📌 امام #عسکری(ع) حافظ دین الهی...
اهل #سامرا مبتلا به #خشکسالی شده بودند. #مسلمانان #نماز باران خوانده بودند؛ اما بارانی نیامد.
از آن طرف عدهای از #مسیحیان با #صلیب ✝ بیرون رفته و برای طلب #باران مشغول عبادت و #دعا شدند. شخصی که جلوتر از بقیه ایستاده بود، همانطور که دست به دعا برداشته بود #ابرهای بارانزا شروع به باریدن کردند.
⛈🌧🌧
این حادثه موجب #تزلزل در اعتقاد گروهی سست عقیده شد، که نکند مسلمانان بر حق نیستند و نصارا بر حق هستند.
خلیفه #عباسی به فکر چاره افتاد، مشاورانش به او گفتند: چارهای جز این نیست که از امام حسن #عسکری(ع) کمک بخواهیم.
امام #عسکری(ع) به فرستادهای که از طرف خلیفه آمده بود فرمود:
اینها را وادار کنید که بار دیگر برای نماز باران بیرون روند. در آن حال حضرت کسی را #مأمور کرد که وقتی آن مرد نصارا که جلوتر از بقیه ایستاده دست به دعا برداشت، قطعه #استخوانی در بین انگشتانش دارد، آن را از او بگیر و بگو حالا دعا کن!
مرد نصارا مقاومت کرد، ولی بالاخره استخوان را از بین انگشتانش کشیدند.
سپس هرچه دعا کردند سودی نبخشید.
وقتی از حضرت ماجرا را پرسیدند، فرمود:
این تکهای از #استخوان یکی از #پیامبران است که از گور وی بیرون آوردهاند و وقتی #خدا را به استخوان آن پیامبر #قسم میدهند بارانی از #لطف_الهی نازل میشود.
و اینگونه شبهه آن سست عقیدگان برطرف شد.
📚ر.ک. ابن شعبه حرانی، تحف العقول،
📚ر.ک. طبرسی، احتجاج.
👇👇
🌻 @ahlolbit
📌 #عسکری(ع) #عالم و حافظ دین الهی...
اهل #سامرا مبتلا به #خشکسالی شده بودند. #مسلمانان #نماز باران خوانده بودند؛ اما بارانی نیامد.
از آن طرف عدهای از #مسیحیان با #صلیب ✝ بیرون رفته و برای طلب #باران مشغول عبادت و #دعا شدند. شخصی که جلوتر از بقیه ایستاده بود، همانطور که دست به دعا برداشته بود #ابرهای بارانزا شروع به باریدن کردند.
⛈🌧🌧
این حادثه موجب #تزلزل در اعتقاد گروهی سست عقیده شد، که نکند مسلمانان بر حق نیستند و نصارا بر حق هستند.
خلیفه #عباسی به فکر چاره افتاد، مشاورانش به او گفتند: چارهای جز این نیست که از امام حسن #عسکری(ع) کمک بخواهیم.
امام عسکری(ع) به فرستادهای که از طرف خلیفه آمده بود فرمود:
اینها را وادار کنید که بار دیگر برای نماز باران بیرون روند. در آن حال حضرت کسی را #مأمور کرد که وقتی آن مرد نصارا که جلوتر از بقیه ایستاده دست به دعا برداشت، قطعه #استخوانی در بین انگشتانش دارد، آن را از او بگیر و بگو حالا دعا کن!
مرد نصارا مقاومت کرد، ولی بالاخره استخوان را از بین انگشتانش کشیدند. سپس هرچه دعا کردند سودی نبخشید.
وقتی از حضرت ماجرا را پرسیدند، فرمود:
این تکهای از استخوان یکی از #پیامبران است که از گور وی بیرون آوردهاند و وقتی #خدا را به استخوان آن پیامبر #قسم میدهند بارانی از #لطف_الهی نازل میشود.
و اینگونه شبهه آن سست عقیدگان برطرف شد.
📚ر.ک. ابن شعبه حرانی، تحف العقول،
📚ر.ک. طبرسی، احتجاج.
👇👇
🌻 @ahlolbit
📌 امام #عسکری(ع) حافظ دین الهی...
اهل #سامرا مبتلا به #خشکسالی شده بودند. #مسلمانان #نماز باران خوانده بودند؛ اما بارانی نیامد.
از آن طرف عدهای از #مسیحیان با #صلیب ✝ بیرون رفته و برای طلب #باران مشغول عبادت و #دعا شدند. شخصی که جلوتر از بقیه ایستاده بود، همانطور که دست به دعا برداشته بود #ابرهای بارانزا شروع به باریدن کردند.
⛈🌧🌧
این حادثه موجب #تزلزل در اعتقاد گروهی سست عقیده شد، که نکند مسلمانان بر حق نیستند و نصارا بر حق هستند.
خلیفه #عباسی به فکر چاره افتاد، مشاورانش به او گفتند: چارهای جز این نیست که از امام حسن #عسکری(ع) کمک بخواهیم.
امام #عسکری(ع) به فرستادهای که از طرف خلیفه آمده بود فرمود:
اینها را وادار کنید که بار دیگر برای نماز باران بیرون روند. در آن حال حضرت کسی را #مأمور کرد که وقتی آن مرد نصارا که جلوتر از بقیه ایستاده دست به دعا برداشت، قطعه #استخوانی در بین انگشتانش دارد، آن را از او بگیر و بگو حالا دعا کن!
مرد نصارا مقاومت کرد، ولی بالاخره استخوان را از بین انگشتانش کشیدند.
سپس هرچه دعا کردند سودی نبخشید.
وقتی از حضرت ماجرا را پرسیدند، فرمود:
این تکهای از #استخوان یکی از #پیامبران است که از گور وی بیرون آوردهاند و وقتی #خدا را به استخوان آن پیامبر #قسم میدهند بارانی از #لطف_الهی نازل میشود.
و اینگونه شبهه آن سست عقیدگان برطرف شد.
📚ابن شعبه حرانی، تحف العقول.
📚طبرسی، احتجاج.
👇👇
🌻 @ahlebait110
📌میثم بن یحیی تمار
شیخ مفید می نویسد:
بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد، #میثم_تمار را دستگیر کرد؛ دستور داد که میثم را به #صلیب بکشند.
هنگامی که میثم بر روی چوب ها رفت، مردم در اطراف او تجمع کردند. میثم فضائل خاندان رسالت را یادآور شد.
به عبیدالله خبر رسید که این مرد در حال مفتضح کردن شما است.
ابن زیاد دستور داد: دهان میثم را ببندند تا #فضائل نقل نکند.
هنگامی که سه روز به این حالت گذشت، با نيزه ای، بر او ضربتي فرود آوردند، که در این هنگام میثم #تکبیر گفت، سپس در آخر روز، پس از خونريزي شديد از دهان و بينی اش، به شهادت رسيد.
شیخ طوسی می نویسد:
زبان میثم قطع شد و میثم مدتی را در خون خود غلطید و سپس به #شهادت رسید.
📚شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۲
📚شیخ طوسی، إختيار معرفة الرجال، ص۸۷
👇👇
🌻 @ahlebait110
📌فشارهای سیاسی و اجتماعی بنی عباس به شیعه در عصر امام صادق(ع)
#جاسوسان عباسی به بهانه پرداخت #وجوهات، خدمت امام می رسیدند تا از فعالیت های #سازمان_وکالت آگاهی یابند و اگر اطمینان می یافتند که کسی #شیعه امام #صادق(ع) است، گردن او را می زدند؛
⬅️لذا مُعَلَی بن خُنَیس به #جرم اظهار تشیع و کتمان اسامی شیعیان #مدینه اعدام شد
⬅️و #مُعَتِّب خدمتکار امام صادق(ع) را #شکنجه و هزار ضربه شلاق به او زد و بر اثر آن از دنیا رفت.
⬅️ابوسعید ربیع بن ابی مُدرَک از اصحاب امام صادق(ع) را در #کوفه به جرم تشیع به #صلیب کشیدند و از این رو به او #مصلوب گفته می شد.
📚«جاسوسی تا حدی بود که آنان حتی بر روابط شیعیان خراسان با امام اشراف داشتند.» طبری، تاريخ الأمم و الملوك، ج7، ص519.
📚شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج2، ص566.
📚«امام صادق(ع) در قتل معلی بن خنیس، ضمن #اعتراض به داودبن علی والی مدینه، دستور #قصاص قاتل را صادر کرد. با بی اعتنایی والی، آن حضرت کسی را مأمؤر قصاص کرد و قاضی قصاص شد.» شیخ طوسی، اختیارمعرفه الرجال، ج2، ص679، 675.
👇👇
🌻 @ahlebait110