eitaa logo
عقل‌نوشته‌های انقلابی
1.9هزار دنبال‌کننده
595 عکس
205 ویدیو
54 فایل
#علی_محمدی جُستِجُوگَرِ عَقلانِیَتِ اِنقِلابِ اِسلامِی؛ از بنیان تا عینیت ارتباط با بنده: @alimohammadi89 آدرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹درباره فیلم جدید اکران شده‌ی می‌توان هر نقدی داشت، ولی انصافاً نام‌گذاری فیلم ـ که ناظر به موضوع اصلی فیلم است ـ معرکه است؛ ✅ 🔹اصطلاحی در کشاکش دو پسوند؛ و . 🔹چالشی چهل ساله و پاسخ‌نایافته در برابر و البته . 🔹مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم، چاره‌ی این دوگانه را دانسته است؛ نظامی که در عین نظم‌بخشی و رویه‌سازی، روحیه‌ی ظلم‌ستیزی و جوشش انقلابی مردم را اخته نکند ... 🔹راه زیاد و البته پربهجتی در پیش است.... ـ 1399/1/28 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢انقلاب اسلامی و دستاوردهای تمدن غرب، رابطه تغذیه و هضم💢 🔹یکی از سؤالات همیشگی ما در قبال تمدن غرب، این است که رابطه ما با دستاوردهای آن، چه نسبت و رابطه ای باید باشد؟ نکته‌ای که این سؤال را جدی‌تر می‌کند این است که در اثر مواجهه و تلاقی ما با تمدن غرب در 200 سال گذشته از جنگهای ایران و روس تاکنون، برخی مؤلفه‌های تمدن غرب به نحوی در ما حاضر است که امکان انسلاخ و انفکاک آنها ممکن به نظر نمی‌رسد. 🔹 از متفکرینی است که در توضیح نحوه پیدایش تمدن اسلامی پیشین، قائل است هر تمدنی که می‌خواهد به ظهور برسد، چاره‌ای ندارد مگر اینکه از دستاوردها و فرآورده‌های تمدن‌های دیگراستفاده کند، ولی ایشان این توجه را می‌دهند که این استفاده نمی‌تواند به صورت خام صورت گیرد و هیچ تمدنی نمی‌تواند بدون (جذب و دفع)، فرآورده تمدنی دیگر را به مصرف برساند. لذا ایشان اگر می‌خواستند به انقلاب اسلامی راهبردی در مواجهه با تمدن غرب ارائه دهند، نه از تمدن مدرن را سفارش می‌کردند و نه از دستاوردهای تمدن غرب را: ◀️" بديهى است كه براى اثبات اصالت يك فرهنگ و يك تمدن، ضرورتى ندارد كه آن فرهنگ از فرهنگ‌ها و تمدن‌هاى ديگر بهره نگرفته باشد، بلكه چنين چيزى ممكن نيست. هيچ فرهنگى در جهان نداريم كه از فرهنگ‌ها و تمدن‌هاى ديگر بهره نگرفته باشد، ولى سخن در كيفيت بهره‏گيرى و استفاده است. يك نوع بهره‏گيرى آن است كه فرهنگ و تمدن‏ ديگر را بدون هيچ تصرفى در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع ديگر اين است كه از فرهنگ و تمدن ديگر تغذى‏ كند؛ يعنى مانند يك موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم كند و موجودى تازه به وجود آورد. فرهنگ اسلامى از نوع دوم است، مانند يك سلّول زنده رشد كرد و فرهنگ‌هاى ديگر را از يونانى و هندى و ايرانى و غيره در خود جذب كرد و به صورت موجودى جديد با چهره و سيمايى مخصوص به خود ظهور و بروز كرد و به اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامى در رديف بزرگ‏ترين فرهنگ‌ها و تمدن‌هاى بشرى است." مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (كليات علوم اسلامى، ج 1)، ج‏5، ص: 39 ⏹ ولی اینکه این مدعا، با ادعای دیگر مرحوم شهید مطهری در خصوص چه نسبتی دارد، در یادداشت بعدی بدان خواهم پرداخت. ـ إن شاء الله ـ 🌺 ❇️تاریخ نگارش: 1399/1/31 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢در دیدگاه شهید مطهری، چرا تغذیه یک تمدن از تمدن دیگر، ضرورتاً باعث التقاط آن نمی گردد؟💢 🔹شهید مطهری برای پاسخ به پرسش، از مبنای خود در خصوص حقیقی بودن شخصیت و اصیل بودن روح یک فرهنگ و تمدن بهره گرفته است. 🔹توضیح این که شهید مطهری از اندیشمندانی است که به صراحت قائل به اصالت داشتن جامعه و برخورداری آن از وحدتی حقیقی است. ایشان در ابتدا چهار ایده زیر را رد می کند: 1ـ ، 2ـ به مثابه مانند آب به نسبت هیدروژن و اکسیژن، 3ـ به مثابه مانند ماشین به نسبت اجزاء و قطعات، 4ـ و یا به عبارت دیگر اصالت الاجتماعی بودن محض و اعتباری دانستن افراد، و سپس ایشان در نهایت نظریه به معنای «تركيب روحها و انديشه‏ها و عاطفه‏ها و خواستها و اراده‏ها» را می پذیرد و برای جامعه، وحدتی حقیقی از جنس قائل می شود. (ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جامعه و تاريخ)، ج‏2، ص: 337) ◀️ ایشان به مانند و همچنین ، این نظریه را نیز معرفی می کند و آیات زیر را دال بر آن برمی شمرد: ✔️ ندْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ‏ (إسرا/71) ✔️فقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْر (توبه/12) ✔️فإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ‏ (اعراف، آيه 34) ✔️كلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ كِتابِهَا (جاثيه، آيه 28) ✔️زيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ‏ (انعام، آيه 108) ✔️منْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ (سوره مائده/ 66) ✔️ أمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ‏ (آل عمران/113) ✔️و هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ‏ (غافر/5) ✔️و لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ (یونس/47) (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج‏15، ص: 775) 🔹نکته مهم این است که ایشان این اصیل بودن شخصیت و فرهنگ یک جامعه را این نکته می‌داند که یک جامعه یا تمدن می تواند در عین تغذیه از تمدنی دیگر، دچار التقاط نشود و مانند هر ، امکان هضم و تغذی (جذب و دفع) از دیگران را داشته باشد، بدون اینکه این تغذی، موجب از دست رفتن آن شود؛ به عبارت دیگر، اصالت داشتن جامعه این را فراهم می کند که یک جامعه و تمدن بتواند بدون اینکه دچار التقاط و آسیب شود، بتواند از تمدنی دیگر تغذیه کند: ◀️ "ملاك اينكه ما يك تمدن‏ را التقاطى بدانيم- يعنى ماهيت جداگانه برايش قائل نباشيم- يا اصيل بدانيم چيست؟ هيچ تمدنى نيست كه از تمدنهاى ديگر استفاده نكرده باشد ولى استفاده كردن‏ها دو جور است. يك تمدن‏ كه استفاده مى‏كند مثل بعضى از طلبه‏هاست كه همه معلوماتش محفوظاتى است كه از اين و آن گرفته است، ولى يك تمدن ديگر خودش مثل يك موجود زنده‏اى است كه از مواد موجود تغذيه‏ مى‏كند، ممكن است از هزار ماده تغذيه‏ كند ولى بالاخره خودش حيات مستقل دارد و از مواد بيرونى به عنوان ماده غذايى استفاده مى‏كند؛ نه اينكه مجموع آنها را كنار هم گذاشته و اسمش شده تمدن؛ و اين اختلاف در كيفيت استفاده، بستگى دارد به روح تمدنها." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏13 ؛ ص804) ❇️تاریخ نگارش: 1399/2/1 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢مدنی بالطبع بودن انسان، به معنای وابستگی کمال انسان به 💢 🔹یکی از مباحث پردامنه و مهم در اندیشه مرحوم شهید مطهری، اهتمام ایشان به توضیح مسئله است. مبنای اتخاذ شده توسط ایشان، ثمرات بسیار مهمی در تحلیل ، و همچنین دارد. 🔹ایشان برای توضیح معنای ، سه نظریه کلان طرح می‌کند: ⏺نظریه اول: مدنی بالطبع بودن به معنای و گرایش انسان به حیات اجتماعی ⏺نظریه دوم: مدنی بالطبع بودن به معنای بودن پیوستن انسان به حیات اجتماعی ⏺نظریه سوم: مدنی بالطبع بودن به معنای گرایش انسان به حیات اجتماعی نظریه اول را شهید مطهری خود تطبیق به دیدگاه ژان ژاک روسو و همچنین نظریه مرحوم علامه طباطبایی مبنی بر مستخدم بالطبع بودن انسان کرده و نقد نموده است. علاوه بر این می‌توان نظریه دوم را با تقریری دقیق‌تر، نظریه استاد مصباح یزدی حفظه‌الله قلمداد نمود. 🔹شهید مطهری معتقد است که پذیرش نظریه اول و دوم (با تقریرهای مختلف)، بدین معناست که شخصیت انسان ها اساساً ساختاری فردی است و عوامل و شرایط بیرونی مانند تهدیدات بیرونی و یا محاسبه‌ی منافع زندگی مشترک، آنها را به سمت زندگی اجتماعی سوق داده است و لذا می‌توان گفت که بر اساس این نظریات، انسان، است و تکاملش تکویناً وابسته به «بودن در جامعه» نیست. این در حالی است که بنا بر نظریه سوم، اساساً انسان به کمال خود نمی‌رسد مگر در زندگی اجتماعی. در این نظریه، عامل درونىِ خود انسانها آنها را به زندگى اجتماعى مى‏كشاند و از درون خودشان به زندگى اجتماعى منبعث مى‏شوند؛ این معنای درست مدنىّ بالطبع از نظر شهید مطهری است. 🔹بنا بر نظریه سوم، انسان برای به کمال رسیدنِ شخصیتش، نیازمند به زندگی اجتماعی دارد و بدون زندگی اجتماعی یک سلسله استعدادها و نیازهایش تأمین نمی‌شود و است که به خواسته‌هایش می‌رسد؛ به عنوان مثال، انسان استعداد و نیاز به آموختن دارد و این جامعه است که به او می‌آموزد. اما علاوه بر این، شهید مطهری معتقد است درجه‌ای بالاتر هم وجود دارد و آن این است که در انسان یک سلسله استعدادهای کمالی هست که فقط با ، امکان تجلی و بروز پیدا می‌کند. این استعدادها عبارتند از و که شکوفا شدن و تجلی کردن اینها فرغ بر این است که جامعه‌ای باشد. تا جامعه‌ای نباشد اساساً زمینه ایثار و انفاق و بخشش و در مقابل، خودخواهی و طمع و بخل مهیا نمی‌شود. لذا ایشان تصریح می‌کند: ◀️"تا زندگى اجتماعى نباشد معاويه معاويه بودنش ظهور نمى‏كند، ابوذر هم ابوذر بودنش ظهور نمى‏كند. در زندگى انفرادى هر دوى اينها دو موجود على السويّه بودند، ولى در زندگى اجتماعى است كه يك انسان تا آن حد تعالى پيدا مى‏كند و يك انسان ديگر تا اين حد تسافل پيدا مى‏كند. آنچه كه انسانيت انسان ناميده مى‏شود ـ يعنى ارزشهاى معنوى انسان ـ تنها در زندگى اجتماعى مجال بروز و ظهور دارد. اين است كه تكامل اجتماعى انسان جز در اجتماع امكان پذير نيست. اگر اجتماع نباشد، انسان تكامل پيدا نمى‏كند." (ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج‏15، ص: 538 تا 547) ✔️ در یادداشت‌های بعدی به لوازم این نظریه‌ی شهید مطهری، و نقاط اشتراک و اختلاف ایشان با دیدگاه‌های مرحوم علامه طباطبایی خواهم پرداخت ـ إن شاء الله ـ . ❇️تاریخ نگارش: 1399/2/5 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢جامعه اسلامی، جامعه‌ای طبیعی با تسخیر طرفینی💢 🔹همانطور که در شهید مطهری عرض شد، ایشان بودن انسان را به معنای تفسیر می‌کند و معتقد است نه تنها بخشی از نیازها و کمالات انسان تأمین می‌شود، بلکه اساساً بخش بسیار مهمی از استعدادهای انسان از قبیل کمالات معنوی و ارزش‌های اخلاقی فقط با انسان زمینه بروز و تجلی پیدا می‌کند. از اینرو ایشان نمی‌پذیرد که انسان، امری ثانوی و نتیجه اضطرار بیرونی انسان باشد و همین امر، ریشه اختلاف ایشان با استاد بزرگوارشان مرحوم علامه طباطبایی در خصوص و است. ‌ 🔹شهید مطهری معتقد است که ، شبیه و صورت محترمانه‌ی حرف پیروان نظریه تکامل و داروینیست‌هایی است که اصل اولی در حیات را می‌دانند و معتقدند که اصل تنازع است که در رتبه بعد، به تبدیل می‌شود. از اینرو ایشان می‌گوید که بنا بر نظریه استخدام مرحوم علامه، انسان مدنی‌بالطبع نیست، بلکه منفرد و مستخدم بالطبع و مدنی‌بالتبع است.(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقدى بر ماركسيسم)، ج‏13، ص:726 و727) 🔹در مقابل ایده استخدام و تنازع، شهید مطهری بیان می‌کند که جامعه اسلامى، جامعه‌ای طبيعى است كه هر گونه بهره‏ كشى و زندگى يك فرد به حساب فرد ديگر محكوم است، رابطه انسانها رابطه است که همه و مى‏ كوشند و همه مسخّر و رام يكديگرند، يعنى استخدام طرفينى حكمفرماست. اين است كه قرآن مجيد در عين اينكه را در جامعه نفى مى ‏كند، به واقعيّت تفاوت طبيعى و درجات مختلف استعدادها از نظر تكوينى اعتراف دارد و را تأييد مى‏ كند. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 114) 🔹این اختلاف مبنا بین استاد مطهری و مرحوم علامه طباطبایی بیش از هر جایی دیگر در ذیل تفسیر آیه 23 سوره مبارکه زخرف نمایان گردیده است. شهید مطهری معتقد است که این آیه شریفه، مهمترینِ آیاتِ بیانگر فلسفه اجتماعی اسلام است. ◀️ آیه شریفه می‌فرماید: أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ، نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ‏. ➖ مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، این آیه را چنین ترجمه کرده است: مگر اينان مقسم رحمت پروردگار تواند؟ اين ماييم كه معيشت انسانها در زندگى دنيا را تقسيم مى ‏كنيم، و بعضى را به درجاتى بالاتر از بعض ديگر قرار مى ‏دهيم، تا را رام و مسخر خود كنند، و رحمت پروردگار تو از آنچه جمع مى ‏كنند بهتر است (32). 🔹اینجاست که شهید مطهری با توجه به اختلاف مبنایی که با استاد خود مرحوم علامه طباطبایی دارند، به مخالفت برمی‌خیزد و تحلیل ایشان از آیه شریفه را رد می کند. شهید مطهری معتقد است که معنای عبارت «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا»، آنگونه که مرحوم علامه گفته اند، معنایش این نیست که رفعت خداوند، زمینه مسخر شدن بعضی توسط بعض دیگر است، بلکه ایشان چنین نگاهی را توجیه گر نظام می‌داند که اسلام به تمام قدرت با آن به مخالف برخاسته است. لذا ایشان معنای آیه شریفه را اینگونه تفسیر می کند: ⬇️ "لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا اينجا نفرمود كه بعضى را بر بعضى برترى داديم براى اينكه بعضِ برتر، بعض غير برتر را مسخّر قرار بدهند، كه يك‏جانبه بشود... معنايش اين مى ‏شود: چون هر بعضى كه بر بعضى برترى دارد باز آن بعض ديگر از جنبه‏ اى ديگر بر اين برترى دارد، نتيجه اين است كه اين آن را مسخّر قرار مى‏ دهد آن اين را مسخّر قرار مى ‏دهد، اين به آن محتاج مى ‏شود آن به اين محتاج مى‏ شود، اين به حسب احتياجش به او مسخّر اوست و آن به حسب احتياجش به اين مسخّر اين است، اين بايد از آن فيض بگيرد آن بايد از اين فيض بگيرد، همه به يكديگر محتاجند، همه مسخّر يكديگرند، همه به يك حساب و به يك نسبت فوق بعضى هستند به درجات. ... ، را مسخّر قرار بدهند؛ يعنى در متن خلقت، انسانها به گونه ‏اى آفريده شده‏ اند كه نيازمند به يكديگر هستند و بايد نيازمند به يكديگر باشند و مسخّر يكديگر هستند و بايد مسخّر يكديگر باشند.(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج‏15، ص: 777 تا 790) ❇️تاریخ نگارش: 1399/2/8 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢آینده جوامع و نقش دین در ساخت جامعه واحد جهانی💢 🔹تحلیلی که شهید مطهری از مدنی‌بالطبع بودن انسان ارائه می‌دهد و آن را به فطرت و خلقت تکوینی او ارجاع می‌دهد ()، تأثیرات مهمی در مدعای ایشان در و دارد. 🔹ایشان معتقد است که از نتایج پذیرش اصالت فطرت و پذیرفتن این مطلب که انسان به حکم فطرت و طبیعت خود، اجتماعی است، این است که بپذیریم که اجتماعی بودن انسان و به صورتِ جامعه در آمدنِ او و دارای روحِ جمعی شدنش، سرچشمه گرفته از اوست. برای اینکه به کمال لایق خود برسد، گرایش اجتماعی و شکل‌دهی روح جمعی را دارد و لذا روح جمعی به منزله‌ی وسیله‌ای است که نوع انسان را به کمال نهایی خود می رساند و به نحوی در خدمت فطرت نوعی انسان است. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جامعه و تاريخ)، ج‏2، ص: 357) 🔹البتّه شهید مطهری توضیح می‌پذیرد که همان‌طور كه يك فرد گاه از مسير فطرت منحرف مى‌شود و احياناً مسخ مى‏‌گردد، جامعه نيز همين طور است، ولی این انحراف و تنوّع جامعه‌ها از قبيل تنوّع اخلاقى افراد است كه به هر حال از كادر نوعيّت انسان بيرون نيست. پس جامعه‌‏ها و تمدّن‌ها و فرهنگ‌ها و بالأخره روح‌هاى جمعىِ حاكم بر جامعه ‌ها با همه اختلاف شكل‌ها و رنگ‌ها، بالأخره رنگ نوعيّت انسانى دارند و ماهيّتى غير انسانى ندارند. (همان) 🔹لذا ایشان در هر صورت، بین جوامع فطری (حق) و غیرفطری (باطل)، اشتراک و پیوندی قائل است. این تحلیل، به ایشان امکان می‌دهد: 1️⃣ اول اینکه ، تبدیل شدن آن به یک است: ⬇️ "بديهى است بنا بر نظريّه اصالت فطرت و اينكه وجود اجتماعى انسان و زندگى اجتماعى او و بالأخره روح جمعى جامعه وسيله‌اى است كه فطرت نوعى انسان براى وصول به كمال نهايى خود انتخاب كرده است، بايد گفت جامعه‌‏ها و تمدّن‌ها و فرهنگ‌ها به سوى يگانه شدن، متّحد الشّكل شدن و در نهايت امر در يكديگر ادغام شدن سير مى‌كنند و آينده جوامع انسانى، است كه در آن همه ارزش‌هاى امكانى انسانيّت به فعليّت مى‏ رسد و انسان به كمال حقيقى و سعادت واقعى خود و بالأخره به انسانيّت اصيل خود خواهد رسيد. از نظر قرآن اين مطلب مسلّم است كه حكومت نهايى حكومت حق و نابود شدن يكسره باطل است و عاقبت از آن تقوا و متّقيان است." (همان،ص: 359) 2️⃣ دوم اینکه دین اسلام با نفی عوامل فرعی تکوّن روح جمعی مانند (قومیت) و و مبتنی ساختن روح جمعی بر در شناخت صحيح از نظام كلّى وجود و ساختن شخصيّت روحى و اخلاقى انسانها بر اساس همان جهان‌‏بينی، این امکان را در اختیار دارد که پایه‌گذاری فرهنگى و روح جمعیِ نوينی کند که در عین اینکه است، و باشد. ایشان در رد نظریه می‌گوید:⬇️ " آنچه در گذشته پيرامون نظريّه اسلام درباره يگانگى و چندگانگى ماهيّت جامعه‌ها و درباره اينكه سير طبيعى و تكوينى جامعه‌ها به سوى جامعه يگانه و فرهنگ يگانه است و برنامه اساسى اسلام استقرار نهايى چنين فرهنگ و چنين جامعه‌‏اى است بيان كرديم، كافى است كه نظريّه فوق (قومیتی بودن فرهنگ اسلام) را مردود سازد. ، بر اساس چنين ديدى درباره آينده اسلام و انسان و جهان است." (همان، ص: 367) 🔹نکته قابل توجه این است ایشان بر اساس نظریه اعتباریات و تابع شرایط زمانی و مکانی دانستن ادراکات عملی، در جامعه واحد دینی را بر اساس شرایط متفاوت زمانی و مکانی می‌پذیرد، ولی معتقد است که این تنوع و تفاوت جوامع، مخلّ به وحدت جوامعی که دین اسلام بر اساس جهان بینی توحیدی به دنبال آن است، نیست. ⬇️ "ما در اصول فلسفه درباره اطلاق و نسبيّت اصول انديشه بحث كرده‏‌ايم و ثابت كرده‏‌ايم آنچه نسبى است علوم و ادراكات اعتبارى و عملى است. اين ادراكات است كه در فرهنگ‌هاى مختلف بر حسب شرايط مختلف زمانى و مكانى، مختلف است و اين ادراكات است كه واقعيّتى ماوراى خود كه از آنها حكايت كند و معيار حقّ و باطل و صحيح و غلط بودن آنها باشد، ندارند. امّا علوم و ادراكات و انديشه‌‏هاى نظرى كه فلسفه و علوم نظرى انسان را مى‌‏سازند، همچون اصول جهان‏‌بينى مذهب و اصول اوّليه اخلاق، اصولى ثابت و مطلق و غير نسبى مى‌‏باشند. در اينجا متأسّفانه بيش از اين نمی‌توانيم سخن را دنبال نماييم‏." (همان،ص: 366) ❇️تاریخ نگارش:1399/2/10 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢حقیقت اخلاق در نگاه شهید مطهری و اختلاف ایشان با استاد مصباح، در راهبرد ارتقاء اخلاق جامعه💢 🔹از مباحث بسیار مهم در اندیشه مرحوم شهید مطهری، تحلیل ایشان از است که آثار گسترده‌ای در تحلیل‌های و ایشان دارد. 🔹در تعريف اجمالي، استاد شهید مطهري معتقد است آنچه مي‌باشد، و است و همين عامل، گرايش‌هاي مقدس را از گرايش‌هاي حيواني متمايز مي‌كند و در همه اوصاف پسنديده فردي مانند شجاعت، عزت، خوش‌خُلقي و نيز اوصاف پسنديده اجتماعي مانند خدمت، ايثار، «خروج از خوديت و انانيت» به نحوي وجود دارد:⬇️ "در تمام اين نظريه‌ها يك مطلب مورد اتفاق همه است و آن اينكه اخلاق بالاخره و فردي است؛ يعني هر كاري كه به منظور ايصال نفعي به خود و يا دفع ضرري از خود باشد مسلم اخلاقي نيست". (تعليم و تربيت در اسلام، ص 101) 🔹ایشان معتقد است که انسان به حسب فطرت، کارهای اخلاقی را می داند، در حالی که با منطق طبیعی (و جلب منفعت خود) سازگار نیست. (تعليم و تربيت در اسلام، ص 101 ) از طرفی دیگر بیان می‌کند که همه‌ی كارهايي كه افراد بشر آنها را تقديس و ستايش مي‌كنند و شرافتمندانه و مافوق كارهاي طبيعي مي‌دانند، از هستند. بر اين اساس و با توجه به اينكه حقيقت فعل اخلاقي، پرستش خداوند متعال است بايد گفت كه آنچه در مرتبه اول قابل تحسين و آفرين مي‌باشد، پرستش خداوند است و كسي كه فعل اخلاقي از وي صادر مي‌شود به دليل اينكه به نوعي در حال پرستش و عبادت است، تحسين مي‌شود. 🔹 شهید مطهری در می‌گوید:⬇️ ➖ "يكى از پايدارترين و قديمى‏ترين تجلّيات روح آدمى و يكى از اصيل‏ترين ابعاد وجود آدمى، حسّ نيايش و پرستش است." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان در قرآن)، ج‏2، ص: 278) ➖ "پرستش آن حالتي را گويند كه در آن انسان يك توجهي مي‌كند از ناحيه باطني خودش به آن حقيقتي كه او را آفريده است و خودش را در قبضه قدرت او مي‌بيند." (اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، ص 292) ➖ "در عبادت {و پرستش}، خارج شدن از محدودة كوچك خودي و خارج شدن از محدوده‌ی آمال و تمنيات كوچك محدود و موقت است. در عبادت التجاء هست. انقطاع هست. در عبادت استعانت و نيرو گرفتن و كمك خواستن هست؛ معني تقرب هم همين است." (فلسفه اخلاق ص 104) 🔹ايشان خود در تحليل ماهیت افعال اخلاقي را در كتاب فلسفه اخلاق بدين صورت بيان مي‌نمايد: ⬇️ كسي كه كار اخلاقي مي‌كند حتي آن كسي كه در شعور آگاه خودش خدا را نمي‌شناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد و يا فرضاً اعتراف دارد، ولي در شعور آگاه خود اين كار را براي رضاي خدا انجام نمي‌دهد و با اين كار خدا پرستي نمي‌كند، كار اخلاقي او است». (همان، 117) 🔹 از لوازم دیدگاه ایشان در خصوص و این است که کارهای که عموم مردم بر اساس گرایشات فطری خود مانند شجاعت، عزت، خوش‌خُلقي، احترام به والدین، محبت مادر به فرزند، خدمت و ... انجام می‌دهند همه از مقوله پرستشِ ناخودآگاه خدای متعال و دارای است؛ این در حالی است که در زیدعزّه در خصوص ماهیت فعل اخلاق، به علت شمردن شدن به خدای متعال، به عنوان یکی از ، هیچ یک از افعال فوق تا مادامی که فرد، تقرب الهی را به عنوان کمال نهایی را نشناسد و این افعال را به نیتِ رسیدن به تقرب الهی انجام ندهد، فعل وی، ارزش اخلاقی نخواهد داشت. ⏺ این اختلاف، ، در و جامعه را پیش روی حاکمیت دینی قرار می‌دهد. مبتنی بر نظریه استاد مصباح، اخلاقی شدن جامعه می‌بایست از بستر ارتقاء عقل نظری و اعتقادات توحیدی افراد عبور کند تا کمال نهایی شناخته شود، ولی مبتنی بر نظریه استاد مطهری، هرچند ارتقاء عقل نظری افراد لازم است، ولی اولویت اول، تبدیل ناخودآگاه‌های پرستش خدای متعال، به شعور خودآگاه است. این تفاوت زمانی بیشتر برجسته خواهد شد که توجه شود که شهید مطهری، ناخودآگاه‌های فطری ـ اخلاقی را عقلی نمی‌داند، بلکه از جنس گرایش و احساس می‌داند؛ البته گرایش و احساسی دائمی و کلی که مبتنی بر آن را توضیح می دهد(ر.ک نقدي بر مارکسيسم، ص208) و از اینرو اصطلاح را نادرست و اصطلاح را درست بر می‌شمرد. (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏11، ص: 121) ❇️تاریخ نگارش:1399/2/12 سالگرد شهادت آیت‌الله شهید مرتضی مطهری https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢رسالت انبیاء {و حکومت دینی}: 1ـ تبدیل اخلاق به پرستش خودآگاه و 2ـ تعمیم پرستش خودآگاه به افعال طبیعی💢 🔹شهید مطهری معتقد است که خدا دو نوع قانون دارد. يك نوع قوانين، قوانيني است كه در فطرت انسان ثبت و ضبط است (اسلام فطری) و نوع ديگري قوانيني كه در فطرت انسان نيست، بلكه از همان قوانين فطري منشعب مي‌شود و تنها به وسيله انبياء بيان گرديده‌اند. مبتني بر اين مطلب، انبياء دو وظيفه دارند: 1️⃣اول آمده‌اند تا آنچه را در فطرت هست، تأييد کنند و پرستش ناآگاهانه انسان ـ مثل انصاف، خدمت، ترحم به تيمم و غيره ـ را به پرستشي آگاهانه مبدَّل سازند تا انسان بداند كه عمل به دستورات و الزامات اخلاقي فطرت، پرستش و بندگي خدا است. 2️⃣ وظيفه دوم انبياء نيز «بيان» است؛ بيان آنچه در فطرت نيست، ولي براي تقرب و كمال لازم مي‌باشد، مثل نماز خواندن. البته عمق روح و فطرت انسان، همانطور که ناآگاهانه خدا را مي‌شناسد، اين قوانين را نيز مي‌شناسد:⬇️ "در حديث هم هست كه يكى از مكارم اخلاق انسان، انصاف دادن به رقيب‌هاست. اين حالت كه در انسان هست ناآگاهانه، بدين جهت است كه انسان خدا را مى‌شناسد و يك سلسله مسائل است كه بالفطره و ناآگاهانه آنها هم يعنى . اسلام يعنى تسليم به قانون خدا. خدا دارد: يك نوع قوانينى كه آن قوانين‏ را در فطرت انسان ثبت كرده است و نوع ديگر قوانينى كه در فطرت انسان نيست، بلكه از همان قوانين‏ فطرى‏ منشعب می‌شود و تنها به وسيله انبيا بيان شده است. انبيا علاوه بر اينكه قوانين فطرى‏ را مى‌كنند، يك قوانين اضافه هم براى انسان مى‌آورند. آن عمق روح انسان، آن فطرت انسان، آن عمق قلب انسان، با يك شامّه مخصوص، ناآگاهانه همين‏طور كه خدا را مى‌شناسد اين قوانين خدا را مى‌شناسد؛ رضاى خدا را مى‌شناسد و كار را بالفطره در راه رضاى خدا انجام مى‏‌هد، ولى خودش نمى‌داند كه دارد قدم در راه رضاى خدا برمى‌دارد." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه اخلاق)، ج‏22، ص: 548) 🔹بنابراين در نگاه شهيد مطهري انبياء دو رسالت مهم بر عهده دارند. يکي اينکه با ، «پرستش ناآگاهانه و فطري را به پرستشي آگاهانه تبديل کنند» و ديگر اينکه با »، «دامنه پرستش خداي متعال را حتي تا افعال طبيعي گسترش دهند»، تا جايي که به تعبير قرآن همه اعمال و رفتار انسان مانند خوردن و خوابيدن نيز به قصد تكليف و براي رضاي خدا انجام شود؛ « قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَ نُسُكي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».( انعام ، 162) (همان، ص552) ⏺ البته لازم است که رابطه این تکامل اخلاق و پرستش با مسئله مهم عدالت و آزادی اجتماعی نیز مورد توجه قرار گیرد که ان شاء الله در یادداشت‌های بعد بدان خواهم پرداخت.🌺 ❇️تاریخ نگارش:1399/2/12 سالگرد شهادت آیت‌الله شهید مرتضی مطهری https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢عدالت اجتماعی، شرط و قانون تکامل توحیدی انسان💢 🔹شهید مطهری در کتاب وحی و نبوت، درباره رابطه با می‌فرماید:⬇️ 1️⃣ نمی‌توان ثنویت و دوگانگی را در اهداف انبیاء پذیرفت که این «شرک لایغفر» است. 2️⃣ این دو مورد یعنی شناخت خداوند و تقرب به او (توحید نظری و توحید عملی فردی) و همچنین برقراری عدل و قسط در جامعه (سعادت دنیوی)، به تصریح در قرآن كريم به عنوان اهداف انبیاء شمرده شده است. 3️⃣ هدف اصلى، شناختن خدا و نزديك شدن و رسيدن به اوست و توحيد اجتماعى، مقدّمه و وسيله وصول به اين هدف عالى است. وجه مقدمیت هم این است که انسان مدنی بالطبع است و بخشی از نیازها و استعدادهای آن، و با تأمین و متبلور می‌شود. 4️⃣ ارزش‌هاى اجتماعى و اخلاقى با اينكه مقدّمه و وسيله وصول به ارزش اصيل و يگانه انسان يعنى خداشناسى و خداپرستى هستند، فاقد ارزش ذاتى نيستند، چرا که رابطه این مقدمه و ذی المقدمه چنين نيست كه اگر انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسيد، وجود و عدم راستى، درستى، عدل، كرم، احسان، خير خواهى، جود، عفو على‌السویه باشد، زيرا اخلاق عالى انسان نوعى خدا گونه بودن است (تخلّقوا باخلاق اللّه) و در حقيقت، درجه و مرتبه ‏اى از خداشناسى و خداپرستى است و لو به صورت ناآگاهانه. (ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 169 تا 175) 🔹 هرچند شهید مطهری در جاهای متعددی از جمله در کتاب به تعریف «عدل» پرداخته است، ولی بهترین تعریف ایشان از را که مبتنی بر و است، می‌بایست در کتاب فلسفه تاریخ در ضمن بررسی سوسیالیسم جستجو کرد. ایشان در ذیل عنوان می‌گوید: 1️⃣ جامعه داراى يك شخصيت و يك عينيت است و جامعه در تمام جنبه‌هاى خودش يك حقيقت متحول و متكامل است. 2️⃣ جامعه يك حالت تعادل دارد مثل هر موجود زنده‏اى كه يك تركيب است. هر تركيبى اگر بخواهد باقى بماند يك حالت تعادل دارد و حالت‌هاى افراط و تفريط (انحراف) دارد كه تا يك حد معينى انحراف را از اين طرف و تا يك حد معينى انحراف را از آن طرف مى‌‏پذيرد و اگر از آن حد معين‏ها بيرون رفت مساوى است با مرگ آن تركيب. 4️⃣ يك اصطلاحى حكماى قديم ما دارند كه كلمه از اين اصطلاح پيدا شده. مى‌گويند اگر عناصر با يكديگر تركيب شوند و امتزاج پيدا كنند و روى يكديگر اثر بگذارند، يك پيدا مى‌شود كه «مزاج» ناميده مى‌شود. بعد مى‌گويند اين مزاج يك عرض عريض دارد، يعنى در ميان دو حد نوسان دارد. اگر مزاج از يك حد معين پايين‌تر بود موجود مرکب مى‏‌ميرد و اگر از حد معين ديگرى بالاتر بود باز هم موجود مرکب مى‌ميرد. 4️⃣ جامعه يك تركيبى است از افراد. اين ترکیب، يك دارد كه البته خود آن حالت تعادلش باز يك نوسانى دارد. براى اينكه جامعه باقى بماند بايد آن تعادل در جامعه به وجود بيايد. اگر تعادل جامعه چه در جهت افراط و چه در جهت تفريط بهم بخورد اين جامعه مى‌شود؛ مسئله عدالت در جامعه همين است. 5️⃣ كه می‌گوييم و مى‌گويند؛ يعنى جامعه تركيبى است از افراد، بايد در اين تركيبْ تعادلى برقرار بشود. البته اين تعادل جنبه‌هاى روحى و جنبه‏‌اى مادى دارد. مثلًا استثمار فرد فرد ديگر را، جامعه را از تعادل می‌اندازد. اين استثمارها اگر زياد بشود اصلًا جامعه را به نابودى مى‌کشاند. اينكه مى‌گويند كه ، جامعه را به فنا می‌کشاند: «الْمُلْكُ يَبْقى‏ مَعَ الْكُفْرِ وَ ». چرا لا يَبْقى مَعَ الظُّلْمِ؟ براى اينكه ظلم، تركيب جامعه را از اعتدال‏ خارج كردن است و اين خارج كردن از اعتدال اگر به يك حد معينى برسد منجر به انفجار جامعه می‌شود. 6️⃣ بر این اساس، عدالت اجتماعی، همان است که برخلاف سوسیالیسم که آن را منوط به مرحله‌ای از مراحل تکامل جامعه می‌داند، اصلی است که از بدو تشکیل جامعه تا نهایت تکامل جامعه، با آن است و اساساٌ می‌توان ادعا کرد که وحدت و عدالت، و قانون_تکامل_جامعه است؛ نه مرحله مشخصى از تاريخ جامعه. (ر.ک همان، ص742 تا 748) 🔹🔹🔹جمع بندی اینکه: ⬇️ عدالت اجتماعی، شرط و قانون وحدت یافتن و تشکیل جامعه است که با توجه به مدنی بالطبع بودن و لزوم در جامعه بودن انسان، در صورت عدم وجود آن، اساساً جامعه‌ای تشکیل نخواهد شد که انسان بتواند به ارزش‌های اخلاقی و کمالات معنوی نائل بیاید. و این است عدالت اجتماعی نسبت به توحید فردی. ❇️تاریخ نگارش:1399/2/13 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
از «فلسفه تاریخ، تحولات جوامع و منطق تاریخ» 2 از 2 👆 4️⃣ یکی از مدعیات مهم ایشان این است که اگر کسی می‌خواهد از و گفتگو کند، باید را به رسمیت شناخته باشد. ⬇️ "ما حالا در اين دوره به اين ترتيب كه وارد شديم يعنى اول وارد بحث جامعه‌‌ شديم خيلى بهتر مى‌‌توانيم مسائل را حل كنيم. تا مسئله جامعه حل نشود بحث درباره فلسفه‌‌ تاريخ‌‌ است. اگر جامعه شخصيت و طبيعت داشته باشد و اراده داشته باشد و شعور داشته باشد و حيات داشته باشد و سرنوشت مشترك داشته باشد آن وقت است كه تاريخ اقوام مى‌‌تواند فلسفه داشته باشد و الّا اگر جامعه يك امر اعتبارى باشد هيچ شخصيت و طبيعتى ندارد و هيچ قانون و سنتى ندارد و هيچ حياتى ندارد، هرچه هست مجموع افراد هستند، آن وقت فقط فرد مى‌‌تواند مايه عبرت فرد باشد. قوم، ديگر از خودش حكمى ندارد، هرچه هست است." (همان (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج‌‌15، ص: 785) 5️⃣ مرحوم شهید مطهری در اواخر عمر و در ذیل مباحث خود، در کنار بحثی را طرح می‌کنند تحت عنوان و خود را چنین بر می‌شمارند. ایشان اهم این را در ذیل بررسی سیره معصومین علیهم السلام دنبال می‌کردند. مع الاسف با شهادت ایشان این پروژه بسیار مهم ایشان ماند، هرچند برخی از آن در سیره‌شناسی و یادداشت‌های ایشان قابل اصطیاد است. ⬇ "1ـ فلاسفه، حكمت را به نظرى و عملى تقسيم كرده‌‌اند ولى منطق را چنين تقسيم نكرده‌‌اند. ولى به عقيده ما همچنان كه دو نوع فلسفه داريم، داريم . 2ـ همچنان كه در منطق نظرى همه مردم اهل منطق نيستند، مادون منطق قرار دارند، هيچ معيار و ميزانى بر انديشه‌‌شان حكمفرما نيست، در منطق عملى نيز بعضى از مردم اساساً اهل منطق و معيار نيستند، سبك و روش و اسلوب ندارند. اين است كه ما مى‌‌گوييم همه مردم سير دارند ولى همه سيره ندارند، زيرا سيره منطق است و متد و اسلوب. و اين است كه باز ما مدعى هستيم كه سيره ابن اسحاق و ابن هشام و سيره حلبيه همه سير رسول اكرم است نه سيره آن حضرت، تاريخ زندگى آن حضرت است نه منطق زندگى آن حضرت . 3ـ همان طورى كه در انديشه‌‌هاى نظرى، غير از است، در زندگى عملى نيز يك فرد يا يك جامعه غير از آنهاست. عليهذا فلسفه تاريخ زندگى پيغمبر يك مطلب است و منطق زندگى رسول اكرم چيز ديگر است. عليهذا ما مى‌‌خواهيم باشيم به نام ، در مقابل . (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‌‌9، ص: 26) ❇️تاریخ نگارش:1399/2/15 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢تکامل تاریخی و به جامعه دینی💢 🔹در یادداشت‌های قبلی در خصوص دیدگاه‌های تلاش شد که معنای ، ، ، و و لوازم این مبانی تا حدودی توضیح داده شده است. 🔹یکی دیگر از مدعیات بسیار مهم شهید مطهری که مبتنی بر مبانی فوق است، است که تلاش نموده است آن را بر اساس مبنای توضیح دهد:👇 "يكى از مسائل مهمّ در فلسفه‌هاى انسانى امروز و در جامعه‌شناسى‌ها مسأله است. اگر ما براى انسان به فطرت قائل باشيم «تكامل تاريخ» را به شكلى بايد توجيه كنيم و اگر به فطرت قائل نباشيم ـ همان طور كه بسيارى از مكتب‌هاى امروزى به كلّى فطرت را از انسان نفى مى‌كنند ـ «تكامل تاريخ» را به شكل ديگرى بايد توجيه كنيم." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نبرد حق و باطل، فطرت، توحيد)، ج3، ص: 455) 🔹 ایشان را یکی از نشانه‌های بلوغ امت اسلامی به نسبت امت‌های قبلی می‌داند: 👇 "قرآن معجزه خاتم پيامبران، خود دليل ديگرى بر خاتميت رسالت است. كتابى است محتوى حقايق عالم خلقت و تعاليم و راهنماييهاى زندگى در كمال هماهنگى در جميع جهات، معجزهاى در خور بشر بالغ رشيد عاقل نه كودك پايبند اوهام و تخيلات ذهنى." (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج7، ص: 198) 🔹 یکی از آثار پذیرش مبنای تکامل تاریخ، توضیح مسئله است. ایشان معتقد است که خاتمیت دین و بسته شدن باب نبوت نیست، بلکه هر چه انسان به سمت پیش می‌رود، به دین بیشتر می‌شود، ولی در عین حال به خاطر رشد، بلوغ و تکاملی که جامعه دینی می‌یابد، برخی مسئولیت‌ها و وظایف بیشتری از انبیاء به امت اسلامی می‌شود؛ وظایفی که در امت‌ها و دوران‌های گذشته، فقط و فقط بر دوش انبیاء بوده است. ایشان این را لازمه تکامل تاریخ و بلوغ و رشد جامعه دینی می‌داند. به عقیده ایشان که بلوغ و رشد فکری اجتماعی جامعه دینی، در چهار موضع خود را نشان داده است: 👇 " بلوغ و رشد فكرى اجتماعى بشر در ختم نبوّت نقش دارد و اين نقش در چند جهت است: ➖ 1. كتاب آسمانى‌اش را خالى از تحريف نگه داشته است. ➖ 2. به مرحله‌اى رسيده كه برنامه تكاملى خويش را نه منزل به منزل و مرحله به مرحله بلكه يكجا تحويل بگيرد و استفاده نمايد. ➖ 3. بلوغ فكرى و رشد اجتماعى‌اش به او اجازه مى‌دهد كه ترويج و تبليغ و اقامه دين و امر به معروف و نهى از منكر را خود بر عهده بگيرد، نياز به پيامبران تبليغى كه مروّج و مبلّغ شريعت پيامبران صاحب شريعت بوده‌اند، به اين وسيله رفع شده است. اين نياز را علماى و صلحاى امّت رفع مى‌كنند. ➖ 4. از نظر رشد فكرى به جايى رسيده كه مى‌تواند در پرتو «اجتهاد» كلّيات وحى را تفسير و توجيه نمايد و در شرايط مختلف مكانى و متغيّر زمانى هر موردى را به اصل مربوط ارجاع دهد. اين مهم را نيز علماى امّت انجام مى‌دهند. روشن گشت كه معنى ختم نبوّت اين نيست كه نياز بشر به تعليمات الهى و تبليغاتى كه از راه وحى رسيده رفع شده و چون بشر در اثر بلوغ و رشد فكرى نيازى به اين تعليمات ندارد نبوّت پايان يافت، خير، ابدا، نياز به وحى جديد و تجديد نبوّت‌ها رفع شده نه نياز به دين و تعليمات الهى. " (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 186) 🔹 شهید مطهری را که در اثر دین اسلام به خاطر به عهده امت گذاشته شده، مسئولیت و و و می‌داند: 👇 " كه در دوره خاتميّت از پيامبران به عالمان انتقال مىيابد پست دعوت و تبليغ و ارشاد و مبارزه با تحريف‌ها و بدعت‌هاست. توده بشر در همه دوره‌ها نيازمند به دعوت و ارشاد است. قرآن با كمال صراحت اين وظيفه را بر عهده گروهى از خود امّت مى‌گذارد: وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر. (آل عمران/ 104) (همان(ختم نبوت)، ج3، ص: 196) 🔹به نظر می رسد مبنای شهید مطهری در تکامل تاریخ و پیامدهای آن می‌تواند پایگاه قابل توجهی در تحلیل و واگذار شدن مسئولیت‌های بیشتری از معصومین علیهم السلام به عهده علمای شیعه و همچنین و متوجه شدن امر حکومت و رهبریِ مستقیم جامعه به فقهای شیعه، قرار گیرد. ❇️تاریخ نگارش:1399/2/19 https://eitaa.com/alimohammadi1389 https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢اندر باب ولایت، عقلانیت و کرونا ... 💢 حاشیه‌ای بر فرمایشات امروز مقام معظم رهبری خطاب به ستاد ملی کرونا (99/2/21) 🔹خداوند سایه را بر سر جامعه مستدام بدارد.. 🔹در مواجهه با مسئله‌ی کرونا و کارشناسی پزشکی، در این ایامِ دو سه ماهه، در فضای حوزه‌های علمیه، بیشترین بروز و ظهور را داشته‌اند؛ 1️⃣ یک جریان که کار فقیه را و کار کارشناسان را قلمداد می‌کند و با دو عنوان مبتلاء به و ، کار خود را تمام شده تلقی کرده و عملاً با واگذاری این عناوین به کارشناسان، عرصه مدیریت عینی جامعه را علی الاطلاق به پزشکان و اقتصاددانان و ... واگذار نموده است و هر از چندگاهی متواضعانه و از سر تکلیف، تبعیت تام و بی‌قید و شرط خود را از موضوع‌شناسی کارشناسی کشور اعلام می‌دارد. 2️⃣جریان دوم، جریان است که اساساً کارشناسی پزشکی موجود را سراسر باطل می‌داند و عمدتاً با سیاسی دانستن کارشناسی موجود، آن را قلمداد می‌کند و با برجسته‌سازی دوگانه و (و در یک درجه ضعیف‌تر طب سنتی)، بدون اینکه دغدغه‌ی چندانی در خود به مثابه یک داشته باشد، خود را هم حکم‌شناس و هم موضوع‌شناس معرفی می‌کند. لذا با ایستادن در حکم‌شناسی و موضوع‌شناسی ، جایی برای نقش آفرینی کارشناسی پزشکی موجود باقی نمی‌گذارد. ⏪ ولی امروز ، در میانه‌ی این در خصوص حکم‌شناسی و موضوع‌شناسی (تکفیک مطلق و وحدت مطلق) ایستاد و در عین رعایت ، از ، را به کارشناسی مدرن زدند و از مسئولین خواستند که کارشناسانی را به کارگیرند که به چنین قیودی دارند. 🔹به نظر حقیر تنها راه همین است و اگر حوزه علمیه و صاحب‌نظران فقه حکومتی و علوم انسانی اسلامی، ایده‌های قدرتمند و کارآمدی برای تمشیت و تدبیر امور کشور دارند ـ که البته دارند ـ باید بدانند که وضعیتِ ما در خصوص اصلاح عقلانیت جاری و ساری در عینیت انقلاب اسلامی، مانند است و به میزانی که عقلانیت‌های دینی بارور شود و بتواند اقتضائات خود را در خصوص منقح کند، می‌تواند بر عقلانیتِ کشور بزند و به تدریج زمینه خلوص و عبور آن را از عقلانیت مدرن، به سمت عقلانیتِ دینیِ کاربردیِ ناب‌تر کند. این مسیر اگر خوب تبیین شود، میان و رعایت الزامات است. ❇️تاریخ نگارش:1399/2/21 https://eitaa.com/alimohammadi1389 https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
از 💢اضلاع مأموریت تمدنی حوزه‌های علمیه💢 صحفه 2 از 2 ➖ ضلع سوم در ضلع سوم، حوزه‌های علمیه لازم است که سه شاخصه ، و را از حاکمیت و نهادهای تصمیم‌گیر مطالبه نماید. این مطالبه‌گری نیز ضرورتاً می‌بایست از پایگاه دو ضلع قبلی به صورت صورت گیرد. ▪️از پایگاه ضلع دوم یعنی نهاد علم، حوزه علمیه باید خود را بر تئوری‌های حاکم بر تصمیم‌گیری مسئولین در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی، انتظامی، اجتماعی و ... اعمال کنند و دائم ، و تئوری‌های پشتیبان دستگاه‌های حاکمیتی را احراز نماید و در صورت سیطره تئوری‌های غلط مادی بر دستگاه محاسبه مدیران، به صورت علمی نسبت به آن نقادی و افشاگری کند. ▪️از پایگاه ضلع اول یعنی عموم مردم، حوزه علمیه می‌بایست فناوری اجتماعی مطالبه‌گری از حاکمیت و دستگاه های ، و را طراحی و نهادینه کند. نهادینه‌سازی فناوری اجتماعیِ مطالبه گری همانطور که گفته شد هم موجب احیاء ذائقه ارزشی و معنوی و روحیه عدالت‌طلبی عموم مردم می‌شود و هم فضای فرهنگی و مطالبه‌گری عموم مردم به مانند اتمسفری، نوع شعارها، سیاستگذاری‌ها و اقدامات مسئولین نهادهای حاکمیتی و در یک کلمه را جهت و سمت و سو می‌‌دهد. 🔹 باید توجه داشت که عدم طراحی و نهادینه کردن فناوری‌هایی اسلامی و انقلابی در عرصه‌ی مبارزه با و و دستگاه‌های حاکمیتی، موجب شده که انگیزه و انرژی بسیار فراوان جامعه انقلابی در عدالت‌طلبی و پرسش‌گری، تا حد زیادی سرخورده شود که این مسئله هم به ضرر عموم مردم تمام شده است و هم نهادهای حاکمیتی و تصمیم گیری؛ گو این‌که عدم طراحی این ، در انتقال نیازمندی اصیل و دارای اولویت عموم مردم به نهاد علم و پژوهش کشور، موجب گردیده که صورت مسئله‌های فکری و پژوهشی نهاد علم، به نیازهای فعال و اصیل جامعه نوپای انقلابی گره نخورد و تبعاً، در مقابل نیز، نهادهای علمی کشور در نگاه مردم، نهادهایی بی‌خاصیت و بی‌مصرف قلمداد گردند. ❇️تاریخ نگارش:1399/2/23 https://eitaa.com/alimohammadi1389 https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢من آن روز خورده شدم که گاو سفید خورده شد! 💢 ▪️ رائفی‌پور و حامد کاشانی و محمود کریمی و الان مهدی رسولی ... (إلی آخر) 🔹جریان رسانه‌ای مقابل، علی‌رغم اینکه راهبردی کلی و بلندمدت دارد، ولی راهبرد بلندمدت خود را نه به صورت انتزاعی، بلکه با انباشت عملیات‌های خُرد و استمرار پیوستاریِ نقطه‌های جزئی، محقق می‌سازد. 🔹تخریب و ترور شخصیتِ افراد مؤثر جبهه فکری، هنری و فرهنگی انقلاب اسلامی سالهاست در دستور کار قرار دارد. این راهبرد بلندمدت، در این سالها همواره بر روی یک دو شخصیت مؤثر، پیوسته برقرار بوده و ریزش سرمایه‌های اجتماعی جبهه انقلاب اسلامی و بی‌اعتمادی عمومی مردم نسبت به افراد موثر آن را دنبال کرده است. 🔹این در حالی است که متأسفانه به خاطر همین آشکار نبودن این راهبرد به صورت یک و ، حساسیت سایر افراد جبهه انقلاب اسلامی را برنیانگیخته است. شاید در ذهنیت سایر افراد این جبهه این است که اعتبار و عزت جبهه چیزی انسانها و افراد است و نباید آبروی این جبهه، خرج دفاع از افراد شود! البته پیچیدگی کار آنجایی است که عمده این تخریبها بعد از اشتباه این افراد و یا یک بازی رسانه‌ای کثیف شروع می‌شود و همین، عزم و انگیزه سایر افراد در حمایت همه‌جانبه را سست می‌کند... 🔹هنوز باور نکرده‌ایم تخریب‌های آقایان مصباح یزدی، پناهیان، کچوییان، شهریار زرشناس، عباسی، خسروپناه، میرباقری، حائری شیرازی، صدیقی، حاج منصور ارضی، محمود کریمی و دهها مورد دیگر و جدیداً رائفی‌پور و حامد کاشانی و مهدی رسولی؛ پروژه‌ای است هوشمند که اگر جبهه انقلاب اسلامی قدرت مواجهه و نداشته باشد، در مدتی نه طولانی، چیزی برایش باقی نمی ماند و البته نوبت بقیه نیز خواهد رسید!🤔 و صد البته مرز این حمایت و دفاع با و باید مشخص و منقح شود... 🔹حقیر یک بار خدمت یکی از اساتید عرض کردم که وضعیت امروز مانند المثلِ «من آن روز خورده شدم که گاو سفید خورده شد» است!👇 ➖ در دشتی سه گاو بودند که در همه‌ی معرکه‌ها پشت هم در می آمدند و از اینرو، شیر گرسنه آن اطراف نمی‌توانست آنها را شکار کند. در یکی از روزها شیر پیش قویترین گاو رفت و گفت: من تعجب می کنم که تو با این گاوها دم خوری؛ از قدرت و هیکل تو برمی آید که گاو ساده‌ای نیستی و و لذا بهتر است با هم باشیم. اینطوری باعث شد که گاو بزرگ، حمایتش را از گاو سفید و لاغر بردارد و شیر بتواند آن را شکار کند. بعد از مدتی گاو دوم را هم شیر با همین ترفند، شکار کرد و خورد و چون گرسنه شد، به سراغ گاو برزگ آمد و گفت: امروز روز خورده شدن توست. و گاو بزرگ جواب داد: من آن روز خورده شدم که گاو سفید خورده شد!! ❇️تاریخ نگارش:1399/2/25 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢 در دوگانه‌سازی ولایتی‌ها ـ عدالتی‌ها💢 🔹از عجایب این چندوقته جبهه فکری انقلاب اسلامی، دمیدن در دوگانه ولایت و عدالت است. این دوگانه سازی که در آستانه شهادت مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام دوباره در آن دمیده شد، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، بدترین نوع بدسلیقگی است. 🔹دست کشیدن از شعار عدالت، توسط جریان جریان حزب اللهی و انقلابی به همان قدر خطرناک است که برافراشتن شعار عدالت، بدون ولایت. بنده نیز مانند بسیاری از دوستان، معتقدم که برخی جریان‌های مدعی عدالت‌طلبی، دارای ضعف بنیان فکری و برخی معدود دیگر نیز دارای انحراف فکری‌اند، ولی این مسئله به هیچ‌وجه توجیه کننده‌ی دمیدن در دوگانه ولایت و عدالت و تشدید صف‌بندی ولایتی‌ها و عدالتی‌ها نیست. ◀️ این دو معنا از یکدیگر در اندیشه ناب دینی . 🔹مرحوم استادِ شهید ، پذیرش هم‌عرض بودن این دو شعار را برای حرکت انبیاء، برمی‌شمارد. ایشان را شرط بروز استعدادهای معنوی و ارزش‌های اخلاقی انسان می‌داند و معتقد است که اجتماعی، مساوق تکوّن جامعه است و جامعه با برخورداری از حداقل عدالت اجتماعی موجودیت می‌یابد و ارتقاء عدالت اجتماعی در آن، به معنای جامعه‌تر شدنِ آن جامعه است که بستر بروز استعدادهای معنوی و ارزش‌های اخلاقی بیشتری را فراهم می کند. (ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج‏15،، ص742 تا 748) 🔹مرحوم استاد ، عدالت را تناسبات ولایت می دانست و معتقد بود که ، مهمترین وصف ساختارها و نظامات اجتماعی الهی است، همانطور که و محرومیت و به استضعاف کشیدن، وصف لاینفک ساختارهای اجتماعی استکباری و از شئون اجتناب‌ناپذیر ولایت اولیای باطل در جامعه است. ایشان عدالت را در سه سطح توسعه، کلان و خرد مورد بررسی قرار می‌داد:👇 ➖ عدالت در سطح توسعه؛ به معنای تکامل نیازمندی‌های اجتماعی، ➖عدالت در سطح کلان؛ به معنای توازن توانمندی‌های اجتماعی ➖و عدالت در سطح خرد، به معنای حداکثر بهره‌وری نظامات اجتماعی است. در ادامه ایشان ➖ حاصل عدالت در سطح توسعه را و کاهش آسیب‌پذیری آن در برابر خطرات جریان کفار و مشرکین، ➖ حاصل عدالت در سطح کلان را و ➖ و حاصل عدالت در سطح خرد را و می‌دانست. (ر.ک دوره پژوهشی استراتژی امنیت ملی، 1376، جلسه7) 🔹این جدایی‌ناپذیری میان عدالت و مفاهیم بنیادینی مانند توحید و ولایت، تقریرهای دیگری نیز در لسان بزرگانی از فارابی و خواجه نصیرالدین گرفته تا شیخ فضل الله و میرزای نائینی و مرحوم علامه طباطبایی و حضرت امام ره و حضرت آقا دامت برکاته دارد که به هیچ وجه با تشدید دوگانه و سازگار نیست. 🔹علاوه براین، سیره عملی مقام معظم رهبری را هم اگر در مواجهه با شعار اصولگرایی توسط یک جریان و شعار اصلاح طلبی توسط جریان دیگر و جعل اصطلاح «اصولگراییِ اصطلاح‌طلبانه» رصد کنیم، گواه بر غلط بودن پذیرش این دوگانه سازی‌هاست. 🔹همچنین نمونه بارز بیان حضرت آقا در مواجهه با این دوگانه‌سازی‌ها، فرمایشات ایشان در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۴ به جریان در خصوص مواجهه با اصطلاحات دوگانه ای است که در برابر این جریان منطقه‌ای قرار می‌گیرد: 👇 "کلمات را و تعریف کنید. «دموکرات بودن» اگر به معنای مردمی بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه دموکرات باشید؛ و اگر به معنای افتادن به دام لیبرال دموکراسی درجه‌ی دوم و تقلیدی باشد، هیچ یک دموکرات نباشید. «سلفی‌گری» اگر به معنای اصولگرائی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزش‌های اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفی غربزدگی باشد، همگی سلفی باشید؛ و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان یا مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرائی و سماحت و عقلانیت - که ارکان تفکر و تمدن اسلامی‌اند - سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بی‌دینی خواهد شد. ❇️تاریخ نگارش:1399/2/29 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
عقل‌نوشته‌های انقلابی
💢نکاتی درباره کلیپ منتشر شده از جناب فاضل ارجمند محسن قنبریان درباره نسبت عدالت و ولایت💢 در خصوص فرمایش دوست عزیزم جناب آقای قنبریان چند نکته به ذهنم می‌رسد که تقدیم می‌کنم:👇 🔹اول اینکه ما نیازمند ورودهای تئوریک اینچنینی در مقوله «عدالت‌طلبی» هستیم و از اینکه دیدم ایشان به عنوان یک فاضل خوش‌فکر حوزوی، در جمع جمعی از عدالت‌خواهان ارائه بحث می‌کند، بسیار خرسند شدم. 🔹دوم اینکه تا موضع نزاع و موقف دیگران به درستی فهم و تقریر نشده و یا لااقل مخاطب در این موارد اطمینان برایش حاصل نشده، لازم است از تجهیل‌ها خودداری شود. تقریر دیدگاه منبری مذکور در این کلیپ بسیار ناقص بود. البته ممکن است جناب آقای قنبریان عزیز در جلسات قبلی و یا بعدی، به این موضوع پرداخته باشند که بنده اطلاعی ندارم. 🔹سوم اینکه گاهی ما مسئله رابطه عدالت و ولایت را در و در بررسی می کنیم. این طرح پرسش از رابطه «عادل بودن والی» و «ولایت داشتنِ وی»، اگرچه بحثی مهم و البته دارای سابقه‌ای از صدر اسلام تا کنون است، ولی مسئله امروز جریان‌های عدالت‌خواهی و طرح بحث پناهیان و مهدیان و اشتری و نصیری و دخانچی و .... اینجا نیست، هرچند ممکن است کسی صورت مسئله امروز را به نحوی تقریر و تنفیح کند که به مبحث فوق نیز مرتبط شود، ولی اولاً و بالذات مسئله امروز ما این مسئله نیست که کسی گمان کند که با صرف طرح و حل این مسئله، پاسخی برای چالش فکری امروز ما فراهم آورده است. 🔹چهارم اینکه آنچه امروز مسئله است،این است که چه نسبتی با دارد؟ کدام یک مقدم بر دیگری است؟ آیا ما باید مطالبه گری عدالت را ولو در زیرمجموعه‌های تحت مدیریت ولایت فقیه هم تعمیم دهیم و مستقل از اشارات و تصریحات ایشان بر روی اقامه عدالت و نفی مظالم و مفاسد پا فشاری کنیم و یا اینکه باید منتظر اشارت‌های رهبری نظام بود که چه مصادیق و از همه مهمتر، چه اولویت‌هایی برای بی‌عدالتی معرفی می‌کند؟ چرا که مسائل اجتماعی به صورت شبکه‌ای و در هم تنیده‌اند و این اندماج و اندراج نیازمند دیدبانی از منظر سرپرستی و حرکت کلی جامعه است و اگر بخواهد هر مطالبه‌گری از زوایه دید و ذهنیت خود مطالبه عدالت کند، به علت عدم برخورداری از نگاه جامع و راهبردی، احتمال خطای در مصادیق و اولویت‌های وی افزایش می‌یابد و چه بسا وی را رو در روی امام جامعه قرار دهد. 🔹پنجم اینکه جناب قنبریان عزیز در اواخر کلیپ فوق، تا حدی وارد طرح بحث اصلی شدند و پاسخ خود را در قالب دوگانه و ارائه دادند و فرمودند که افعال عادلانه، وابسته به شرایط و نسبی است و یک فعل که در وضعیت عادی ممکن است عادلانه تلقی شود، در شرایط خاص و با در تزاحم قرار گرفتن با سایر مؤلفه‌های اجتماعی مانند امنیت ممکن است پیگیری آن به تعویق بیفتد (مانند عدم پیگیری فوری قصاص قاتلان عثمان توسط امیرالمؤمنین علیه السلام)، ولی افعالی که قوام وضعیت عادلانه به آنهاست و با ترک آنها، ریشه مظالم و مفاسد تقویت می‌شود و به تعبیر ایشان، وضعیت عادلانه منتقی می‌شود، در هیچ شرایطی تعطیل بردار نیست (مانند عدم تایید حکومت معاویه در شام حتی برای چند روز). هرچند در کلیپ فوق بالاخره مشخص نشد که ایشان در مطالبه عدالت، تبعیت از ولایت را اصل می داند و یا اینکه معتقد است که جریان عدالت خواه نمی‌تواند دست روی دست بگذارد و برای هر حرکتی در جامعه چشمش به دهان امام جامعه باشد، بلکه در برخی موارد این جلوداری، فضای را برای اقدامات بعدی امام جامعه باز می‌کند. 🔹 ششم اینکه بنده معتقدم طرح بحث اولیه ایشان یعنی بررسی رابطه ولایت و عدالت در شخص والی، برای اظهار نظر در مسئله اصلی امروز یعنی رابطه تبعیت از ولیّ اجتماعی و مطالبه گری عدالت کفایت نمی کند. درست است که باید بحث از مباحث هستی‌شناسانه (ثبوتی) آغاز کرد و بعد به مباحث معرفت‌شناسانه (اثباتی) پرداخت، ولی مسئله‌ی هستی‌شناسانه‌ای که بتواند پایگاه حل مسئله امروز وضعیت عدالت‌طلبی ما قرار گیرد، بررسی رابطه عدالت و ولایت در شخص والی نیست، بلکه بیان«رابطه ثبوتیِ با ، در فرآیند تکامل و ارتقای جامعه دینی است». تبیین دقیق این نسبت، می‌تواند پایگاه مناسبی برای حل چالش عدالت خواهی امروز ما یعنی رابطه تبعیت از ولایت فقیه و مطالبه‌گری عدالت قرار گیرد. 🔹در یادداشتی تحت عنوان در دوگانه‌سازی ولایتی‌ها ـ عدالتی‌ها به صورت فشرده به دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری و استاد مرحوم حسینی الهاشمی اشاره کردم. ❇️تاریخ نگارش:1399/3/4 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
عقل‌نوشته‌های انقلابی
🔹در فروردین سال 99 و در شرایط کرونایی هم برنامه تعطیل نگردید. در این ماه، کتاب با زیر تیتر «الگویی پویا برای روابط متقابل» نوشته‌ی مورد مطالعه جمعی و مباحثه دوستان مؤسسه معنا قرار گرفت. 🔹دبیر علمی این نشست، برادر بودند که زحمت گزارش جلسه را نیز به دوش کشیدند. گزارش این جلسه را تقدیم می‌کنم:👇 ▪️کتاب «دولت و بازار» از معدود کتاب‌هایی است که توسط فعالان خوش‌‌فکر و رسانه‌ای جبهه انقلاب با تاکید بر پرورندان یک «مساله/چالش» نگارش شده است، به نحوی که نویسنده ـ با وجود همه‌ی خلاها ـ تلاش کرده با انجام یک مطالعه‌ی نظری، ایده‌ای مشخص را با مرزگذاری با تئوری‌های جریان مکتب بازار آزاد (نئولیبرالیسم) پیشنهاد نماید. ما در این کتاب با ارجاعات فراوان و بی‌توضیح از جملات رهبر معظم انقلاب مواجه نیستیم و نویسنده تلاش دارد ایده‌ی خود را در متن داده‌های واقعیت سیاسی و اقتصادی کشورهای مختلف به اثبات برساند. از این حیث، باید نویسنده‌ی این کتاب را ستود و به استقبال چنین نوشته‌هایی رفت و با نقّادی همدلانه، پیشنهاداتی را برای برنامه‌ی پژوهشی مکمّل آن ارایه نمود. بی‌تردید حرکت مسیر جبهه انقلاب اسلامی به سوی نگارش راهبردهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود و تعامل و گفتگو حول آن، از ضروری‌تر است. ▪️در این جلسه‌ی هم‌اندیشی در کنار تمامی مزایای که ذکر شد، چند ملاحظه مطرح شد که خلاصه آن به شرح زیر است: ➖ 1ـ کتاب گزارشی تاریخی از وضعیت اقتصاد ایران ارایه نمی‌دهد و به همین دلیل، پیشنهاد ارایه‌شده از سوی نویسنده، دلیل منطقی نمی‌یابد. اینکه چرا «فقدان سیاست صنعتی» مهمترین چالش توسعه‌ی ایران است، در متن کتاب با توضیحی درخور روایت نشده است. فقدان روایت تاریخی از چالش‌های توسعه در ایران و فقدان توجه به بافت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خاص ایران در ارایه‌ی پیشنهاد نویسنده، خلأ اساسی کتاب است که سایر نقدها از آن نشأت می‌یابد. ➖ 2ـ در این کتاب «سیاست صنعتی متناسب با وضعیت‌های پنج‌گانه‌ی بازار» اساس ایده‌ی نویسنده برای عبور از چالش‌های توسعه در ایران مطرح شده است. بر اساس نکته‌ای که در بند نخست مطرح شد، سوالات زیر را می‌توان پیرامون ایده‌ی مختار نویسنده مطرح کرد: 2ـ1ـ چرا در «تنظیم سیاست صنعتی» مساله‌ی «نحوه‌ی نقش‌آفرینی دولت» به عنوان کانونی‌ترین چالش صنعت در ایران درنظر گرفته شده است؟ به نظر می‌رسد که در مسیر صنعتی‌شدن ایران، علل و عوامل موثّر دیگری از جمله فرهنگ کار و استفاده از ابزار و همچنین قرار گرفتن ایران در میانه راه‌های مهم تجاری و ... هم وجود دارد که اساساً مورد توجه کتاب نبوده است. 2-2- با فرض پذیرش ایده‌ی کتاب در مورد چالش‌های صنعتی‌شدن در ایران، چرا از میان ده‌ها زیربخش اقتصاد کشور، صنعت به عنوان کانون تحوّلات انتخاب شده است؟ بودجه‌ریزی، کار و اشتغال و کارآفرینی، بازار سرمایه، چالش‌های پولی و بانکی و ... دیگر چالش‌های اقتصاد و توسعه‌ی اقتصادی ایران هستند که معلوم نیست چرا در مقایسه با مقوله‌ی صنعت، فرعی تشخیص داده شده‌اند؟ 2-3- با فرض پذیرش این‌که صنعت پیشران توسعه‌ی اقتصادی کشور است، چنین توسعه‌ای چه نسبتی با «پیشرفت اسلامی ـ ایرانی» دارد؟ وجه اسلامیت و جهت‌گیری اسلامی این توسعه چگونه تضمین و تأمین می‌شود؟ در جای جای کتاب از توسعه‌ی کره‌جنوبی به عنوان توسعه‌ای مطلوب یاد شده است و گویا نویسنده‌ی کتاب در حال ترجمه‌ی یکی از برنامه‌های توسعه کره‌ی جنوبی است. چگونه می‌توان توسعه‌ای را که در کره‌ی جنوبی پیگیری شده است، به صفت «اسلامی ـ ایرانی» متصف کرد؟ نویسنده اگرچه تلاش کرده است که میان «رشد اقتصادی» و «توسعه» تفاوت قائل شود، اما تفاوتی میان توسعه با پیشرفت اسلامی ـ ایرانی در نظر گرفته نشده است. 3ـ سهم تاثیر فرهنگ بر توسعه و سیاست صنعتی در این کتاب مغفول است و تنها به سویه‌های سیاست بین‌الملل که بر صنعت و توسعه سایه می‌افکند، پرداخته شده است. از این حیث، پروژه‌ی فکری «نهادگرایی» در اقتصاد ایران را می‌توان جلوتر از ایده‌ی این کتاب دانست. 4ـ نویسنده‌ی کتاب برای این‌که ایده‌ی توسعه‌ی موردنظر خود را به صورت منقّح‌تری پیش ببرد باید به بازتعریف اصطلاحاتی مانند «فرهنگ»، «ملت»، «ترجیحات مردم»، «تقاضا» ، «عرض» و حتی «صنعت» و «تکنولوژی»، بر اساس بنیان نظری خود بیشتر اهتمام بورزد. 🔹ان شاء الله پیگیر ارتباط و گفتگو با نویسنده محترم کتاب خواهیم شد.🌺 ❇️تاریخ نگارش:1399/3/5 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
💢مطلق‌نویسی‌های نخبگانی و مدیران غیرمردمی💢 🔹این چند روزه، نامه تشکر و قدردانی مراجع تقلید بزرگوار از دکتر علی لاریجانی به مناسبت اتمام دوره دوازده ساله ریاست ایشان بر قوه مقننه منتشر شده که امری مرسوم و معقول است. در این میان یکی از نامه‌های خبرساز، نامه‌ی جمعی از اساتید حوزه از دکتر علی لاریجانی است که وضعیت مدیریت دکتر علی لاریجانی را اینگونه توصیف کرده است:👇 "در این دوره‌ی ممتدِ مسؤولیت، با تدیّن و تعقّل، تدبیر و اعتدال، حکمت و بصیرت، سعه صدر و تعامل، تلاش وافر داشتید تصویری متعهد، انقلابی، مقتدر و عقلانی از مدیریت و مسؤولیت را ارائه کنید." (لینک نامه: https://plink.ir/6pi1T) 🔹ای کاش امضاء کنندگان محترم این نامه فقط و فقط قدردانی و سپاسگزاری از یک مسئول نظام اسلامی را در این نامه مدنظر قرار نمی‌دادند و در کنار این قدردانی که البته موضعی بسیار بجا و ضروری است، مسئله و مردم را نیز مدنظر می‌گرفتند و در کنار ادبیات مسجع و پر طنطنه‌ی نامه، قدری نیز بر محتوا و غنای آن ناظر به شرایط اجتماعی و دیدن توأمان ضعف و قوت‌ها می‌افزودند تا از این رهگذر، برای انتظار از ریاست بعدی مجلس و قاعدتاً برای کارنامه‌خوانی و مطالبه از آن فراهم آورند. 🔹این ، سم مهلک عقل سیاسی عمومی و نخبگانی ما و البته مانع پیوستگی و انسجام آنهاست و چون تفاهم و تضارب آراء بر اساس واقعیت‌های میدانی را مناط قضاوت و تنقیص و تمجید قرار نمی‌دهد، لاجرم به بین نخبگان و عموم مردم می‌انجامد؛ گسستی که زمینه‌ساز پدید آمدن مدیرانی است که با ، خواهند توانست سالهای سال بار خود را بر گرده مردم مستضعف تحمیل کنند ... ❇️تاریخ نگارش:1399/3/7 https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
گعده 2 فقه حکومتی-استاد سیفی مازندرانی کم حجم.mp3
30.93M
💢دومین گعده‌ی فقه حکومتی💢 🔹در تاریخ 99/3/12 با جمعی از اعضای دبیرخانه هم‌اندیشی فقه حکومتی، توفیقی شد و خدمت آیت‌الله سیفی مازندرانی رسیدیم. 🔹در ابتدا توضیحی اجمالی از دغدغه‌ها و فعالیت‌های دبیرخانه هم‌اندیشی خدمت ایشان ارائه شد و سپس ایشان، در حدود 40 دقیقه شمای کلی دیدگاه خود در خصوص وضعیت مطلوب فقاهت که آن را نام‌گذاری کرده‌، بیان فرمودند. 40 دقیقه‌ی پایانی این گعده‌ی علمی به پرسش و پاسخ سپری گردید. 🔹جلسه‌ای شیرین و قابل استفاده بود که البته سئوالاتِ تخصصی دوستان و سرعتِ انتقال و دقتِ بیان استاد، غنا و نغزی بخش پرسش و پاسخ را دو چندان کرده است. به درخواست ما، استاد دو نفر از شاگردان خود را معرفی کردند که دبیرخانه هم‌اندیش فقه حکومتی با کمک آنها، نظریه فقه فعال را تقریر و صورت‌‌بندی نماید. از همه دوستانی که دغدغه مباحث فقه حکومتی دارند، درخواست می‌کنم جلسه را گوش نمایند.👆 ❇️تاریخ نگارش: 1399/3/18 https://eitaa.com/alimohammadi1389 https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
جلسه اول 92.10.26.mp3
31.16M
💢صوت گفتگویی درباره چالش‌های جریان فلسفه صدرایی در علوم انسانی کاربردی💢 🔹دیماه 92 و اردیبهشت 93، دو گفتگوی علمی با استاد عزیز حجت‌الاسلام داشتم. 🔹موضوع این گفتگوها که در مدرسه نواب مشهد در جوار مضجع شریف حضرت رضا علیه آلاف التحیه و السلام انجام گرفت، «نسبت و چالش‌های فلسفه صدرایی برای ورود به عرصه علوم انسانی کاربردی» بود. 🔹حدود 7 سال از آن زمان می‌گذرد و مواجهه من با فلسفه صدرایی، علوم انسانی و بالتبع، علوم انسانی اسلامی، تغییراتی یافته است، ولی هنوز هم موضوعات طرح شده در این گفتگو را زنده و پاسخ نیافته می‌دانم و معتقدم قائلین به مبنای اصالت وجود، هرچند ممکن است که پاسخ‌هایی به این پرسش‌ها داده باشد، ولی این پاسخ‌ها هنوز از بستر گفتگویی جدی و فراگیر عبور نکرده است... 🔹محور گفتگوی اول، بیان دو چالش فرا روی فلسفه صدرایی بود: 1ـ مواجهه بودن ما با مسئله‌های به مثابه در عینیت جامعه و ناکافی بودن مبانی صدرایی در مبحث و برای تحلیل این تأثیر و تأثرات 2ـ اعتباری نبودن تأثیر و تأثرات اجتماعی و نادرست بودن طبقه‌بندی همه لایه‌های علوم انسانی در زمره اعتباریات ❇️تاریخ انتشار: 1399/3/28 https://eitaa.com/alimohammadi1389/124
جلسه دوم 93.2.5.mp3
24.05M
💢صوت گفتگویی درباره چالش‌های جریان فلسفه صدرایی در علوم انسانی کاربردی💢 🔹دیماه 92 و اردیبهشت 93، دو گفتگوی علمی با استاد عزیز حجت‌الاسلام داشتم. 🔹موضوع این گفتگوها که در مدرسه نواب مشهد در جوار مضجع شریف حضرت رضا علیه آلاف التحیه و السلام انجام گرفت، «نسبت و چالش‌های فلسفه صدرایی برای ورود به عرصه علوم انسانی کاربردی» بود. 🔹حدود 7 سال از آن زمان می‌گذرد و مواجهه من با فلسفه صدرایی، علوم انسانی و بالتبع، علوم انسانی اسلامی تغییراتی یافته است، ولی هنوز هم موضوعات طرح شده در این گفتگو را زنده و پاسخ نیافته می‌دانم و معتقدم قائلین به مبنای اصالت وجود، هرچند ممکن است که پاسخ‌هایی به این پرسش‌ها داده باشد، ولی این پاسخ‌ها هنوز از بستر گفتگویی جدی و فراگیر عبور نکرده است... 🔹محور گفتگوی دوم، بیان دو چالش فرا روی فلسفه صدرایی بود: 1ـ لزوم توجه دوباره به مسئله طبقه‌بندی علوم و در ذیل آن، نسبت فلسفه و علوم 2ـ توجه دوباره به مسئله حقایق و اعتباریات با ملاحظاتی بر تقسیم علت به علت حقیقی و علت معدّه 3ـ لزوم تغییر تصور سنتی ما از روش بخش تجربی علوم انسانی ❇️تاریخ انتشار: 1399/3/28 https://eitaa.com/alimohammadi1389/125
💢مردان و زنان💢 در یکی از گروه‌ها گفتگویی درباره دیدگاه یکی از بزرگان درباره شکل گرفت که بنده نیز دیدگاه‌هایی را که از برخی مشاهیر دیده بودم، به اختصار ذکر کردم:👇 1️⃣ دیدگاه اول، زنان را در ظاهر انسانی برشمرده که خداوند آنها را برای تمتع مردها خلق کرده است! 2️⃣دیدگاه دوم، زنان را فرض کرده که از حظوظات کمالیه‌ی کمتری به نسبت مردان برخوردارند. این دیدگاه، عباراتی مانند ناقصات العقول را حمل بر کم‌بهرگی زنان از کمالات وجودی فهم می کند و زنان را از لحاظ رتبه وجودی، از مردان ناقصتر قلمداد می کند. 3️⃣دیدگاه سوم، زنان و مردان را در بهره مندی از حظوظات کمالیه برابر دانسته و اساساً جنسیت (زن بودن یا مرد بودن) را در رتبه متاخر از انسانیت و امری عارضی در عالم دنیا به حساب می آورد. در این دیدگاه، مسئله جنسیت، هیچ ربطی در کمال و نقص وجودی ندارد، هرچند برخی تکالیف و وظایف عالم دنیا، متناسب با آن وضع و جعل شده است، از جمله جعل منصب امامت و نبوت ... به نظر حقیر هر چند احتمال سوم، به نسبت دیدگاه های اول و دوم صحیح تر است ولی با این حال، تمام نیست. 4️⃣دیدگاه چهارم این است که هر چند جنسیت زنانه و مردانه، تاثیری در امکان بهره مندی از کمالات وجودی و تقرب الهی ندارد، ولی جنسیت تنها یک امر ظاهری و دنیایی نیست که صرفاً متقضی احکام و تکالیف شرعی متفاوتی شده باشد، بلکه علاوه بر این و در رتبه مقدم بر این مسئله، زن و مرد هر دو نقصی دارند که در بستر آن می توانند با یکدیگر پیوند و ارتباط تکوینیِ عاطفی و محبتی داشته باشند (جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة) تا در پرتوی آن، نقایص خود را رفو کنند و عیبهای خویش را بپوشانند (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن) و بدین سان تسکین و استقرار یابند ( لِتَسْكُنُوا إِلَيْها). 🔹این حرف مبتنی بر این ایده فلسفی است که اگر قرار است هر ترکیبی، ترکیبی حقیقی باشد، می بایست افتقار و وابستگی اجزاء به یکدیگر در حاق وجودی اجزاء قرار داشته باشد. به تعبیر دیگر اگر خانواده، یک نهاد واقعی است، زمانی حقیقتا امکان تحقق دارد که وابستگی زن و مرد به یکدیگر وجودی و حقیقی و در راستای تعلق غایی و کمال‌یابی هر یک از آنها باشد. بر این اساس، هم زنان در راستای کمال استعدادی خود، نیازمند مردان هستند و هم مردان، بدون ارتباط و پیوند با زنان، نمی توانند به کمال خود نائل بیایند. 🔹حتی یک رتبه بالاتر می توان گفت که زن و مرد یکدیگرند و صرفا اینگونه نیست که این دو به یکدیگر در به فعلیت رساندن استعداد کمال کمک می کنند، بلکه حتی پیدا شدن بخشی از زمینه رشد انسان و بستر توسعه اضطرار و نیاز وی، از چالش با جنس مخالف خود (چه به عنوان پدر یا مادر یا خواهر و برادر و چه همسر و چه پسر و دختر) فراهم می آید و این مواجهه، عاملی است برای توسعه ظرفیت پرستش و تقرب الهی و کمال وجودی انسان. 🔹 در این نگاه، خانواده به عنوان کانونی ترین نهاد تربیت دینی، با حضور مرد و زن، مجلّای تلاقی و تعادل اسمای جلال و جمال الهی بوده و تضمین کننده دو بال خوف و رجا در تربیت ربوبی و ولایی خدای متعال است. ❇️تاریخ نگارش:1399/5/6 https://eitaa.com/alimohammadi1389/142 https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢آیت‌الله صانعی؛ و کلیشه‌ی بدعت‌گذار _ نواندیش!💢 🔹آیت الله صانعی در 99/6/21 در گذشت. به دعای مقام معظم رهبری، خدایش غریق رحمتش کند. 🔹ماجرای فتاوای غیرمشهور ایشان از سال 1388 با اعلام عدم صلاحیت مرجعیت ایشان توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه خبرساز شد. اظهارنظرهای مختلفی آن زمان درباره این موضع جامعه مدرسین گرفته شد؛ برخی با تأکید بودن ایشان و ناعادلانه و غیرعقلانی فتاوای ایشان، موضع جامعه مدرسین را شجاعانه و قاطعانه خواندند و برخی نیز این کار را احجاف در حق و سیاسی و حکومتی کردن منصب مرجعیت و اختلال در نظم طبیعی حوزه های عملیه قلمداد نمودند. 🔹 در هر صورت، از منظر مدیریت دانش، اختلاف مبانی و روش فقاهتی ایشان با مبانی و شیوه متداول فقها، زمینه خوبی برای خودآگاه‌تر کردن چارچوبهای فقاهت موجود و مشخص کردن حدود و ثغور آن است. 🔹تفاوت نگاه آیت الله صانعی را باید در روش‌های زیر جستجو کرد:👇 ➖ حاکمیت و توسعه‌ی کاربرد قاعده نفی عسر و حرج و سرایت آن به احکام وضعی مانند محرمیت در نظر مرد نسبت به دخترخوانده خود. ➖ حاکمیت و توسعه‌ی کاربرد قاعده عدالت و ارجاع به عرف امروزین برای فهم معانی و مصادیق آن، ➖استفاده گستره از قاعده سهولت شریعت که در نگاه ایشان متفاوت از قاعده نفی عسر و حرج است و ایشان در فتوای خود در به بلوغ رسیدن دختران در 13 سالگی تطبیق کرده اند. ➖ تلاش برای انطباق احکام شرعی با رویه ها و ارتکازات عقلایی عصر کنونی در حقوق بشر. 🔹این اختلاف روشی، ایشان را به مبانی و قواعد خاصی در موارد زیر رسانیده که تأثیر گسترده ای در فتاوای ایشان داشته است: ➖ عدم دخالت جنسيت در مسائلی مانند مرجعیت، رهبری جامعه، قضاوت، شهادت، دیه، قصاص و امامت جماعت و جمعه، ➖کرامت و حرمت ذاتی انسان ➖ محوریت حقوق مردم و مدخلیت اراده آنها در مشروعیت حکومت ➖ تباین میان کافر و غیر مسلمان ➖ مجال رخصت در اجرای حدود و تعزیرات در دوره غیبت ➖ نظام حقوق زن و مرد در بستر خانواده، مانند محدودیت مرد در متعه و ازدواج مجدد. و ... 🔹متأسفانه بخش قابل توجهی از جامعه علمی ما، به دلیل غلبه نگاه سیاسی چه در رد و چه در تأیید، عاجز از بهره گیری از این اختلاف نظرها و رشید و بارورتر کردن خود است تا جایی که می‌توان گفت به نوعی با یک علمی مواجه هستیم؛ همان اتفاقی که درباره دیدگاه‌های صاحب‌نظرانی مانند طالقانی، مهدی حائری یزدی، منتظری، آذری قمی، موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی به وقوع پیوست و اکنون شاهد هستیم که کسانی صرفاً در تمجید و ترویج آنها سخن می رانند و کسانی دیگر یا سراسر نفی می‌کنند و یا ترجیح می دهند با سکوت خود نقشی در انتشار مطالب نادرست نداشته باشند! 🔹یادم هست در همان حول و حوش سال 88 متنی از جامعه مدرسین دیدم که به صورت فنی، دلائل بطلان روش فقاهتی مرحوم آیت الله صانعی را ذکر کرده بود که بنده خیلی پسندیدم. هرچه امروز در اینترنت گشتم آن را پیدا نکردم. البته هم اکنون نیز مقالات خوبی در سایت آیت‌الله برای دفاع از مواضع علمی ایشان وجود دارد. 🔹موضع علمی شخص بنده این است که روش فقاهت جناب آیت‌الله صانعی در نهایت به عرفی شدن فقاهت سنتی و انفعال جامعه شیعه در برابر هژمونی علمی و رسانه‌ای تمدن غرب می‌انجامد، ولی در عین حال معتقدم عدم طرح مباحث اختلافی و چالشی ایشان و امثال ایشان در مجامع علمی، ضررش در دراز مدت برای عقلانیت و جامعه شیعی به مراتب بیشتر است. ❇️تاریخ نگارش:1399/6/25 https://eitaa.com/alimohammadi1389/158