eitaa logo
احمدحسین شریفی
6.1هزار دنبال‌کننده
348 عکس
360 ویدیو
24 فایل
حاوی سخنرانیها و نوشته ها و معرفی آثار و فعالیتهای استاد شریفی. عضو هیئت علمی و استاد تمام فلسفه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم ادمین کانال: @Mahdiadmin2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴عبرت از اشتباه 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تفاوت آدمیان و تمایز شخصیت‌ آنان به این نیست که برخی هرگز مرتکب «اشتباه» یا حتی «ترک اولی» نمی‌شوند. زیرا اغلب قریب به اتفاق آدمیان (جز معصومان علیهم السلام) در زندگی خود مرتکب اشتباه، کوچک یا بزرگ، می‌شوند. تفاوت آدمیان در چگونگی مواجهه با اشتباهات‌شان است. برخی اشتباه خود را «سکویی برای پرواز»، «درسی برای عبرت» و «ابزاری برای اصلاح » می‌دانند و برخی نیز «اسیر اشتباه»، «غوطه‌ور در پشیمانی» و «غرق در پریشانی» می‌شوند. دسته اول از «تهدید»، «فرصت‌» می‌سازند و دسته دوم «فرصت» را تبدیل به «تهدید» می‌کنند. این پشیمانی قضای دیگرست این پشیمانی بهل حق را پرست ور کنی عادت پشیمان‌خور شوی زین پشیمانی پشیمان‌تر شوی نیم عمرت در پریشانی رود نیم دیگر در پشیمانی رود ترک این فکر و پریشانی بگو حال و یار و کار نیکوتر بجو 🆔eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴«فرصت»طلبی! 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تحقیقات نشان می‌دهد، عموم انسان‌ها بر این پندارند که در آینده، زمان بیشتر و فراخ‌تری در اختیار دارند! در حالی که هرگز چنین نیست. هین مگو فردا که فرداها گذشت تا به کلی نگذرد ایام گشت فرصت، همین الان است؛ نباید در آینده نامعلوم آن را جستجو کرد. می‌گویند: شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند، و دور ریخت! زیر آن برگ دیگری بود! آن را هم کند و دور ریخت! به امید رسیدن به «کلم». به همین ترتیب بقیه برگ‌های آن را می‌کند و دور می‌ریخت! غافل از آنکه کلم چیزی جز همین برگ‌هایی که بیهوده می‌کند و دور می‌ریخت، نبود. 🔻بسیاری از آدمیان فرصت‌های خود را بیهوده هدر می‌دهند؛ به امید آنکه در آینده فرصتی پیدا کنند! و زمانی می‌فهمند که فرصت همان بوده که قدر ندانسته و هدر داده‌اند که دیگر فرصتی برایشان نمانده است! «يَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ؛ واحسرتا بر من از کوتاهی‌ها و تقصیرهایی که به درگاه خدا روا داشتم» 🆔eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴وحدت حوزه و دانشگاه ✍️احمدحسین شریفی 🔻در ۴۳ سال گذشته درباره «وحدت حوزه و دانشگاه» فراوان سخن گفته و نوشته شده است. به پندار این بنده، «تعامل» و «ارتباط» آموزشی و پژوهشی و تربیتی این دو نهاد مهم علمی، از مهم‌ترین اهداف این راهبرد است. «تعامل علمی» این دو، نه تنها موجب «درک متقابل»، «هم‌افزایی» و «همدلی» بیشتر آنها خواهد شد؛ بلکه موجب طرح «مسائل جدید»، «رویکردهای جدید»، «روش‌های جدید»، «نقدهای جدید»، «مطالبات جدید» و حتی «نگاه‌های جدید» در حوزه‌های آموزشی، پژوهشی و تربیتی نیز خواهد شد. افزون بر این، تعاملات علمی حوزه و دانشگاه فهم عمیق‌تر مسائل مورد مطالعه آنها را در پی خواهد داشت. مشاهده یک پدیده با دو چشم علم و دین به فهم دقیق‌تر و درست‌تر آن کمک خواهد کرد. @ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴نقدی بر کوتاه‌نوشت دکتر مصلح با عنوان «علوم انسانی اسلامی» و «آیت‌الله محمدتقی مصباح» 🖊احمدحسین شریفی جناب دکتر علی‌اصغر مصلح استاد دانشگاه علامه طباطبائی در کوتاه‌نوشتی ضمن اعتراض به نامگذاری روز رحلت یزدی (۱۲ دی ماه) به روز «علوم انسانی اسلامی»، نکاتی بیان کرده است که بررسی آنها نیازمند فرصتی فراخ است. در عین حال، ضمن دعوت از ایشان برای حضور در یک مناظره و گفتگوی علمی در این موضوع، در هر مکانی که صلاح می‌دانند، به اختصار چند نکته را متذکر می‌شوم: نکته اول: نوشته‌اند: «‌آیت‌الله مصباح درکی سطحی و مخدوش از فرهنگ و تمدن غرب داشت» پیشفرض این سخن آن است که شرط طرح ایده این است که درکی عمیق و درست از فرهنگ و تمدن غرب داشته باشیم! روشن است که این پیشفرض، بدیهی نیست!‌ بلکه نیاز به اثبات دارد و ایشان هیچ دلیلی برای اثبات آن بیان نکرده‌اند! همچنین هیچ توضیحی نداده‌اند که به چه دلیل و با استناد به چه شواهدی درک آیت‌الله مصباح را از آنچه که فرهنگ و تمدن غرب می‌نامند، سطحی و مخدوش می‌دانند! ای کاش به جای این سخنان نادقیق و ناسنجیدنی، مورد یا مواردی از سخنان ایشان را برای اثبات مدعای خود ذکر می‌کردند! نکته دوم: گفته‌اند نظرات آیت‌الله مصباح «درباره علوم انسانی در حدّ سفارش‌هایی اخلاقی یا نظراتی کلی و انتزاعی بود.» اولاً، خوب است جناب ایشان بدانند که ایده «علوم انسانی اسلامی» بحثی ناظر به «فلسفه علوم انسانی» است و نه «مسأله‌ای از مسائل علوم انسانی»! ثانیاً نمی‌دانم جناب ایشان چه فهمی از «علوم انسانی» دارند و چه میزان از آثار علامه مصباح را مطالعه کرده‌اند که چنین قضاوتی را درباره ایده‌های ایشان در علوم انسانی دارند. آیا اطلاعی از اندیشه‌های ابتکاری ایشان در انسان‌شناسی اسلامی، حقوق اسلامی، اخلاق اسلامی، تعلیم و تربیت اسلامی، مدیریت اسلامی و امثال آن دارند و با این حال همه آنها را «صرفاً سفارش‌هایی اخلاقی یا نظراتی کلی و انتزاعی» می‌دانند؟! فی المثل آیا نظریه تعلیم و تربیت اسلامی علامه مصباح را صرفاً سفارشی اخلاقی می‌دانند؟! نکته سوم: گفته‌اند علامه مصباح درک درستی از نظریه «ادراکات اعتباری علامه طباطبائی» نداشته‌ است! برای اینکه میزان درستی این سخن را بتوانیم بسنجیم کمترین انتظار از جناب دکتر مصلح این است که اولاً‌، «درک درست» از نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبائی را مشخص کنند! ثانیاً «معیار درستی درک خودشان» را بیان کنند؛ ثالثاً، معیار نادرستی درک‌های دیگران را تعیین کنند. رابعاً، درک علامه مصباح از این نظریه را تقریر کنند؛ خامساً، معیار درستی فهم خودشان از نظریه علامه مصباح را بیان کنند و در گام ششم مشخص کنند که درک علامه مصباح از نظریه علامه طباطبائی نادرست بوده است! نکته چهارم: گفته‌اند عنوان «علوم انسانی اسلامی» در حد یک «تمنا و درخواست» است و یا «ترکیبی متناقض»! چنین سخنی نشان می‌دهد که ایشان از ادبیات تولید شده درباره این ایده در چندین دهه اخیر، مطلع نبوده‌ و نیستند. تقاضا می‌کنم دست کم کتاب «رابطه علم و دین» علامه مصباح را، به عنوان یکی از پرشمار کتاب‌هایی که در این موضوع نگاشته شده است، مطالعه کنند و سپس درباره این قضاوت خود به داوری بنشینند! نکته پنجم: گفته‌اند آیت‌الله مصباح «تصور می‌کرد که با قدرت عریان و فرمایشی می‌توان علوم انسانی را دگرگون ساخت و به خدمت گرفت.» این هم نشان می‌دهد که متأسفانه جناب ایشان هیچ (یعنی هیچ) اطلاعی از اندیشه‌ها و اقدامات علامه مصباح درباره علوم انسانی اسلامی ندارند! این نسبت چه تناسبی با اقدامات و اندیشه‌های کسی دارد که نزدیک به پنج دهه از عمر خود را (از سال ۱۳۵۳ تا واپسین روزهای عمرشان) صرف تأسیس نهادهای علمی و آموزش و پژوهش و تربیت دانشجو و پژوهشگر در این موضوع کرده است؟! نکته ششم: نوشته‌اند «اگر ضرورتاً امر دائر بر تعیین روزی با عنوان روز «علوم انسانی اسلامی» باشد، حضرت آیت‌الله جوادی آملی احقّ عالمان معاصر برای چنین عنوانی است». این بنده مفتخر به تلمذ در محضر آیت‌الله جوادی آملی بوده‌ام؛ اما این سخن نشان می‌دهد متاسفانه ایشان اطلاعی از اندیشه‌های آیت‌الله جوادی هم ندارند. ای کاش یک بار، فقط یک بار، مهمترین کتاب ایشان در این موضوع یعنی «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» را مطالعه می‌کردند تا متوجه می‌شدند اساساً ایده و دغدغه اصلی ایشان در «علم دینی»، علوم طبیعی دینی است و نه علوم انسانی دینی! 🔻مجدداً آمادگی خود را برای گفتگو و مناظره‌ای علمی با جناب دکتر مصلح در موضوع ایده علوم انسانی اسلامی و بررسی دیدگاه‌های علامه مصباح یزدی اعلام می‌کنم. تعیین مکان و زمان این گفتگو را بر عهده جناب دکتر مصلح می‌گذارم. @ahmadhoseinsharifi 🌹
27.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 فیلم همایش بزرگداشت «روز جهانی فلسفه» در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 📌با عنوان «فلسفه و اخلاق اجتماعی» 🗓 تاریخ سی‌ام آبان‌ماه 1401 🎤سخنرانی: احمدحسین شریفی 🆔eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴 علامه مصباح یزدی؛ الگوی علمی و عملی اسلامی‌سازی علوم انسانی(۱) ✍️ احمدحسین شریفی 🔻آیت‌الله مصباح یزدی همچون بسیاری از اندیشمندان اسلامی و حتی پاره‌ای از اندیشمندان غربی، به موجود، نقد داشت و این علوم را نارسا و گرفتار کاستی‌های بی‌شمار می‌دانست و معتقد بود علوم انسانیِ کنونی در شناخت حقایق مربوط به انسان، ناتوان است. به مناسبت‌های مختلف در اطراف نقص‌ها و ضعف‌های علوم انسانی موجود سخن می‌گفت: ✔️اولاً: روش حاکم بر علوم انسانی غربی را روشی نارسا در دستیابی به مراد و مقصود می‌دانست. توضیح آنکه روش حاکم بر علوم انسانی موجود (یعنی روش تجربیِ کمّی، روش تجربی کیفی و روش تجربی تلفیقی) را در تحلیل و تبیین بسیاری از پدیده‌ها و کنش‌های انسانی ناکارآمد می‌شمرد؛ البته معتقد بود که غربی‌ها تا حدودی حق روش تجربی را ادا کرده و تلاش‌های گسترده‌ای در بهره‌گیری از این روش داشته‌اند. به همین دلیل، ایشان علوم انسانی موجود را به طور کلی کنار نمی‌زد، ولی آن را پرنقص‌ و نیازمند اصلاح و بلکه تغییر می‌دانست. ✔️ثانیاً: تأکید می‌کردند که علوم انسانی موجود مبتنی بر مبانی و اصول متافیزیکی نادرست است. برای نمونه، اصل «امکان تصادف» یا صدفه یکی از اصول بنیادین اندیشه داروینی است، درحالی‌که بر اساس فلسفه اسلامی، بطلان اصل تصادف، امری واضح و مبرهن است. در نتیجه وقتی این اصل و پایه تفکر داروینی را از او بگیریم و باطل کنیم، شالوده نظریۀ تکامل فرو می‌ریزد و به نتیجه نمی‌رسد؛ زیرا روشن است که اگر نظریه‌ای مبتنی بر مبنایی نادرست باشد، با ابطال مبنا، آن نظریه هم باطل می‌شود. ✔️و ثالثاً: معتقد بودند بسیاری از توصیه‌های علوم انسانی کنونی با ارزش‌های اسلامی،‌ ناهمخوان، ناسازگار و در تهافت‌اند. توضیح آنکه ایشان علوم انسانی را به دو بخش تقسیم می‌کرد: «علوم انسانی توصیفی» و «علوم انسانیِ توصیه‌ای». پاره‌ای از مبانی علوم انسانی توصیفی را در تعارض با مبانی اسلامی می‌دانست و البته تعارض علوم انسانی توصیه‌ای با ارزش‌های اسلامی را بسیار بیشتر و پررنگ‌تر می‌شمرد. 🔻ایشان برای اسلامی‌سازی علوم انسانی انجام سه کار عمده را به صورت هم‌زمان لازم می‌دانست و خود نیز در حد توان به انجام آن‌ها همت داشت: 🔸یک. در سطح معرفتی و بینشی، تبیین امکان تولید علم دینی، ضرورت آن و چگونگی آن را لازم می‌دانست. 🔸دو. در سطح تربیتی، بر تربیت معرفتی و اخلاقی کنش‌گرایان علم تأکید داشت؛ یعنی معتقد بود که تحول‌گرایی باید در میان استادان و دانشجویان و متون درسی و مراکز مربوط به علوم انسانی رخ دهد. ایشان برای این کار نیز برنامه‌هایی داشت؛ هم برنامه تحول اخلاقی‌ و معرفتی برای استادان و دانشجویان و هم برنامه تغییر و تحول در متون درسی. 🔸سه. بر ایجاد تحول در ساختارها، نظامات و برنامه‌های رسمی آموزشی در حوزه علوم انسانی تأکید داشت. 🔻در شماره‌های بعدی درباره هر کدام از این سه برنامه تحولی علامه مصباح یزدی توضیحاتی اجمالی بیان خواهم کرد. ان شاالله @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴علامه مصباح؛ الگوی علمی و عملی اسلامی‌سازی علوم انسانی(۲) 🖊 احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻علامه مصباح پس از اثبات «امکان و ضرورت اسلامی‌سازی علوم انسانی»، سه گام مهم را برای اسلامی‌سازی علوم انسانی برمی‌شمارد: گام نخست که بسیار بر آن تأکید داشتند، «نقد علوم انسانی موجود» است. شرط لازم برای برداشتن این گام را شناخت عمیق و دقیق نسبت به علوم انسانی موجود و آخرین دستاوردها و نظریه‌ها در علم مورد نظر می‌دانست. در روش نقد به پنج مرحله، توجه داشت: الف) نقد دستاوردها: یعنی نقد نتایج، پیامدها و محصولات نظریه‌های اقتصادی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و امثال آن. این نقد را می‌توان با همان روش‌های شناخته‌شده و مقبول میان اندیشمندان غربی هم انجام داد؛ یعنی با همان پیش‌فرض‌هایِ علوم انسانی و به روش تجربی و تحقیقات میدانی می‌توانیم نشان دهیم که این علوم، دستاوردهای مطلوبی نداشته‌اند. پاره‌ای از اندیشمندان غربی نیز چنین نقدهایی را بر علوم انسانی رایج وارد کرده‌اند و در این مرحله می‌توان از نقدهای آن‌ها نیز بهره گرفت. ب) نقد نظریه‌ها: یعنی نظریه‌های خاص روان‌شناختی، جامعه‌شناختی، اقتصادی و امثال آن را با دقت، واکاوی و ارزیابی کنیم. این نقد را نیز می‌توان با همان روشِ درونیِ پذیرفته ‌شده خود غربی‌ها به سامان رساند؛ برای مثال در روان‌شناسی رفتارگرا نیز خودِ روان‌شناسان با روش تجربی و همان پیش‌فرض‌ها، تغییراتی در نگاه انسان‌شناسی پدید آورده، مدل‌های دیگری از روان‌شناسی (روان‌شناسی انسان‌گرا، روان‌شناسی تکاملی و...) را مطرح کرده‌اند. ج) نقد روش‌شناسی: مرحله سوم نقد، نقد روش‌‌شناسی علوم انسانی موجود است. روش‌شناسی حاکم بر علوم انسانی کنونی، روش تجربی است که می‌توان با مبانی معرفت‌شناسی و روش‌شناسی، آن را نقد کرد. روش تجربی، مفید اما ناکافی است. د. نقد مبانی: آیت‌‌الله مصباح تأکید بسیاری بر نقد مبانی علوم انسانی رایج داشتند. ایشان مبانی پنج‌گانه‌ای را ذکر می‌کردند و بر فهم آنها اصرار داشتند: مبانی معرفت‌شناسی، مبانی هستی‌شناسی، مبانی انسان‌شناسی، مبانی الهیاتی و مبانی ارزش‌شناسی. ایشان می‌فرمودند: می‌توانیم این پنج مبنا را در علوم انسانی موجود نقد کنیم. علوم انسانی موجود مبتنی بر فهمی از معرفت و جهان و انسان و دین‌اند که آن فهم قابل نقد است. هـ. نقد فلسفۀ رایج در علم موردنظر: پنجمین مرحله نقد، نقد فلسفه رایج در هر یک از علوم انسانی است. به عنوان مثال، برای نقد روان‌شناسی، لازم است فلسفه روان‌شناسی غربی را نقد کرد. و برای نقد جامعه‌شناسی باید به نقد فلسفه جامعه‌شناسی غربی پرداخت. 🔻ادامه دارد @Ahmadhoseinsharifi 🌹
✍ احمدحسین شریفی 🔻«شادی عمیق» در «سادگی» است. شادی‌های حقیقی را باید در «زندگی‌های معمولی» جستجو کرد. 🔻«شادی‌های ابزاری»، عاریتی، زودگذر و سطحی‌اند. محرومیت از لذت‌های اصیل، از پیامدهای مدرنیته و زندگی ماشینی است. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
✍️احمدحسین شریفی وصال دولت بیدار ترسمت ندهند که خفته‌ای تو در آغوش بخت خواب‌زده 🔻نفرت و کینه برخی از افراد و گروه‌ها از و حتی از نام ایشان، قابل درک است؛ و به نظر می‌رسد نوعی بیماری بی‌درمان است! 🔻اما درباره ایده علوم انسانی اسلامی باید گفت: در طول چند دهه اخیر، هزاران کتاب و مقاله در موضوع علوم انسانی اسلامی نوشته شده است و مدافعان این ایده همواره آمادگی خود را برای گفتگو و مناظره اعلام کرده‌اند؛ اما وقتی مقلدان علوم اومانیستی و لیبرالیستی نمی‌خواهند به آزاداندیشی و گفتگو و مناظره تن دهند، چه باید کرد! @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴علامه مصباح؛ الگوی علمی و عملی اسلامی‌سازی علوم انسانی(۳) 🖊احمدحسین شریفی گفتیم که پس از اثبات «امکان و ضرورت اسلامی‌سازی علوم انسانی»، سه گام مهم را برای اسلامی‌سازی علوم انسانی برمی‌شمارد: گام نخست ناظر به نقد علوم انسانی رایج بود که در مطلب پیشین به آن پرداختیم. گام دوم: تبیین مبانی معقول علوم انسانی حال که سستی و نادرستی علوم انسانی موجود را آشکار کردیم و ساختمان عظیم علوم انسانی غربی را لرزان کردیم در گام دوم انتظار آن است که بنیان‌های معرفتی ساختمان اسلامی را سامان دهیم. به تعبیر دیگر، با نگاهی ایجابی لازم است که بنیان‌های هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، روش‌شناختی، انسان‌شناختی و ارزش‌شناختی علوم انسانی اسلامی را تشریح کنیم. در فرایند تحول علوم انسانی این مهم‌ترین وظیفه‌ای است که بر دوش عالمان دینی و متخصصان بنیان‌های فکر دینی و اسلامی است. به جرأت می‌توان گفت در میان عالمان دینی هیچ کس به اندازه علامه مصباح در این زمینه فعالیت نکرد. او با تکیه بر بنیان‌های استوار عقلی و همچنین آیات قرآنی کوشید مبانی فکری و فلسفی لازم را برای تحول در علوم انسانی و اسلامی‌سازی علوم انسانی به صورتی منسجم و منطقی عرضه کند. گام سوم: تولید فلسفه علم مورد نظر پس از تبیین مبانی عام علوم انسانی، کار بزرگ دیگری که علامه مصباح انجام آن را لازم می‌دانست تولید «فلسفه علم مورد نظر» بود. دراین‌باره می‌فرمودند که در تک‌تک علوم انسانی لازم است که با تکیه بر بنیان‌های فکر اسلامی، فلسفه‌ مضاف به آنها تبیین و تدوین شود. و البته در این میان معتقد بودند که روان‌شناسی، اقتصاد و جامعه‌شناسی اولویت‌های نخست هستند. زیرا اینها «علوم انسانی پایه» هستند و علومی مثل تعلیم و تربیت، مدیریت، حقوق، علوم سیاسی و امثال آن، «علوم انسانی پیرو». این سه گام را شرط لازم تولید «نظریه اسلامی» و در نهایت «علم اسلامی» می‌دانست. خلاصه آنکه در سطح معرفتی ایشان سه کار عمده انجام می‌دادند: تبیین امکانِ اسلامی‌سازی علوم انسانی؛ ضرورت اسلامی‌سازی این علوم؛ چگونگی اسلامی‌سازی علوم انسانی. 🔻ادامه دارد @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴سکوت ✍️ احمدحسین شریفی «سکوت»، مهمترین سرمایه وجودی سالکان الی الله است. آنان جز در مواردی که ارزش «سخن» بیش از «سکوت» باشد، از این سرمایه هزینه نمی‌کنند. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴نور چشم رحمة للعالمين شعری از «اقبال لاهوری» در وصف حضرت زهرا (س) نور چشم رحمة للعالمين آن امام اولين و آخرين آنكه جان در پيكر گيتى دميد روزگار تازه آيين آفريد بانوى آن تاجدار هل أتى مرتضى مشكل گشا، شيرخدا پادشاه و كلبه ­اى ايوان او يك حسام و يك زره سامان او مادر آن مركز پرگار عشق مادر آن كاروان سالار عشق آن يكى شمع شبستان حرم حافظ جمعيت خير الامم تا نشيند آتش پيكار و كين پشت پا زد بر سر تاج نگين در نواى زندگى سوز از حسين(ع) اهل حق حرّيت آموز از حسين(ع) سيرت فرزندها از امّهات جوهر صدق و صفا از امّهات مزرع تسليم را حاصل بتول مادران را اسوه كامل بتول نورى و هم آتشى فرمانبرش كه رضايش در رضاى شوهرش آن ادب پرورده­ ى صبر و رضا آسياگردان و لب قرآن سرا گريه هاى او ز بالين بى‌نياز گوهر افشاندى به دامان نماز اشك او برچيد جبرئيل از زمين همچو شبنم ريخت بر عرش برين رشته­ ى آيين حق زنجير پاست پاس فرمان جناب مصطفى است ورنه گرد تربتش گرديدمى سجده­ ها بر خاك او پاشيدمى @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴فلسفه دین و دینداری در خطبه فدکیه 🔹حضرت زهرا سلام الله علیها در بخشی از خطبه فدکیه با کوتاه‌ترین کلمات عمیق‌ترین حکمتهای نهفته در آموزه‌های دینی را بیان می‌کند: فَجَعَلَ اللهُ الإيمانَ تَطْهيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَالصَّلاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الكِبْرِ، والزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَنَماءً في الرِّزْق، والصِّيامَ تَثْبيتاً للإِخْلاصِ، والحَجَّ تَشْييداً لِلدّينِ، وَالعَدْلَ تَنْسيقاً لِلْقُلوبِ، وَطاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَإمامَتَنا أماناً مِنَ الْفُرْقَةِ، وَالْجِهادَ عِزاً لِلإْسْلامِ، وَالصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِيجابِ الأْجْرِ، وَالأْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ، وَبِرَّ الْوالِدَيْنِ وِقايَةً مِنَ السَّخَطِ، وَصِلَةَ الأَرْحامِ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَالْقِصاصَ حِصْناً لِلدِّماءِ، وَالْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْريضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَتَوْفِيَةَ الْمَكاييلِ وَالْمَوَازينِ تَغْييراً لِلْبَخْسِ، وَالنَّهْيَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزِيهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَةِ، وَتَرْكَ السِّرْقَةِ إيجاباً لِلْعِفَّةِ. وَحَرَّمَ الله الشِّرْكَ إخلاصاً لَهُ بالرُّبُوبِيَّةِ، {فَاتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَلا تَمُوتُنَّ إلا وَأنْتُمْ مُسْلِمُونَ} وَ أطيعُوا اللهَ فيما أمَرَكُمْ بِهِ وَنَهاكُمْ عَنْهُ، فَإنَّه {إنَّما يَخْشَى الله مِنْ عِبادِهِ العُلِماءُ} «خداوند ايمان را برای پاكی شما از شرك قرار داد و نماز شما را از كبر منزّه می كند. و زكات را قرار داد تا نفس از آلودگی پاك شود و روزی وسعت يابد. و روزه را برای تثبيت اخلاص قرار داد. و حج را برای رفعت دين قرار داد. و عدالت را قرار داد برای اينكه دلها به هم وابسته و با هم هماهنگ شود. و اطاعت ما اهل بیت را واجب كرد زيرا موجب نظم شريعت و ملّت می شود. و امامت ما را محوری برای جلوگيری از تفرقه قرار داد. و جهاد را واجب قرار داد برای عزّت اسلام و ذلّت اهل كفر و نفاق.و بردباری را برای استحقاق پاداش قرار داد. و امر به معروف را برای مصلحت اجتماعی تعيين كرد تا جامعه به فساد كشيده نشود. و نيكی به پدر و مادر را واجب كرد برای مصونيّت آدمی از غضب الهی. و صله رحم را قرار داد كه موجب طولانی شدن عمر و وسيله‌ای برای تكثير است. و قصاص را واجب كرد برای حفظ خون ها. و وفای به نذر را قرار داد تا انسان خود را در معرض مغفرت الهی قرار دهد. و وفا در كيل و وزن كردن را برای اينكه حق ديگران ضايع نشود. و نهی از شراب را قرار داد تا شما را از پليديها بازدارد. و دوری از نسبت زشت دادن به ديگران را واجب كرد تا خود را در معرض لعنت الهی قرار ندهيد. و ترك دزدی را واجب كرد تا عفيف و پاك بمانيد. و خدا شرك را حرام كرد تا به ربوبيت او اخلاص پيدا كنيد. 🔻پس حريم حق را پاس بداريد آن طور كه سزاوار است حفظ حريم خدا و مراقب باشيد كه از دنيا مسلمان برويد. و خدا را اطاعت كنيد در آنچه به شما امر و نهی كرده است همانا بندگان دانای خدا از خدا بيم دارند.» @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴علامه مصباح؛ الگوی علمی و عملی اسلامی‌سازی علوم انسانی(۴) 🖊احمدحسین شریفی همانطور که اشاره کردیم پروژه در اسلامی‌سازی علوم انسانی را نباید منحصر در اقدامات علمی و نظریه‌پردازی دانست؛ افزون بر آن، اقدامات تربیتی و پرورشی و انگیزشی فراوانی را نسبت به کنش‌گران حوزه علوم انسانی نیز مدیریت کردند. وی معتقد بود کنش‌گران بی‌اعتقاد و بی‌انگیزه می‌توانند بهترین نظریه و بهترین متن را هم از کارآیی و کارآمدی بیاندازند: زانک از قرآن بسی گمره شدند زان رسن قومی درون چه شدند مر رسن را نیست جرمی ای عنود چون ترا سودای سربالا نبود به همین دلیل، بخش زیادی از اقدامات عملی ایشان، معطوف به ایجاد «سودای سربالا» و تقویت ایمان و انگیزه تحول‌خواهی در میان کنشگران بود. در بعد تحول در کنشگران ایشان دو کار عمده را لازم می‌دانستند: نخست، تحولات معرفتی در کنشگران، یعنی استادان، دانشجویان و مدیران حوزۀ علم. معتقد بودند باید دربارۀ مبانیِ فکری کار شود. برای رسیدن به این مقصود هم مبانی پنج‌گانه (معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی، انسان‌شناختی، الهیاتی، و ارزش‌شناختی) را «تدریس» می‌کردند و هم درباره آنها و بر اساس آنها کتاب‌های متعددی را «تدوین» کردند و هم دورۀ «طرح ولایت» را «طراحی» کردند. تحول معرفتی را برای همۀ کنشگران حوزه علم نه تنها لازم بلکه آن را پایه و ریشه هر گونه تحول پایدار و مستحکم می‌دانستند. افزون ‌بر این، بر اخلاقِ پژوهش و اخلاق علم نیز تأکید داشتند؛ زیرا برای ایجاد تحول در علوم انسانی نیازمند بردباری و همت‌های بلند هستیم. در این زمینه باید نگاه واقع‌بینانه و همچنین قدرت و شهامتِ علمی ایجاد شود؛ زیرا مقابله با این جریان و رو‌در‌رو شدن با جریان قدرت‌مند و پرزور علوم انسانی غربی، «شهامت علمی» بالایی می‌خواهد. همواره تأکید می‌کردند که نباید عجله کرد. کار علمی و فرهنگی زمان‌بر است. دربارۀ اخلاق فردی هم بر اخلاص، توکل و به‌طور ویژه نیت پاک تأکید داشتند و می‌فرمودند: «شما مخلصانه برای خدا باشید، خداوند کمک می‌کند.» 🔻ادامه دارد @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴علامه مصباح؛ الگوی علمی و عملی اسلامی‌سازی علوم انسانی(۵) 🖊احمدحسین شریفی علامه مصباح در بُعد تحولات ساختاری، جزء نخستین کسانی‌ بود که در حوزۀ علمیۀ قم، بلکه در تاریخ حوزه‌های علمیه شیعه در چند سدة اخیر دوره‌های طولانی‌مدت آموزشیِ و پژوهشی در علوم انسانی را طراحی کردند. پیش از ایشان کسی چنین ساختاری تعریف نکرده بود. ایشان پیش از انقلاب شروع کردند. سال ۵۴ در بخش آموزشِ «مؤسسۀ در راه حق» و در سال ۶۶ با تأسیس «بنیاد باقرالعلوم(ع)»، دورۀ پیشرفته و تخصصی را برای فارغ‌التحصیلان مؤسسۀ در راه حق برگزار کردند. سپس با تجمیع این دو، مؤسسۀ آموزشی ‌پژوهشی امام خمینی را بنیان نهادند. ایشان در اول انقلاب یکی از بنیان‌گذاران «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» بودند که الآن به «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» تبدیل شده است. اقدامات ساختاری مبتنی بر دو پیش‌فرض بود: نخست اینکه دانشگاه و دانشگاهیان فعلی توانایی اسلامی‌سازی علوم انسانی را ندارند و این توقع از آنان، توقع ناصوابی است. دوم اینکه از حوزۀ سنتی هم نمی‌توان توقع انجام چنین کار بزرگی را داشت؛ زیرا تمرکز حوزه سنتی بر فقه و اصول و نهایتاً فلسفه و تفسیر است. بنابراین ایشان معتقد بودند که به ساختارهای آموزشی موجود در حوزه و دانشگاه برای اسلامی‌سازی علوم انسانی نمی‌توان امید بست. این دو پیشفرض، باعث ‌شد ایشان مؤسسه‌ای آموزشی و پژوهشی تأسیس کند تا دانشجویان آن در هر دو حوزه تخصص داشته باشند. همچنین ایشان تأکید داشت که ما باید بکوشیم گفتمانی نخبگانی در حوزه اسلامی‌سازی علوم انسانی ایجاد کنیم، وگرنه اگر بهترین متن‌ها را هم تولید کنیم، ولی جامعۀ علمی آن را باور نداشته باشد و گفتمان‌سازی مناسبی صورت نگیرد، عملاً فایده‌ای بر آن مترتب نخواهد بود. زیرا علم، همانطور که فرهنگ‌ساز است، متأثر از فرهنگ عمومی هم هست. می‌فرمودند علوم غربی در راستای فرهنگ غربی است؛ یعنی این علوم هم فرهنگ غربی را شکل داده‌اند و هم خودشان متأثر از فرهنگ غرب بوده‌اند. بنابراین، برای اسلامی‌سازی علوم انسانی نیز نباید از اسلامی‌سازی جامعه و فرهنگ غافل باشیم؛ بلکه باید جامعه‌ای توحیدی و مبتنی بر آرمان‌های اسلامی تأسیس کنیم. به گواهی آثار و کتاب‌های برجای مانده، می‌توان گفت ایشان هم‌زمان به «اسلامی‌سازی علوم انسانی»، «اسلامی‌سازی کنشگران عرصه علم»، «تحول در ساختارهای آموزشی و پژوهشی» و «اسلامی‌سازی جامعه و فرهنگ عمومی» توجه داشتند. 🔻روحش شاد و راهش پر رهرو باد @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴«ای برادر تو همان اندیشه‌ای» 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آنچه برای انسان باقی می‌ماند همان چیزی است که حتی «مرگ» هم نمی‌تواند آن را از او بگیرد؛ بلکه «جهان پس از مرگ» او را نیز می‌سازد؛ یعنی همان «باورها» و «گرایش‌ها» و «کنش‌هایی» که هویت و «شخصیت» او را می‌سازند. ای برادر تو همان اندیشه‌ای ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴علامه مصباح؛ پدر «الهیات کاربردی شیعی» معاصر 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علیرغم تأکید منابع اولیه فکر شیعی بر نگاه کاربستی به بنیان‌های اعتقادی، مع الاسف باید گفت که نگاه کاربستی به مباحث فلسفی و الهیاتی، از نگاه‌های مهجور در تاریخ فکر شیعی بوده است. «شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر». به اعتقاد این بنده کسی که برای نخستین بار در دوران معاصر چنین کار بزرگی را برعهده گرفت و به حق می‌توان او را «پدر الهیات کاربردی معاصر شیعی» دانست، علامه مصباح یزدی(ره) بود. اگر با این عینک به مجموعه فعالیت‌های ایشان نظر کنیم می‌توان گفت که ایشان عمر علمی خود را مصروف ارائه یک مدل عالمانه و دقیق از الهیات کاربردی شیعی کرد. ابتدا مهمترین مبانی نظری و الهیاتی فکر شیعی را در قالب معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی، خداشناسی، انسان‌شناسی، راه و راهنماشناسی، معادشناسی، و امامت‌شناسی عرضه کردند. درباره تک‌تک آنها کتاب‌های نوآورانه‌ای تدوین و حتی دوره‌های آموزشی طراحی کردند. اما هرگز در این سطح نماندند؛ معرفت‌شناسی را صرفاً برای معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی را صرفاً برای انسان‌شناسی نمی‌خواستند؛ حتی خودشناسی را صرفاً برای خودشناسی نمی‌خواستند بلکه «خودشناسی» را برای «خودسازی» می‌خواستند. بلکه در مرحله بعد، دقیقاً با تکیه بر این بنیان‌های الهیاتی و نظری فلسفه‌های مضافِ به رشته‌های علوم انسانی را تدوین و طراحی کردند؛ مثل فلسفه اخلاق یا فلسفه ارزش‌ها؛ فلسفه حقوق، فلسفه سیاست، فلسفه مدیریت، فلسفه روان‌شناسی و فلسفه تعلیم و تربیت. حتی دوره‌های آموزشی برای پاره‌ای از این فلسفه‌های مضاف طراحی کرد؛ مثل دوره دکتری فلسفه اخلاق، دوره دکتری فلسفه تعلیم و تربیت؛ دوره دکتری فلسفه علوم اجتماعی و انسانی ، دوره دکتری فلسفه اقتصاد و امثال آن. اما اقدامات ایشان در امتدادبخشی به مباحث الهیاتی و نظری در این حد باقی نماند؛ بلکه با تکیه بر آن بنیان‌های نظری و فلسفه‌های مضافی مثل فلسفه اخلاق، نظام اخلاقی اسلامی و قرآنی را طراحی و تدوین کردند. یعنی به صورتی کاملاً منسجم و منطقی آن اندیشه‌های بنیادین را در دانش اخلاق هم امتداد دادند. با مطالعه و دقت در کتاب «اخلاق در قرآن» به جرأت می‌توان گفت که ایشان نخستین اندیشمند اخلاق‌پژوهی است که توانستند بر اساس بنیان‌های الهیاتی اسلامی دانش اخلاق اسلامی و قرآنی را پی‌ریزی کنند. ایشان تصریح می‌کنند که اساساً اخلاق اسلامی هدفش اعتدال و تعدیل قوا نیست. چنین هدفی سازگار با انسان‌شناسی و اخلاق‌شناسی ارسطویی است؛ اما بر اساس انسان‌شناسی و اخلاق‌شناسی اسلامی هدف اخلاق را باید قرب الهی و عبودیت و خدایی شدن دانست. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
معرفی کتاب یکی از کتاب های ارزشمند یزدی کتاب عروج تا بی‌نهایت است که توسط استاد سید محمدرضا کرمانی از میان گفته‌ها و نوشته‌های علامه مصباح گردآوری و در 5 فصل تنظیم شده و توسط مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به چاپ رسیده است. در این کتاب با ادبیاتی گویا و روان ابعاد مختلف نماز بررسی شده است. مهم‌ترین مباحث کتاب بدین شرح است: ✔تشریح ضرورت و راه‌های تحصیل توجه قلبی در نماز، ✔بیان جایگاه اخلاص و قصد قربت در نماز، ✔تبیین نماز واقعی، ✔بیان عوامل حضور قلب و خشوع در نماز، ✔مراتب خوف از خداوند، ✔نکته‌ها و پرسش‌هایی درباره اذان و اذکار نماز و پاسخ به آنها ✔و بررسی و توضیح شرایط قبولی نماز و آثار نماز مقبول. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
رییس دانشگاه قم: آیت الله مصباح یزدی حق عقل و تفکر را به خوبی ادا کرد مشروح خبر: https://b2n.ir/k17812 روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
784.7K
🎤 احمدحسین شریفی 🔻گفتگو با خبرنگار خبرگزاری ایرنا درباره توئیتهای اخیر جناب عباس عبدی درباره علامه مصباح @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴قواعد زیست فیلسوفانه(۱) 🔶نگاه‌های منفی به زیست فیلسوفانه 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شری راجنیش باگوان اشو، از مدعیان معنویت و عرفان در دوران معاصر، که پیروان و دلدادگان فراوانی نیز در گوشه و کنار جهان جذب کرده بود، زیست فیلسوفانه را زیستی دور از واقعیت‌های زندگی دانسته و معتقد است زندگی فلسفی یک زندگی بیهوده و تخیلی و مشغول شدن به چرندیات و ذهنیات و زبانیات محض و فاقد معنا است. اشو با استفاده از تمثیل «سگ»، البته نه آنگونه که مورد پسند کلبیون بود، می‌گوید زیست فیلسوفانه مثل زیست سگی است که همواره در تلاش است تا دم خود را به دهان بگیرد. آیا تا بحال سگی را دیده‌اید، که در یک روز زمستانی زیر آفتاب لم‌داده و سرگرم است که دمش را با دندان بگیرد. سریع می‌جهد، ولی به محض اینکه به دمش حمله می‌کند، دمش فرار می‌کند. سگ کمی استراحت می‌کند و شروع می‌کند به فکر کردن که مشکل چیست؟ (این قدر نزدیک است) سگ به خود می‌گوید: فاصله خیلی کم است من قبلاً چیزهایی را که خیلی دورتر بوده‌اند گرفته‌ام و دوباره با تلاش بیشتری به دمش حمله می‌کند. فیلسوف‌ها هم در چنین دامی گیر ‌کرده‌اند و برای همین همه آنها دیوانه می‌شوند. فلسفه تلاش شخص است برای گرفتن دم خودش ولی هرگز نمی‌توان آن را گرفت. افزون بر این، ویژگی دیگر زیست فیلسوفانه از نگاه اشو، زیست بدون نشاط و حرکت است. وی می‌گوید فیلسوفان به دلیل مشغول شدن به ذهنیات هر چند دارای ثبات‌ و همچون درختی ریشه‌دار می‌مانند؛ اما هیچ نشاط و زندگی و پویایی و حرکتی در زندگی فیلسوفانه نیست. زیست فیلسوفانه درگیر شدن به «ابهام کلمات» است. و موجب فلج ذهنی و فکری می‌شود. پاره‌ای از صوفیان مسلمان نیز روی خوشی به فلسفه و برهان نشان نمی‌دادند و زیست فیلسوفانه و عاقلانه را زیستی بی‌تحرک دانسته و پرواز معنوی با زیست فیلسوفانه را ناممکن می‌دانستند. مولوی در ضمن اشعار مشهوری می‌گوید: پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی‌تمکین بود غیر آن قطب زمان دیده‌ور کز ثباتش کوه گردد خیره‌سر پای نابینا عصا باشد عصا تا نیفتد سرنگون او بر حصا با عصا کوران اگر ره دیده‌اند در پناه خلق روشن‌دیده‌اند گر نه بینایان بدندی و شهان جمله کوران مرده‌اندی در جهان نه ز کوران کشت آید نه درود نه عمارت نه تجارتها و سود گر نکردی رحمت و افضالتان در شکستی چوب استدلالتان این عصا چه بود قیاسات و دلیل آن عصا که دادشان بینا جلیل چون عصا شد آلت جنگ و نفیر آن عصا را خرد بشکن ای ضریر او عصاتان داد تا پیش آمدیت آن عصا از خشم هم بر وی زدیت حلقه کوران به چه کار اندرید دیدبان را در میانه آورید فلسفی را زهره نه تا دم زند دم زند دین حقش بر هم زند دست و پای او جماد و جان او هر چه گوید آن دو در فرمان او با زبانشان گر چه تهمت می‌نهند دست و پاهاشان گواهی می‌دهند 🆔eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴خانه‌داری و خانه‌نشینی 🔹یکی از سخنان حکیمانه سخنرانی سراسر حکمت امروز حکیم فرزانه انقلاب اسلامی: 🔻«اصلی‌ترین نقش یک زن، از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است؛ منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را باهم اشتباه می‌کنند وقتی می‌گوییم خانه‌داری، خیال می‌کنند می‌گوییم در خانه بنشینید هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعالیت‌های سیاسی نکنید، معنای خانه‌داری این نیست. خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید در کنار داشتن خانه هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید می‌توانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است.‌‌ کارهای اجتماعی در یک مواردی‌ فریضه است، وظیفه است، باید انجام بدهید.» رهبر معظم انقلاب، ۱۴ دی ۱۴۰۱ @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔻محصول سبک زندگی آمریکایی را می‌توان در نمودار بالا مشاهده کرد. 🔹آمار تولدهای خارج از چارچوب‌ تعهدات زناشویی. 🔻باز هم کشورهای لیبرالی رکورددار بی‌بندوباری! 🔸جامعه آرمانی غربیان و غرب‌پرستان چنین جامعه‌ای است: «بی‌تعهد»، «بی‌خانواده»، «فرزندان نامشروع»، «تکثیر زنا»، «بی‌بندوباری اجتماعی»، «افسارگسیختگی شهوت و هواهای نفسانی». @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴مدیریت تغییر ✍️ احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خردمند کسی است که نه تنها دربرابر «تغییر» مقاومت نمی‌کند؛ بلکه «اصل تغییر» را از أصول حاکم بر «جهان طبیعی» و «جهان انسانی» می‌داند. تغییرات آینده را «پیش‌بینی» می‌کند, اما دربرابر تغییر منفعل نیست. بلکه تغییرات مطلوب را «می‌سازد» و مانع شکل‌گیری تغییرات نامطلوب می‌شود. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴قواعد زیست فیلسوفانه(۲) 🔶تعقل و خردورزی 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از مهم‌ترین ویژگی‌های آدمیان برخورداری از قوه «عقل» است. آدمیان همواره در مقایسه خود با سایر موجودات و به ویژه با سایر حیوانات، بر این ویژگی تأکید کرده و به آن بالیده‌اند. اما اگر بخواهیم عقل را در تاریخ زیست انسان دنبال کنیم، نشانه‌های اندکی از «زیست عقلانی» در گستره حیات اجتماعی مشاهده می‌کنیم. بسیاری از آدمیان بهرة محسوسی از عقلانیت و تفکر ندارند. آنان زندگی خود را بیشتر بر پایه «غرایز» و «امیال» و «احساسات» و «عواطف» سامان می‌دهند تا «عقل و فکر». انسان در سبعیت و درندگی قابل مقایسه با هیچ موجود دیگری نیست. ابزارهایی که در سایه قدرت علمی‌اش برای ارضای «غریزه سبعیت» خود تولید کرده است، به اندازه‌ای هست که اگر اراده کند می‌تواند چند بار سراسر کره زمین را به پودر و خاکستر تبدیل کند! برتراند راسل می‌گفت: «اکثر مردم حاضرند بمیرند ولی فکر نکنند- عملاً هم چنین می‌کنند» در جمله‌ای دیگر می‌گفت: «دست‌کم آنطور که به من گفته‌اند، انسان حیوان ناطق [عاقل] است. من در طی عمری طولانی با جدیت به دنبال شواهدی برای این گزاره گشته‌ام، اما تاکنون بخت آن را نداشته‌ام که به چنین شواهدی بربخورم، اگر چه در بسیاری از کشورهای سه قاره جستجو کرده‌ام.» به هر حال، خردورزی و تفکر از دشوارترین کارهاست. تصمیم‌گیری بر پایه تفکر، از یک سو وابسته به قدرت «مهار و کنترل غرایز» و از سوی دیگر نیازمند «آگاهی دقیق از جوانب کار» و از سوی سوم، نیازمند «مهارت به کارگیری» عقل و فکر در مسیر درست است. برخورداری از این «توانایی‌ها» و «دانایی‌ها» و «مهارت‌ها» نیازمند مجاهدت‌های طولانی‌مدت است. در این میان فیلسوفان از معدود کسانی‌اند که می‌توانند زندگی خود را بر پایه تعقل و خردورزی سامان دهند. فیلسوف کسی است که بیشترین ارتباط را با قوه عقل دارد؛ ارزش و اهمیت و کارکرد و توانایی آن را به مراتب بیش از دیگران درک می‌کند. یک فیلسوف اصیل، عقل را در جایگاه پیامبری و راه‌نمایی می‌نشاند و آن را، در کنار شرع، به منزله یکی از چراغهای راه زندگی خود بر می‌گزیند. با عقل و استدلال عقلی می‌کوشد بسیاری از راه‌ها و چاه‌های مسیر خود را بیابد. با بهره‌گیری از عقل می‌کوشد افسار شهوت و غضب را در کنترل بگیرد. 🆔eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹