آتشی که به اختیار وارد شوند، مانند کسی که در دنیا به اختیار انفاق می کند. کسی که انفاق می کند با کسی که دزد جیب او می زند هر دو مالی را از دست می دهند و وارد آتشی می شوند، اما کسی که انفاق کرده چون به اختیار وارد آتش الهی شده، آتش تَصْطلُون الهی است؛ ولی کسی که جیب اش را زده اند چون به اختیار خویش از مال دنیا گذر نکرده تا وارد آتش او شود هیچ مزد و اجری نزد خدا ندارد پس آتش او از جنس عذاب است. برای همین کسی که جیب اش را دزد زده حسرت می خورد کاش آن را ساعتی پیش از این که دزد بزند به نیازمندی بخشیده بود... یعنی به اختیار وارد آتش الهی شده بود و نه به اجبار، حق تعالی او را وارد آتش خود کرده باشد. اگر به اجبار وارد آتش الهی شود مصداق ابتلاء و قَالوا بَلی برای او از نوع بلاء است. (وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ) که هیچ اجری بر مال باخته نیست مگر صبوری کند و مزدی برد. (وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ) حق تعالی باز بر کسی که مال او دزد برده تاکید می کند با صبر وارد آتش او شود و به خاطر مالی که از دست داده است بی قراری و ناشکری نکند، که اگر چنین کند همین کسی که دزد جیب او را زده بود وارد آتش دیگری به نام "نَقْصٍ الْأَنْفُسِ" خواهد شد تا در کورۀ آن خدا تربیت اش کند که بداند مال دنیا بی ارزش است.
در حقیقت کوره آتش دوم که بیماری است از سوی خدا برای آن وارد می شود که به آن مال باخته یاد دهد دیدی دنیا ارزش ندارد، اگر عافیت نداشته باشی پولی که از تو دزدیده شده حتی اگر دزدیده نشده بود و داشتی چون بیمار هستی تو را سودی نمی بخشد، پس بدان در زمانی که وارد آتش خدا با نقص مال کرده بود ات، باید شکر عافیت خویش می کردی.... عنایت کنیم بزرگترین رسالت شیطان بر انسان فقط ناشکر کردن او است. ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ (۱۷_اعراف)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
مثالی بر این امر می زنیم. حقیر در سال ۸۰ قطعه زمینی ۱۴۰ متری را به قیمت یک میلیون خریدم. در سال ۸۸ که قصد ساخت آن کردم مبلغ ۴۰ متر آن بر اثر طرح های شهرداری از دست دادم و خیابان شد... اگر با شکر کردن وارد آتش الهی می شدم از آتش دوم که بیماری بر اثر غصه و فشار عصبی بر خودم به خاطر نقص مال بود خود را بی نیاز کرده بودم. از سوی دیگر کسب آرامش از داشته خود می کردم، پس گفتم: خدایا من آن زمان، آن زمین را به قیمت یک سیم کارت موبایل مدد تو خریدم پس من ضرر نکرده ام و اکنون سودمندم تو را بابت این نعمت شکر می گویم چون اگر سیم کارتی خریده بودم الان پنج هزار تومان شده بود ولی آن را زمینی خریدم که اکنون پنجاه میلیون است، پس من سود کرده ام، نه ضرر و تو را بابت این نعمت شکر می گویم.
حال اگر شاکر نبودم و با این شکر مدد الهی صابر نشده بودم، شب و روز غصه می خوردم و لذت تمام داشته ها بر خود صفر می کردم و شیطان بر من حملات خود با خواطر می افزود و مرا به کفر می برد و سرانجام بر اثر بیماری ناشی از فشار روحی، شاید سکته کرده از دنیا می رفتم و مرا وارد آتش برزخ خویش برای ورود دوباره اختیاری ام به آتشی دیگر تا روز قیامت می کرد.... "لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ" امر الهی برای ورود به آتش او با شکر اوست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۹۵
🌟ثَبَتَ:
گفتیم ریب در امری است که انسان به صدق آن شکی ندارد ولی در وارد شدن به آن دچار دودلی است.
کسی می داند وعده انفاق را خداوند محل آن پر می کند و برکت می دهد و قطعی و صدق است، ولی در ورود به آتش الهی با انفاق ترس دارد.
کسی که در این آتش الهی وارد شد به تدریج از مرحله رَیْب خارج می گردد، پس این عقیده در قلب او تثبیت و از حالت متزلزل خارج می گردد.
وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ (۲۶۵_بقره)
آیه اشاره دارد هر کس در جستجوی رضایت الهی در انفاق از حد تجاوز کند به مرحله تثبیت می رسد، یعنی باور لرزان در او تثبیت شده و بدون لرزش دست می بخشد چون وعده پر کردن الهی محل انفاق را با چشم دل دیده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
برای چنین کسی خواطر ملکی از جانب حق وارد می شود و نوری برای هدایت او می بخشد تا باورهایش در قلب او تثبیت شود.
قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ (۱۰۲_نحل)
آیه ۱۲ انفال هم این سنت الهی را تصریح می کند. (إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا)
گفتیم برخی در عالم الست وارد آتش او شده و اهل یمین و مهتدین هستن. وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا (۶۹_نسا) که مراد از أنعَمت در سوره حمد این افراد هستند.
ولی برخی وارد آتش الهی نشده و تا آخر اهل شمال باقی می مانند و ضَالّین هستند. برخی دیگر بین این دو گروه و مَغْضُوب هستند. اکثر بنی آدم از مَغْضُوب است، چنانچه در جامعه هم ده درصد اوباش، ده درصد صالح، و هشتاد درصد انسان ها بین این دو طیف هستند.
إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا (۱۴۲_نساء)
منافقین در اصل نور عاریتی را نمی دانند کدام سمت ببرند و سرانجام چون وارد آتش الهی نمی شوند گمراه می شوند. کسانی هستند در الست وارد آتش الهی نشده اند ولی حق تعالی نوری در دنیا برای هدایت به آنان امانت و عاریت و امانت می بخشد.
به حدیث امام صادق علیه السَّلام در اصول کافی در این امر دقت کنیم که محمد ابن مسلم از امام باقر (ع) گوید: خداوند آفریدگانی برای ایمان آفرید که ایمان آنها همیشگی است. (اصحاب یمین) و آفریدگانی برای کفر آفرید که کفر آنها هم ابدی است. (اصحاب شمال) و آفریدگانی بین این دو آفرید. (برزخ یمین و شمال) که ایمان آنها امانتی است اگر بخواهد می گیرد و اگر بخواهد به پایان می رساند.
با توجه به حدیث برزخ برای همین افراد برزخ میان یمین و شمال است که مَغضُوب خوانده می شود و در نماز می خواهیم ما را از غیر مَغضُوب قرار دهد یعنی ایمان عاریتی که در دنیا به ما برای هدایت مان بخشیده توفیق تثبیت آن به شرحی که رفت بدهد. از ایمان عاریتی ها بسیاری دیده ایم مدتی اهل عبادت بوده اند ولی عبادت را رها نموده اند، چرا؟ چون در الست وارد آتش الهی برای کسب نور نشده بودند و در دنیا حق تعالی نوری برای هدایت شان امانت می دهد ولی آنان با بدعت ها و رفتن سراغ اباطیلی به نام دین این نور را خاموش می کنند و سرانجام در دین که چیزی نیافتند همه دفتر دین را به کل بسته کنار می گذارند.
در اصول کافی از امام صادق علیه السَّلام آمده است: همانا تو را طبیب جان خودت قرار داده اند بیماری ات بر تو آشکار شده و علایم تندرستی شناسانیده شده است و تو به درمان راهنمایی شده ای پس بنگر چگونه نفس خویش درمان می کنی.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
اگر این ایمان عاریتی در دنیا اندکی این امانت حفظ کنند در برزخ حق تعالی با فتنه آتشی دیگر از رحمت اش آنان را فرصت ورود به آتش و بخشش و طِبْت شان عنایت می کند. اگر انسان به مرحله تثبیت قلب در دین رسید طبق فرمایش حضرت علی علیه السَّلام در نهج البلاغه به کمتر چیزی که بنده مؤمن می شود خداوند خود را به او بشناساند پس او امر خدا برد، سپس پیامبرش به او بشناساند و او فرمانبری پیامبرش کند و سپس امام و حجت خود بر او بشناساند و او از امام و حجت خود پیروی کند.
پس شناخت امام زمان (عج) فقط به امر خدا ممکن است و با جستجوی کوی و برزن ممکن نیست. کسی که در دنیا ایمان عاریتی در قلب اش تثبیت شود در زمان خواب در رؤیا زیاد خواب نمی بیند پس کسانی که خواب های زیاد و عجیب و غریب می بینند نشان آن است در کوره الهی باید بسوزند تا ایمان امانتی شان تثبیت شود.
نکته مهم دیگر آن که نبی مکرم اسلام (ص) بالاترین آتش را به فرمایش حضرت اش در طول تاریخ بشر در الست وارد شده است. بی تردید در الست هم کسانی که وارد آتش الهی شده اند مثل این دنیا مراتبی دارد.
نمونه اش آزار آتش زنان نبی مکرم اسلام (ص) که آن قدر حضرت آزار دادند که بر حضرت علی (ع) آزاری در این راه نبود، یا آتش تبلیغ صدر اسلام بر هیچ کس به اندازه پیامبر (ص) نبود...
نکته مهم دیگر آن که علم الهی برخی گمان می کنند چیست؟ علم نور است و خدا در قلب کسی که بخواهد قرار می دهد. تصور کنید هزار نفر در اتاق تاریکی هستند وقتی چراغ روشن شود و یک نفر در نور چراغ همه چیز را ببیند. برای همین لقمان در لحظه ای نور الهی توسط فرشتگان قلب اش را گرفت و بیدار شد و حقایق را که در نور دیده بود ذکر می کرد. نبی مکرم اسلام (ص) طبق حدیث از حضرت اش اولین کسی بود که در الست به خدا لبیک گفت و بعد از او حضرت علی (ع) بود. پس نوری که در الست کسب کردند بیشترین بود اما این نور باید در دنیا با مجاهدت از بالقوه به بالفعل می رسید، پس باید در آتش مجاهدت الهی وارد می شدند. اگر خود حضرت علی (ع) نماز شب نمی خواند و اطعام مسکین و یتیم نمی کرد این نور در او خاموش می شد و او مسلمانی عادی مثل سلمان می شد.
پس حق تعالی هرگز در بحث نبی و امام تبعیض با دیگری قائل نمی شود. از ایمان امانتی در فرزند مان باید در ورود به آتش الهی با تقوا کمک بگیریم تا با نور الهی از تزلزل که در دسترس شیطان است خارج شود. متاسفانه بسیاری از ما از این ایمان ودیعه در فرزندان مان با وارد کردن شان در آتش برای تثبیت اش بهره نمی بریم و اگر زمان دیر شود از مَغضُوب به غَیر مَغضوب تبدیل نمی شوند. مراد از مَغضُوب کسانی هستند که در الست از آتش الهی برای کسب نورش ردّ نشده اند، برای همین در دنیا مورد غضب الهی هستند ولی خداوند نظری از رحمت کرده و ایمان عاریتی به آنها داده است تا نوری کم برای وارد شدن به آتش الهی داشته باشند. خوارج ایمان عاریتی داشتند ولی چون در ولایت امام وارد آتش نشدند ایمان عاریتی شان از آنان گرفته شد و جزء ضَالّین گردیدند. این که امر شده کودکان در کودکی همراه خود نماز کنید تا نماز به پا دارند برای تثبیت این ایمان عاریتی در وجود آن هاست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
اگر این ایمان عاریتی در دنیا اندکی این امانت حفظ کنند در برزخ حق تعالی با فتنه آتشی دیگر از رحمت اش آنان را فرصت ورود به آتش و بخشش و طِبْت شان عنایت می کند. اگر انسان به مرحله تثبیت قلب در دین رسید طبق فرمایش حضرت علی علیه السَّلام در نهج البلاغه به کمتر چیزی که بنده مؤمن می شود خداوند خود را به او بشناساند پس او امر خدا برد، سپس پیامبرش به او بشناساند و او فرمانبری پیامبرش کند و سپس امام و حجت خود بر او بشناساند و او از امام و حجت خود پیروی کند.
پس شناخت امام زمان (عج) فقط به امر خدا ممکن است و با جستجوی کوی و برزن ممکن نیست. کسی که در دنیا ایمان عاریتی در قلب اش تثبیت شود در زمان خواب در رؤیا زیاد خواب نمی بیند پس کسانی که خواب های زیاد و عجیب و غریب می بینند نشان آن است در کوره الهی باید بسوزند تا ایمان امانتی شان تثبیت شود.
نکته مهم دیگر آن که نبی مکرم اسلام (ص) بالاترین آتش را به فرمایش حضرت اش در طول تاریخ بشر در الست وارد شده است. بی تردید در الست هم کسانی که وارد آتش الهی شده اند مثل این دنیا مراتبی دارد.
نمونه اش آزار آتش زنان نبی مکرم اسلام (ص) که آن قدر حضرت آزار دادند که بر حضرت علی (ع) آزاری در این راه نبود، یا آتش تبلیغ صدر اسلام بر هیچ کس به اندازه پیامبر (ص) نبود...
نکته مهم دیگر آن که علم الهی برخی گمان می کنند چیست؟ علم نور است و خدا در قلب کسی که بخواهد قرار می دهد. تصور کنید هزار نفر در اتاق تاریکی هستند وقتی چراغ روشن شود و یک نفر در نور چراغ همه چیز را ببیند. برای همین لقمان در لحظه ای نور الهی توسط فرشتگان قلب اش را گرفت و بیدار شد و حقایق را که در نور دیده بود ذکر می کرد. نبی مکرم اسلام (ص) طبق حدیث از حضرت اش اولین کسی بود که در الست به خدا لبیک گفت و بعد از او حضرت علی (ع) بود. پس نوری که در الست کسب کردند بیشترین بود اما این نور باید در دنیا با مجاهدت از بالقوه به بالفعل می رسید، پس باید در آتش مجاهدت الهی وارد می شدند. اگر خود حضرت علی (ع) نماز شب نمی خواند و اطعام مسکین و یتیم نمی کرد این نور در او خاموش می شد و او مسلمانی عادی مثل سلمان می شد.
پس حق تعالی هرگز در بحث نبی و امام تبعیض با دیگری قائل نمی شود. از ایمان امانتی در فرزند مان باید در ورود به آتش الهی با تقوا کمک بگیریم تا با نور الهی از تزلزل که در دسترس شیطان است خارج شود. متاسفانه بسیاری از ما از این ایمان ودیعه در فرزندان مان با وارد کردن شان در آتش برای تثبیت اش بهره نمی بریم و اگر زمان دیر شود از مَغضُوب به غَیر مَغضوب تبدیل نمی شوند. مراد از مَغضُوب کسانی هستند که در الست از آتش الهی برای کسب نورش ردّ نشده اند، برای همین در دنیا مورد غضب الهی هستند ولی خداوند نظری از رحمت کرده و ایمان عاریتی به آنها داده است تا نوری کم برای وارد شدن به آتش الهی داشته باشند. خوارج ایمان عاریتی داشتند ولی چون در ولایت امام وارد آتش نشدند ایمان عاریتی شان از آنان گرفته شد و جزء ضَالّین گردیدند. این که امر شده کودکان در کودکی همراه خود نماز کنید تا نماز به پا دارند برای تثبیت این ایمان عاریتی در وجود آن هاست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
طَیِّب در قرآن(2).mp3
25.98M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: طَیِّب در قرآن
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
خداوند همه را برای بهشت آفریده است، ولی بهشت را برای کسی خلق نکرده است و این آدمی است که بهشت را برای خود خلق می کند......
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۲۱
سارا برای عروسی، برای سفارش لباس به خیاط رفته است. هر پیشنهادی که خیاط از مدل ها می دهد او را راضی نمی کند چون لباسی می خواهد که تک تک حضار عروسی آن را پسند کنند و هاج واج بمانند.
خیاط به او می گوید: برای این که راحت انتخاب کنی از بین اهل آن مجلس خودت را انتخاب کن ببین چه مدلی دوست داری؟!
افکارت را عوض کن، که تو قدرت تغییر افکار دیگران را نداری، پس لباسی انتخاب کن که فقط خودت را راضی کند، نه دیگران را.....
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_شعر_یک_معرفت
🌟غزل بار ابروی یار
چون دور شوی از من، من را نبود طاقت
چون دون شوی بر من، من را ببَری راحت
شمع و پَر پروانه تمثیل به این عشق است
از ذکر تو اَم سرشار هر لحظه و هر ساعت
ای صاحب هر ثروت، وی حافظ هر مِکنت
این عشق مرا بر خود ایمن کن از هر آفت
از آتش نفس و دیو پرهای مرا برگیر
تا رشد دهی جانم در مکتب و در راهت
هر نعمت تو جانا در آتش وصل توست
در آتش وصل تو چیزی نشود حاجت
گر پَر به تن ام سوزد، چشم ام به لب ات دوزد
تا امر تو را از جان بی پَر بکنم طاعت
در آتش وصل تو من را سر اگر سوزد
در پای تو افتم من ای سرو، تو را قامت
در نام تو شد مجموع هم ذکر و همی نسیان
هر نام رود از هوش وقتی که برم نام ات
یکبار اگر هر کس بر کام تو شد وصل اش
کام اش نشود هرگز شیرین تر از آن کامت
ابروی تو را باری است سنگین به تن و جانم
بر من مددی فرما تا نیک برم بارت
گر تور کنی نایر در طور به سینایت
راضی نشود هرگز بِرهانی از آن دامت
✍حسین جعفری خویی (نایر خویی)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟🌟🌟🌟🌟🌟
#یک_داستان_یک_تصویر
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۲۲
اشراف زاده ای، خانه درویشی رفت تا از او پندی فراگیرد و سؤالی که داشت بپرسد. چون وارد خانه شد عنکبوت ها با تارهایشان در گوشه گوشۀ سقف دید. از سؤال اش منصرف شد و خواست که برگردد.
درویش زاهد حکایت را فهمید. به او گفت: نرو و جواب سؤالی که ذهن ات رسید بگیر...
تارهای عنکبوت برای روزیِ خودشان در سقف هستند و من طُعمه و روزی آنها نیستم که از آنان بترسم... ولی تو را تکبری است که بهترین طُعمه و روزی شیطان هستی که تارهای نامرئی شیطان و کمین اش را برای شکارت در اطراف خود نمی بینی.....
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی