#یک_لغت_قرآنی ۴۴۱
🌟قَضی:
زمان امر الهی برای سپری و اجراء شدن مقدّرات را گویند. وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (۱۱۷_بقره)
زمانی که قضای الهی بر مقدرات صادر شود سریع امر الهی اجابت می شود و انجام می گردد و کسی قدرت مقابله با آن را ندارد.
در حدیث نبوی (ص) آمده است که خداوند زمانی که بخواهد تقدیری را قضی کند عقل را از انسان می گیرد و بعد از قضی عقل را بر می گرداند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
برای مثال، کسی که بر او قضی شده در جاده ای با گاردریل تصادف کند و بمیرد، عقل او در زمان قضی الهی گرفته می شود و کسانی که به صحنه تصادف می روند تأسف می خورند که او به راحتی می توانست به جای گاردریل به زمین ماسه زار بغل جاده برود و جان سالم به تن به در برد.
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۴۴_هود)
وقتی خواسته خدا برای غرق قوم گمراه نوح نبی «وَقُضِيَ الْأَمْرُ» قضی و سپری شد، حق تعالی امر کرد زمینی که آب را نمی بلعید آن را از روی زمین ببلعد...
وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ (۲۳_اسراء)
یعنی ای انسان خداوند در عالم اَلست از تو تعهد گرفت و سپری کرد جز او را پرستش نکنی چون پرستشِ جز او، همه از وسوسه شیاطین است. أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ (۶۰_یس)
و نیز می فرماید: قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ (۵۸_انعام) آیه خطاب به مشرکان است که به پیامبر (ص) می گفتند: اگر در ادّعای خود صادق هستی، بگو خدای تو ما را الان مجازات کند. که خدا به پیامبر (ص) می فرماید، بگو: اگر آن عذابی که از من طلب می کنید و برای درک آن عجله دارید اگر دست من بود، من سریع بر شما وارد و سپری می کردم. پس رحمت الهی بسی فراتر از رحمت نبی اوست.
نکته بسیار مهم این که وقتی قضی الهی بر کسی انجام شود هیچ کس قادر به برگشت آن به عقب نیست. "قاضی" از قضی است، یعنی حکم او باید بر متهم سپری و اجراء شود و انسان باید سریع بعد از گناه توبه کند تا بر او تقدیری مقدّر به عنوان مجازات نشود اگر در این امر هم تأخیر کرد باید دعا و استغاثه کند تا مقدرات الهی بر او مورد عفو حضرت اش قرار گیرد و قضی نشود.
در حدیث چنین آمده است: الدّعاُ يَرُدُّ القضاءَ وَ قَد اُبرِمُ اِبراماً، یعنی دعا قضی قدر الهی را ردّ می کند.
گاهی ما نمی دانیم در مرحله قضای الهی هستیم، پس به جای صبر و تسلیم قصد تغییر قضی را داریم. برای مثال، بر کسی که مقدر شده است دارایی خود را از دست بدهد و توبه و دعا را چنان به تأخیر انداخته که حکم الهی شروع به اجرا و قضی شده است پس هرگونه تلاش او بی فایده است. به قول شاعر:
بلاء نرسیده دعا باید کرد
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
و یا بر کسی که بیماری صعب العلاجی مقدّر شده در زمان قضی هر طرف بِدَود بی فایده است و بیماری بر او وارد خواهد شد. به قول پروین اعتصامی:
اندر آنجا که قضی حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
"لَيْلَةُ الْقَدْرِ" یعنی شبی که اندازه آن مشخص تا مَطْلَعِ الْفَجْرِ است. از سوی دیگر شبی که مقدرات و میزان مجازات های انسان برای گناهان برای یک سال ثبت می شود و انسان باید با استغاثه و طلب عفو و قرآن به سر گرفتن، توبه کند تا این مقدرات را حق تعالی بر او تقدیر نکند و از او بگذرد.
نکته دیگر آن که اگر انسان خوابی را دید نباید به دنبال تعبیر آن خواب بگردد که اگر بگردد و معبّر هر آنچه گوید، برایش آن تعبیر قضی می شود. يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ (۴۱_یوسف)
حق تعالی انسان را امر می کند از دانستن برخی چیزها صرف نظر کند که اگر بداند به ضرر او خواهد شد. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ (۱۰۱_مائده)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
یوسف نبی (ع) به زندانیانی که از او تعبیر خواب خواستند فرمود: قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ (۴۱_یوسف) یعنی شما بودید از من طلب تعبیر کردید و من به شما تعبیری بدون سوال شما ذکر نکردم.
"فتوا" از تَسْتَفْتِيَان است. چنانچه کسی که از عالمی فتوا طلب می کند باید آن را اجراء کند. کسی که به دنبال تعبیر خواب خویش است گفته معبّر در حق او اجراء خواهد شد. برای همین هر معبّری بدترین خواب را به بهترین وجه ممکن تعبیر می کند.
حتی وقتی یوسف نبی خواب خویش را بر پدر تعریف کرد با آن که بر طبق قرآن پدر علم الهی تعبیر خواب را داشت. كَمَا أَتَمَّهَا عَلَىٰ أَبَوَيْكَ (۶_یوسف) ولی خواب فرزند را تعبیر نکرد و فقط از او خواست از بیان خواب خود به برادران اجتناب کند.
"قصّه" به روایتی می گویند که اتفاق افتاده است. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ (۳_یوسف)
و یعقوب نبی نمی فرماید: خوابت را تعریف نکن، بلکه حق تعالی از واژه «قَصَّ» استفاده می کند.
قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ (۵_یوسف)
یعنی اگر خواب را بیان کنی همان گونه بر تو اتفاق خواهد افتاد.
قضی و قدر دو لغت، با معانی جداگانه هستند. اگر با واو عطف نوشته شود یعنی دو لغت جداگانه با معنی جدا تعریف شده است.
ولی اگر قضیِ قدر یعنی مضاف و مضاف الیه آورده شود، یعنی یک تقدیری که بر کسی سپری شده است. برای مثال، اگر دیدیم کسی در صحنه تصادف کشته شده است، نباید بگوییم «قضا و قدر الهی» بلکه باید بگوییم «قضیِ قدر الهی» بر او وارد شده است.
در قضای الهی که سنگین است گاهی به تشخیص حضرت علیم تمام قَدرهای معصیت انسان که انباشته شده بر انسان قضی می شود.
در قضی اگر انسان صبر کند و آن را نتیجه گناه خود بداند هم اَجر می برد و هم قضی از رحمت خدا سپری می شود و تکرار نمی گردد.
نکته دیگر آن که اگر بر کار نیکی توفیق عمل می یابیم، خدا را بسیار شکر کنیم که چه بلاهایی بر ما مقدر کرده بود که با توفیق این اندک اعمال نیک از ما آن را ردّ (قضی) نمود. وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى (۳۷_طه)
فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ (۱۰_جمعه)
قضی بار قطعی دارد و به معنی تمام شدنی که برگشتی در آن نیست. پس قضای قدر الهی یعنی تمام شدن امر الهی در مورد مقدر معینی از گناه به عنوان مجازات که باید اجراء شود.
لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا (۱۸۱_آل عمران)
مراد از "سَنَكْتُبُ" یعنی به زودی می نویسیم... نشانگر آن است که بعد از ارتکاب معصیتی فرشتگان تا هفت ساعت به امید توبه انسان عاصی در نوشتن گناه او صبر می کنند.
اگر گنهکار توبه نکرد این نوشتن صرف نوشتن مجازات برای بعد مرگ نیست بلکه قدر و مقداری از عقوبت دنیوی هم نوشته شده و معلق می ماند، تا اگر فرد معصیت را تکرار کرد و توبه ننمود بر او قضای الهی شود. اجل معلّق نشانگر این امر است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۴۴۲
🌟عَبید:
اسم مُصَغّر عَبد به معنی بنده کوچک و ضعیف است.
همانطور که می دانیم، ظلم کردن نوعی نشان دادن برتری است چون مظلوم نمی تواند به سبب قدرت ظالم، از خود دفع ظلم کند.
ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (۱۸۲_آل عمران)
"بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ" یعنی شما انسان ها بسی کوچکتر و ضعیف تر از آن هستید که من بخواهم با ظلم کردن به شما، قدرت خویش را بر شما نشان دهم و آنچه از مصیبت به تو می رسد نتیجه گناهان خود توست و من ستمی در حق تو نمی کنم.
زیرا در زمان مصیبت شیطان خواطر می زند و انسان گمان می کند، چون ضعیف است خداوند آزارش می دهد و به قدرتمندان به خاطر قدرت شان در دنیا کسی نمی تواند آسیبی برساند. پس معاذالله حق تعالی هم ضعیف کشی می کند. در کلام حق تعالی در چند آیه لغت «عَبِيد» تکرار شده که در تمام آیات بعد از لغت «ظَلَّام» آمده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۴۴۳
🌟وَبال:
وبال از ریشه وَبَل است.
هر مجازاتی که در قالب و به شکل یک نعمت بر انسان وارد شود و نعمت دیگری را از بین ببرد، حکم وَبَل را داشته و به آن وَبال گویند.
پس گاهی مجازات های الهی در شکل نعمت های او بر انسان وارد می شود ولی انسان از مجازات بودن آن غافل است و آن نعمت را که بر او نقمت است، نقمت بودن آن را ندیده و نعمت اش می پندارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً (۲۶۴_ بقره)
"صَفْوانٍ" به تخته سنگی بزرگ گفته می شود و اهل صُفّه به آن معنی است. آیه اشاره دارد کسی که روی تخته سنگی، خاکی قرار داده و در آن خاک گیاهی کاشته، بارانِ دانه درشت یا همان وابِل بر آن وارد می شود و زَرع او را شسته و مطلق از بین می برد، یعنی باران که نعمت است سبب مجازات و نقمتی بر او می شود.
🌟وَبال چیست؟
كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيباً ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۱۵_حشر)
در حدیث قدسی چنین آمده است: ای موسی! اگر فقر بر تو روی آورد بگو: شکر بر پوشش مردمان صالح و اگر ثروتی بر تو روی کرد بهراس و بگو: خدایا! چه گناهی کرده ام که بخاطر آن قصد مجازات مرا را داری؟ مراد از ثروت در این حدیث وَبال است.
از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: اَللَّهُمَّ أَحْيِنِي مِسْكِيناً وَ أَمِتْنِي مِسْكِيناً وَ اُحْشُرْنِي فِي زُمْرَةِ اَلْمَسَاكِينِ
برای مثال، پدری کارخانه ای دارد که در آن بر نعمت الهی ناشکری می کند. حق کارگر را به درستی نمی دهد و واجبات شرعی مال خود را نمی پردازد پس روز به روز بر ثروت او افزوده می شود. او این افزایش ثروت را نعمت می پندارد در حالی که وَبال الهی است چرا که باعث می شود او از چند جا متضرر شود: نخست آن که دین و اعمال او از بین می رود. دوم آن که به دنیا مشغول شده و از آخرت غافل می شود. سوم آن که بعد از مرگ اش، مالش را یا یک کلاهبردار می برد، یا اگر بماند باعث نزاع و اختلاف و عداوت بین فرزندان شده و سپس از بین می رود.
روزی نبی مکرم اسلام (ص) از مردی در بیابان که گلّه گوسفندان بسیاری داشت کاسه ای شیر طلب نمودند ولی او آن شیر از نبی گرامی اسلام (ص) دریغ کرد. حضرت فرمودند: خدایا! بر تعداد گوسفندان او بیفزای.
پرسیدند: یا رسول الله، این دعا را در حق کسی کردید که به شما کاسه ای شیر نداد؟ حضرت فرمودند: من دعا نکردم (بر او وبال از خدای خود طلب کردم) چون وقتی گوسفندان اش زیاد شود حتی خودش هم از شیر آن نخواهد خورد.
وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّـهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ (۲۶۵_بقره)
حق تعالی در این آیه اشاره به کسانی دارند که انفاق می کنند، که باغ شان بر روی خاکی بر سنگ بنا نشده بلکه زمین حاصلخیزی قرار دارند و خداوند باران دانه درشت بر آنان نازل می کند ولی محصولات آنان را زیاد می کند.
"بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ" پس کسی که خسیس است، زمین او خاک اش بر روی سنگ است و هر چه خدا باران دانه درشت بر او بفرستد وَبال اوست، ولی کسی که با انفاق صاحب نرمی شده و حق کارگر و نیازمندان را پرداخت می کند مزرعه او بر خاک نرمی است که بر روی سنگ سخت یا صَفْوانٍ بنا نشده است، پس این وابل بر او حکم نعمت و پاداش را دارد. بنابراین فرو ریختن نعمت بر انسان خسیس، مثال وبال، و بر انسان سخیّ مثال پاداش است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در آیه ۹۵ مائده حق تعالی برای کسی که در مکه به دنبال کسب نعمت بیشتری از نعمات مقرر شده الهی در آن سرزمین است (مثلا آهویی شکار کند) باید معادل آن نعمت، گوسفندی ذبح کرده و در بین اهل مکه پخش کند یا معادل آن نعمت، اطعام مسکین کرده یا روزه بگیرد.
در ادامه آیه خداوند می فرماید: «ليَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ» تا با این تنبیه اضافه، نعمتی را که کسب کرده است، پس دهد که اگر چنین نکند «وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ» خداوند با اخذ نعمتی از او، او را مورد نقمت و انتقام قرار خواهد داد.
پس وجوب کفاره در دین برای همین امر است، یعنی اگر انسان نعمتی از گناه و عصیان الهی کسب کند باید سریع آن نعمت را با کفاره برگرداند تا مورد نقمت الهی قرار نگیرد و خداوند نعمت دیگری را از او سلب ننماید. برای مثال، اگر در طول سفر در یک غذاخوری غذایی را خورد که به علت فراموشی صاحب رستوران، شیطان بر او خواطر زد و پول او را نداد در حالی که از آن غذاخوری دور شده و دیگر شرایط برگشت به آن غذاخوری را ندارد تا مال حرام خورده خود را با پرداخت وجه آن حلال کند باید سریع در شهر خود به نیازمندی، معادل غذایی که از حرام خورده بود اطعام دهد تا آن وبال را بچشد و از دارایی خود دور کند. و اگر چنین نکرد باید منتظر اخذ نعمتی از خود، از سوی خداوند باشد که به آن "انتقام یا نقمت" گفته می شود، یعنی منتظر باشد برای مثال، لاستیک خودرو اش در راه بترکد و خودرو از جاده منحرف و واژگون شود که به این امر قضای قدر الهی گفته می شود... چرا که به مقدار عصیان اش بر او مجازاتی را که مقرر شده است حق تعالی مقرر و سپری می نماید.
خداوند می فرماید: أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۵_تغابن) یعنی کسانی که کفر ورزیدند و با ناشکری در زبان (نگفتن الحمدلله)، ناشکری در نیت (یعنی شریک قرار دادن برای من در کسب نعمت)، ناشکری در عمل با عدم انفاق و زکات، ناشکری در کاربرد (تکبر بر مال و استثمار دیگران و ندادن واجبات شرعی آن)، و یا با صرف نعمت های من در گناه مثل شراب و زنا... کفران نعمت های مرا کرده اند، توبه و استغفار ننموده اند، ردّ مظالم و کفاره نداده اند و با این اعمال وارد آتش الهی من نشده اند... من وبال را بر آنان خواهم چشاند که آن با عذاب الیم و نابودی دارایی و ثروت و جان شان خواهد بود.
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً (۸_طلاق)
فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً (۹_طلاق)
علت این که صدقه بلای الهی را بر می گرداند این امر است که انسان وَبال را به اختیار می چشد و وارد آتش الهی می شود پس خداوند قضای قدر گناهان او را از او بر می گرداند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۵۴
وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحال (۱۳_رعد)
مِحال از حَالَ به معنای حایل ایجاد کردن بین دو شیء به طوری که رفع آن حایل غیرممکن بوده و موجب مرگ گردد.
وَ حالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ (۴۳_هود)
که اشاره به غرق شدن فرزند نوح نبی دارد که موجی بین آن دو (پدر و پسر) ایجاد شد، به طوری که پسر نوح را غرق کرد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
"مُحال" از حَالَ و حایل قرار دادن بین دو امر که باید کنار هم برای تحقق امری قرار گیرند گفته می شود.
برای مثال، کسی که در بیمارستان در بخش مراقبت های ویژه بستری است و دچار افت تنفس است ماسک اکسیژن برای ادامه حیات او ضروری است که اگر این ماسک اکسیژن از صورت او جدا شود حیات او به مرگ ختم می گردد پس می گوییم مُحال است آن بیمار با جدا کردن ماسک اکسیژن زنده بماند.
"شدت" به معنای سختی امری گفته می شود و مراد از وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحال یعنی خداوند با سختی بین انسان و حیات او فاصله می اندازد.
برای مثال، کسی که ثروتمند است و به پول خود متکبر و مشرک است و با تکیه بر آن عصیان پروردگار خویش را می کند حق تعالی بیماری سیروز کبدی را بر او وارد می کند و کبدش نابود میشود و به دنبال کبدی پیوندی می گردد و کبدی پیدا نمی کند و در حقیقت به نوعی یافتن کبد بر او غیر ممکن می شود. پس با نیاز به کبد برای دوام حیات او به شدت حایل مثل فرزند نوح نبی که با موج آب آن حایل را ایجاد کرد، بر آن فرد متکبر حایل ایجاد می کند.
حق تعالی با ذکر این صفت خود در کلام وحی، بنی آدم را هشدار و انذار می دهد که از او بترسند و تقوی او کنند و وارد آتش او در دنیا با ترک هوای نفس خود گردند. پس حق تعالی اگر بخواهد برای انسان حایل و یا مُحال ایجاد کند هیچ کس نمی تواند غیرممکن و مُحال او را ممکن نماید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
قضایِ قدر الهی در قرآن.mp3
26.31M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: قضایِ قدر الهی در قرآن
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۴۷
جوانی نزد اهل معرفتی رفت و سؤال کرد، مرا دوستی است که همسرش با مردی دیگر، مراوده ای یافته است می خواهم شوهرش را از داستان باخبر کنم تا در حق دوستم نامردی نکرده باشم.....
صاحب معرفت گفت: من به جای تو بودم برای بردن آبروی کسی پیش قدم نمی شدم چون اگر من هم آبروی او را نَبرم شیطان در پردهدری و فتنهٔ بندگان زیادی است که روزی این مأموریت به آنان بسپارد، پس سعی می کردم در کار خیر بین بندگان پیش قدم شوم که کسی پیش قدم نمی شود چون خداوند را در کارهای نیک، کم کسانی یاری می کنند...
✍ حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_شعر_یک_معرفت
🌟🌟🌟غزل خلوت مزار
هر کس به مزار ما به حاجتی می آید
بر ماندن خود به ساعتی می آید
ما را که خموش و بی صدا تنهاییم
با آمدن اش به ما بشارتی می آید
با پای خود آمدی، به پای خود چون بروی
ما را طمعِ سیاحتی می آید
افسوس و صد افسوس اسیریم بدین سینه خاک
از حمد تو بویی ز شفاعتی می آید
ما را که نشد بهره به قبر از دنیا
از فوت زمان جراحتی می آید
در گور همه چشم به دست وراث
شاید که زکاتی به نیابتی می آید
در راحتی و عیش به دنیا خفتیم
گفتیم که مرگ هم، به راحتی می آید
ما خواب نِی ایم و همه بیدار، همه منتظریم
شاید که کسی زیارتی می آید
با دست تهی چو مفلسی در بازار
ما را نه کسی اجابتی می آید
نایر مشو مغرور به این صُومُ و صَلاة
آنجا نه قرابت و رفاقتی می آید
✍حسین جعفری خویی (نایر خویی)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی