eitaa logo
اشعارنغمه های سرخ
2.6هزار دنبال‌کننده
67 عکس
198 ویدیو
42 فایل
اسـیر عشـق شـاه عـالمینم من عمری ازغمش درشوروشینم میان نام و منصب های عالم خـدا را شکر «مـداح» حسیـنم ارتباط با مدیر: https://eitaa.com/aliakbar_esfandiar کانال ارتباطی ایتا: https://eitaa.com/aliakbar_esfandiar_madah
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 خون بدل دارم ز لاله دم زنم امشب از داغ سه ساله دم زنم دختری کز آه و ناله خسته بود سخت به بابای خود دلبسته بود دختری که کوهی از غم در دلش شد یتیمی و اسیری حاصلش دختری که درد شد غمخوار او با یتیمی ساختن شد کار او کربلا تا شام تازیانه خورد آخر از هجر پدر دِق کرد و مُرد یا رقیه دست من بر دامنت جان به قربان کبودیِ تنت یـا رقیـه حـوریِ نیلـوفـری نازنینی که حسین را دختری لاله ی سه ساله ی باغ حسین گو چه کرده با دلت داغ حسین؟ فاطمه ی کوچک دشت عطش بارها از سیلی دون کرده غش من شنیدم اوفتادی از شتر شد تمام پیکرت از درد پُر در بیابان تا که پهلویت شکست یا رقیه زخم جسمت را که بست؟ گفته اند هرجا که بابا گفته ای با نوازش های خولی خُفته ای گفته اند هر دم میان قافله نیشخند می زد به جانت حرمله دیده ای سه سالگی سی سال درد داغ تو دانی که با زینب چه کرد؟ نـازنین شیـرین زبـان کـاروان خون بدل شد ازفراقت عمه جان تـا سـر بُبریده بگـرفتی بـه بر عمه شد از داغ تو خونین جگر بوسه تا بگرفته ای از روی ماه رفتنت اما حکایت داشت آه صبر زینب از کَفَش بیرون شده قلب «مداح» درعزایت خون شده 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah
🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 عمه جان ازاین همه بی خبری«۲» بَوین باسر بِموعه مه سفری جان پِره وِسّه چِش داشتمه راه«۲» بَدی جواب هِدا چشم انتظاری 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 عمه حاجت روا بَهیمه دیگه شِه جان بابا ره بَدیمه دیگه وِنه قشنگ سر و صورت جا گــل آرزو ره بَچیـمه دیــگه نَدومّه خو دَرمِه یا که بیداری«۲» بَوین با سر بِموعه مِه سفری 🌴 🌴 🌴 🌴 من فدای شاه عالم بَهووم شِه بابا ره از کِمین غم بَهووم جان پِره دل پُر از خون و غمه وِره از کِمینـتا مــاتم بَهــووم مِره که بَکوشته ای درد دوری«۲» بَوین با سر بِموعه مِه سفری 🌴       🌴        🌴       🌴 عمه مِه بابای تِک چه خون اِنه؟ بَمیـرم خـون از وِنــه دِهون اِنـه عمـه جان یـاد اِنـه زونـه بابا ره؟ خـون از جـای زخم خیزرون اِنـه مگـه خیـزرون بُـونه مِـزد قـاری«۲» بَوین با سر بموعه مه سفری 🌴       🌴        🌴       🌴 اَنّـه چو بَخِنّه تـن تَش. شنه درد پهـلـو دَره مــره کِشـنه عمه جان دعا هاکن که بَمیرم بَمونّـم مِـه درد و بـلا تِشِنه عمه هاکری مِه وسّه مادری«۲» بَوین با سر بِموعه مِـه سفری 🌴       🌴        🌴       🌴 عمه بـابـا ره گِمه بی بَهوونه همیشه مِه خاطری تِره زونه دیگـه تِوسّه بَهیمه درد سـر مِره شِه همراه بَوِر اَگه بونه جـان بـابای فـداعـه دِتِــری«۲» بَوین باسر بموعه مه سفری 🌴       🌴       🌴        🌴 حلال هاکن عمه ته غم مه سینه خدا حافظ جان خواهر سکینه خرابه جان هداعن مه تقدیره غـم و غصـه یتیـمِ همنشـینه مه غمه خوندنه«مداح»به زاری«۲»      بَوین با سر بموعه مه سفری 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 بابا، برلب رسید ازغصه جونم کجـا بـودی بـابـای مهـربونم تمـام دختـران شـامی امروز همه بابا شونو دادن نشونم بیـا بـابـا یتیـم خـویش دریـاب شدم از طعنه های شام بیتاب یکی ازدختران باطعنه می گفت رقیـه، مـن پـدر دارم،دلـت آب پدر داران مرا تحقیر کردند دگر از زنده ماندن سیر کردند همه بر گریه ام خندیده بودند سه ساله دخترت را پیرکردند اگر دردمندی بگو با رقیه اسیری به بندی بگو یا رقیه بکارت گره گر فتاده بگو ز کارت گره وا کند تا رقیه میان خاک ها دادند جایش پر از تیغ مغیلان بود پایش برای دخترک جای عروسک سر ببریده آوردند برایش دهان من ز مشت زجر کج شد تمام دنده هایم رج به رج شد دگـر پاها و دستم حس ندارند رقیـه جـان تـو دیگـر فلج شـد سه ساله بـار غم بـردم بدوشم دگر افتادم از آن جنب وجوشم شکسته پهلـویم بـابـا ، بمـانـد اَمــانـم را بــریـده درد گــوشم به شام و کـوفه دلم را مَحَک زدند بـه زخم سینهٔ من هـی نمک زدند عدو ز کینه مـن و عمه ی مرا چو شکل فاطمه بودیم کتک زدند 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah
‍ ‍ 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 عمه جان ازاین همه بی خبری«۲» بَوین باسر بِموعه مه سفری جان پِره وِسّه چِش داشتمه راه«۲» بَدی جواب هِدا چشم انتظاری 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 عمه حاجت روا بَهیمه دیگه شِه جان بابا ره بَدیمه دیگه وِنه قشنگ سر و صورت جا گــل آرزو ره بَچیـمه دیــگه نَدومّه خو دَرمِه یا که بیداری«۲»      بَوین با سر بِموعه مِه سفری 🌴       🌴        🌴       🌴 من فدای شاه عالم بَهووم شِه بابا ره از کِمین غم بَهووم جان پِره دل پُر از خون و غمه وِره از کِمینـتا مــاتم بَهــووم مِره که بَکوشته ای درد دوری«۲»      بَوین با سر بِموعه مِه سفری 🌴       🌴        🌴       🌴 عمه مِه بابای تِک چه خون اِنه؟ بَمیـرم خـون از وِنــه دِهون اِنـه عمـه جان یـاد اِنـه زونـه بابا ره؟ خـون از جـای زخم خیزرون اِنـه مگـه خیـزرون بُـونه مِـزد قـاری«۲»      بَوین با سر بموعه مه سفری 🌴       🌴        🌴       🌴 اَنّـه چو بَخِنّه تـن تَش وِشنه درد پهـلـو دَره مــره کِشـنه عمه جان دعا هاکن که بَمیرم بَمونّـم مِـه درد و بـلا تِشِنه عمه هاکری مِه وسّه مادری«۲»      بَوین با سر بِموعه مِـه سفری 🌴       🌴        🌴       🌴 عمه بـابـا ره گِمه بی بَهوونه همیشه مِه خاطری تِره زونه دیگـه تِوسّه بَهیمه درد سـر مِره شِه همراه بَوِر اَگه بونه جان بـابای فـداعه دِتِـری«۲»      بَوین باسر بموعه مه سفری 🌴       🌴       🌴        🌴 حلال هاکن عمه ته غم مه سینه خدا حافظ جان خواهر سکینه خرابه جان هداعن مه تقدیره غـم و غصـه یتیـمِ همنشـینه مه غمه خوندنه«مداح»به زاری«۲»      بَوین با سر بموعه مه سفری 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 لینک کانال اشعارنغمه های سرخ در پیام رسانهای تلگرام و ایتا👇 @aliakbar_esfandiar_madah
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 خواهر جونم سکینه رو سری رو سرم کرد می گفت رقیه جونم گوشِت چرا ورم کرد؟ حالا که تو خرابه عمه جونم مقیمم چقد منو می زنن گنام چیه یتیمم ؟ عمه جـونم صورتم مگه چقدر جون داره که سیلی مثل بارون رو صورتم می باره عمه جون اون آقاهه صدای غمگین داره نزار بـیاد به سمتم دستای سنگین داره عـمه ببـین نـگاشو چه بد بمن می دوزه بـجون بـابـام قسم پهلوم هنوز می سوزه عمه چرا به زخمم اون نانجیب نمک زد تا گفته ام بابا جون تا می تونست کتک زد هـمراه باباش اومد دختره با آب وتاب تا دید یتیمم می گفت بـابـا دارم دلت آب هـرکـه اومـد خرابه یه جوری تحقیرم کرد زخـم زبـان شـامی عمه جونم پیرم کرد از نـاقه کـه افتادم شب بودورفتن همه یـهو دیـدم نشـستم تـو بغـل فـاطـمه همش می گفت از غمِ بـابـات بـه تاب و تبم صـورتـمو کـه بوسید گفـت مــادر زینـبم عـمه مـگه نگــفتی مادر تو جوون بود؟ دیدم خمیده می رفت چقدری مهربون بود میخوام بابام که اومد تو گریه هِق هِق کنم الهی از خوشحالی تو بغلش دِق کنم عمه میگم به بابام خیلی منو بَد زدن موهامو می کشیدن پـهلومو لگد زدن عمه میگم به بـابـام سختمه دیگه مُـردم دستام اگه می لرزه چندروز غذا نخوردم عـمه میگم بـه بابام بوی غـذا شنـیدم از وقتی که تو رفتی گـرسنگی کشـیدم میـگم غـذاشو عمه هر روز به بچه هاداد وقت نـماز خوندنش دیدم رو زمین افتاد بـابـا واسه ی عـمه دیگه جونی نموده دیدم که نمازاشو دیگه نشسته خونده منو ببر باباجون واسه همه شَر شدم بیشتر واسه ی عمه دیگه دردسر شدم بـا سیلـیِ قـاتلات صورت من شد کبود آنچه که گفته «مداح» گوشه ای از غمم بود 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 بابا، برلب رسید از غصه جونم کجـا بـودی بـابـای مهربونم تمـام دختـران شـامی امروز همه بـابـا شونو دادن نشونم بیـا بـابـا یتیم خـویش دریاب شدم از طعنه های شـام بیتاب دلـم آتش گرفته دختری گفت رقیـه، مـن پـدر دارم،دلت آب پـدر داران مـرا تحقیر کردند دگر از زنده ماندن سیر کردند همه بر گریه ام خندیده بودند سه ساله دخترت را پیر کردند اگـر دردمندی بگـو با رقیه اسیری به بندی بگو یا رقیه بکارت گـره گـر فتـاده بگو ز کـارت گره وا کند تـا رقیه میان خاک ها دادند جایش پر از تیغ مغیلان بود پایش برای دخترک جای عروسک سر ببریده آوردنـد برایش دهان من ز مشت زجر کج شد تمام دنده هایم رج بـه رج شد دگـر پاها و دستم حس ندارند رقیـه جـان تـو دیگـر فلج شد سه ساله بـار غم بـردم بدوشم دگر افتادم از آن جنب وجوشم شکسته پهلـویم بـابـا ، بمـاند اَمــانم را بــریـده درد گـوشم به شام و کـوفه دلم را مَحَک زدند بـه زخم سینهٔ من هـی نمک زدند عدو ز کینه مـن و عمه ی مرا چو شکل فاطمه بودیم کتک زدند 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah
?کدینگ جستجوی اشعار🌸 باسلام عزیزان میتوانیدباانتخاب هر کدام ازهشتک های زیراشعارمورد نظرتان را براحتی پیداکنید. (خَیّر) #نوروز #انتخابات #فتنه #بصیرت #ولایتمداری #سوگند_نامه #مدافعان_وطن #ایام_الله_نه_دی #در_رسای_همسران_شهدا #حکایت_چفیه #دهه_فجر #سیزده_بدر بایگانی تکمیلی اشعارم درتلگرام هست
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 به شام و کـوفه دلم را مَحَک زدند بـه زخم سینهٔ من هـی نمک زدند عدو ز کینه مـن و عمه ی مرا چو شکل فاطمه بودیم کتک زدند 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah
🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 عمـو عبـاس علمـداری کن ز کـرم بــاز مـرا یـاری کـن بـاز زجـر آمـده سیلی بـزند حرمم درخطر است کاری کـن 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 ببین عمه دوبـاره بـوی دود است گمانم که حرم دست جهود است چه سازم گـر کـه زجـر آیـد سراغم هنوزم جـای سیلی ها کبود است 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 عمـو عبـاس عمـوی دستگـیرم سه ساله ام ولـی از غصه پیرم بیا تـا باز دستم را نبستند دوبـاره دست شامی ها اسیرم 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah
🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 صدایی می رسد در گوشم عمه دوباره بـرده صبر و هـوشم عمه دعــا کــن بــاز بـابـایـم بیـاید بگیـرد تـا کـه در آغـوشم عمه 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 نـوا دارم اگـر خـامـوشم عمه گـرفتـه درد در آغـوشم عمـه چـه سازم بـاز زجـر آمـد سـراغم ندارد تاب سیلی گوشم عمه 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭 کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇 @aliakbar_esfandiar_madah