#شهر
#مدرنیته
#مدرن
#عشق
#زندگی
#انسان
#خدا
#زن
#خانواده
@zananegiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
در رابطه با تفکر دکارت، برخی دوستان گفتند که در واقع دکارت روایت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» رو فهمیده ولی آخرش منحرف شده، برای درک تفاوت نگاه دکارت با آنچه در این حدیث آمده، بخشی از سخنان دکتر دینانی در شرح این حدیث را آوردم.
البته مرحوم علاّمه مجلسى تفسيری از بعضى از علما درباره اين حديث نقل مىكند ، به این نحو:
«روح انسان يك موجود لطيف لاهوتى است، در صفت ناسوتى، (يعنى از جهان ماوراء طبيعت است كه با صفات عالم طبيعت ظاهر گشته) و از ده طريق دلالت بر يگانگى و ربوبيّت خداوند مىكند:
1 ـ از آنجا كه روح مدبّر بدن است مىدانيم كه جهان هستى مدبّرى دارد!
2 ـ از آنجا كه يگانه است دلالت بر يگانگى خالق دارد!
3 ـ از آنجا كه قدرت بر حركت دادن تن دارد دليل بر قدرت خداست!
4 ـ از آنجا كه از بدن آگاه است دليل بر آگاهى خداوند است!
5 ـ از آنجا كه سلطه بر اعضاء دارد دليل بر سلطه او بر مخلوقات است!
6 ـ از آنجا كه قبل از بدن بوده و بعد از آن نيز خواهد بود دليل بر ازليّت و ابديّت خداست!
7 ـ از آنجا كه انسان از حقيقت نفس آگاه نيست دليل بر اين است كه احاطه به كُنه ذات خدا امكان ندارد!
8 ـ از آنجا كه انسان محلّى براى روح در بدن نمى شناسد دليل بر اين است كه خدا محلّى ندارد!
9 ـ از آنجا كه روح را نمى توان لمس كرد دليل بر اين است كه خداوند لمس كردنى نيست!
10 ـ و از آنجا كه روح و نفس آدمى ديده نمى شود دليل بر اين است كه خالق روح قابل رؤيت نيست!»
#انسان
#خدا
#اومانیسم
#دکارت
@zananegiii
یه حبه قند:
حرم، حریم، حرمت، محرَم
در تعالیم دینی ریشه یابی لغوی؛ در بسیاری از موارد می تواند موجب رفع سوءتفاهمات یا روشن شدن حقایق شود. مثلا در منطق دینی مرد و زن غریبه نسبت به هم اصطلاحا نامحرم نامیده می شوند و دین برای این نسبت؛ حدودی تعیین کرده است. این مرز گذاری را می توان با سوءظن تحلیل کرد و برای آن بافته های موهوم ردیف کرد از بدبینی اسلام نسبت به امر جنسی تا متضاد دیدن مرد و زن یا منزوی خواهی زن و...
اما حکمت این فاصله گذاری را می شود تا حد زیادی از خود لغت و ریشه یابی آن متوجه شد. نامحرم با واژه هایی چون حرام، حرمت، محرّم، حرم و حریم هم ریشه است.
وقتی میگوییم فلان مکان،حرم است«مثل مسجدالحرام» یا نام روزهایی را«محرًم الحرام» می گذاریم بدین معناست که این مکانها یا زمانها از منظر الهی دارای احترامی ویژه است که باید آن را حفظ کرد برهمین مبنا وقتی می گوییم فردی نامحرم است یعنی دارای حریمی است که باید محترم شمرده شود نه اینکه او شرّ و شیطانی است و باید از او دور شد!
این حرمت، هم برای مردان و هم زنان به ویژه زن و مرد مومن، صادق است یعنی این طور نیست که فقط زن و مرد نسبت به هم حریم داشته باشند و نامحرم باشند بلکه بین خود مردان و زنان نیز مرزهای شرعی و اخلاقی موضوعیت دارد مثلا دو مرد یا دو زن نمی توانند به هر قسمتی از بدن یکدیگر نگاه کنند هرچند بدون قصد جنسی باشد، همچنین انسان شرعا اجازه نگاه جنسی به هیچ محرم و نامحرمی را جز همسر ندارد یعنی افراد در دایره این حدود نسبت به هم نامحرم اند.
پس #انسان و حریم #جنسی و #جنسیتی او محترم است و اقتضائات متفاوت جنسی و جنسیتی زنان و مردان نسبت به هم موجب می شود که حریم های مختلفی برای حفظ این حرمت، میان ایشان تعریف شوداما جنس و #جنسیت زن در این حوزه حامل گوهرها و مزیت های ویژه ای است و به تبع آن دارای حریم وحرمتی متفاوت است که توجه به حفظ آن ضروری تر و شکستن آن مخرب تر است.این مطلب فراتر از پوشش شرعی است.
خلاصه آنکه در منطق دین؛ زن، #عفت و #عزت او حرم است و کسی جز محارم به حریم این حرم راه ندارند آن هم در حد و حدودش. تنها همسر است که به همه این حریم راه دارد شرط ورود کامل به این حریم، رعایت #حرمت، پذیرش #مسئولیت و تعهد به #مراقبت از آن است(#غیرت)
پاسداشت حرمت این حرم، هم بر دوش مردان است و هم خود زن چون حرمت این حرم اولا وبالذات، حق الله است نه حق فردی زن. اساسا مالک اولیه بدن ما و همه زیبایی هایش خداست(یا مالک رقّی) و شکستن حریم و حرمت جسم و متعلقات آن، بالذات حق هیچ کسی نیست و انسان امانت دار این حرم است. تلک حدود الله فلا تقربوها
✍️دکتر سید یاسر طاهررحیمی
https://eitaa.com/zananegiii
هدایت شده از یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
حرم، حریم، حرمت، محرَم
در تعالیم دینی ریشه یابی لغوی؛ در بسیاری از موارد می تواند موجب رفع سوءتفاهمات یا روشن شدن حقایق شود.
مثلا در منطق دینی مرد و زن غربیه نسبت به هم اصطلاحا نامحرم نامیده می شوند و دین برای این نسبت؛ حدودی تعیین کرده است. این مرز گذاری را می توان با سوءظن تحلیل کرد و برای آن بافته های موهوم ردیف کرد از بدبینی اسلام نسبت به امر جنسی تا متضاد دیدن مرد و زن یا منزوی خواهی زن و...
اما حکمت این فاصله گذاری را می شود تا حد زیادی از خود لغت و ریشه یابی آن متوجه شد. نامحرم با واژه هایی چون حرام، حرمت، محرّم، حرم و حریم هم ریشه است.
وقتی میگوییم فلان مکان،حرم است«مثل مسجدالحرام» یا نام روزهایی را«محرّم الحرام» می گذاریم بدین معناست که این مکانها یا زمانها از منظر الهی دارای احترامی ویژه است که باید آن را حفظ کرد بر همین مبنا وقتی می گوییم فردی نامحرم است یعنی دارای حریمی است که باید محترم شمرده شود نه اینکه او شرّ و شیطانی است و باید از او دور شد! این حرمت، هم برای مردان و هم زنان به ویژه زن و مرد مومن، صادق است یعنی این طور نیست که فقط زن و مرد نسبت به هم حریم داشته باشند و نامحرم باشند بلکه بین خود مردان و زنان نیز مرزهای شرعی و اخلاقی موضوعیت دارد مثلا دو مرد یا دو زن نمی توانند به هر قسمتی از بدن یکدیگر نگاه کنند هرچند بدون قصد جنسی باشد، همچنین انسان شرعا اجازه نگاه جنسی به هیچ محرم و نامحرمی را جز همسر ندارد یعنی افراد در دایره این حدود نسبت به هم نامحرم اند. پس #انسان و حریم #جنسی و #جنسیتی او محترم است و اقتضائات متفاوت جنسی و جنسیتی زنان و مردان نسبت به هم موجب می شود که حریم های مختلفی برای حفظ این حرمت، میان ایشان تعریف شود اما جنس و #جنسیت زن در این حوزه حامل گوهرها و مزیت های ویژه ای است و به تبع آن دارای حریم و حرمتی متفاوت است که توجه به حفظ آن ضروری تر و شکستن آن مخرب تر است.این مطلب فراتر از پوشش شرعی است.
خلاصه آنکه در منطق دین؛ زن، #عفت و #عزت او حرم است و کسی جز محارم به حریم این حرم راه ندارند آن هم در حد و حدودش. تنها همسر است که به همه این حریم راه دارد شرط ورود کامل به این حریم، رعایت #حرمت، پذیرش #مسئولیت و تعهد به #مراقبت از آن است(#غیرت)
پاسداشت حرمت این حرم، هم بر دوش مردان است و هم خود زن چون حرمت این حرم اولا و بالذات، حق الله است نه حق فردی زن
اساسا مالک اولیه بدن ما و همه زیبایی هایش خداست(یا مالک رقّی) و شکستن حریم و حرمت جسم و متعلقات آن، بالذات حق هیچ کسی نیست و انسان امانت دار این حرم است. تلک حدود الله فلا تقربوها https://eitaa.com/taherrahimi